سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام نامی سر، بسمه تعالی سر     بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر
فقط به تربت اعلات، سجده خواهم کرد    که بنده ی تو نخواهد گذاشت، هرجا سر
قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق    که پر شده است جهان، از حسین سرتاسر
نگاه کن به زمین! ما رأیت إلا تن    به آسمان بنگر! ما رأیت إلا سر
سری که گفت: «من از اشتیاق لبریزم    به سرسرای خداوند می روم با سر
هر آنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم     مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر.»
همان سری که "یحب الجمال" محوش بود    جمیل بود، جمیلا بدن، جمیلا سر
سری که با خودش آورد بهترین ها را  که یک به یک، همه بودن سروران را سر

زهیر گفت: حسینا! بخواه از ما جان   
حبیب گفت: حبیبا! بگیر از ما سر
سپس به معرکه عابس، " أجنّنی"گویان   
درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر
بنازم " أم وهب" را، به پاره تن گفت     برو به معرکه با سر ولی میا با سر
خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید    گذاشت آخر سر، روی پای مولا سر
چنان که یک تن دیگر به آرزوش رسید    به روی چادر زهرا گذاشت سقا، سر
در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد    همان سری است که برده برای لیلا سر
همان که احمد و محمود بود سر تا پا    همان سری که خداوند بود، پا تا سر
پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد    پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر
میان خاک، کلام خدا مقطعه شد     میان خاک؛ الف، لام، میم، طا، ها، سر
حروف اطهر قرآن و نعل تازه ی اسب    چه خوب شد که نبوده است بر بدن ها سر
تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود    به هرکه هرچه دلش خواست داد، حتی سر
جدا شده است و سر از نیزه ها درآورده است    جدا شده است و نیفتاده است از پا سر
صدای آیه کهف الرقیم می آید     بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر
بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام     که آفتاب درآورد از کلیسا سر
عقیله، غصه و درد و گلایه را به که گفت؟    به چوب، چوبه محمل، نه با زبان، با سر

دلم هوای حرم کرده است می دانی    
دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر
به نام نامی سر، بسمه تعالی سر     بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر
فقط به تربت اعلات، سجده خواهم کرد    که بنده ی تو نخواهد گذاشت، هرجا سر
قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق    که پر شده است جهان، از حسین سرتاسر
نگاه کن به زمین! ما رأیت إلا تن    به آسمان بنگر! ما رأیت إلا سر
سری که گفت: «من از اشتیاق لبریزم    به سرسرای خداوند می روم با سر
هر آنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم     مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر.»
همان سری که "یحب الجمال" محوش بود    جمیل بود، جمیلا بدن، جمیلا سر
سری که با خودش آورد بهترین ها را  که یک به یک، همه بودن سروران را سر

زهیر گفت: حسینا! بخواه از ما جان   
حبیب گفت: حبیبا! بگیر از ما سر
سپس به معرکه عابس، " أجنّنی"گویان   
درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر
بنازم " أم وهب" را، به پاره تن گفت     برو به معرکه با سر ولی میا با سر
خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید    گذاشت آخر سر، روی پای مولا سر
چنان که یک تن دیگر به آرزوش رسید    به روی چادر زهرا گذاشت سقا، سر
در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد    همان سری است که برده برای لیلا سر
همان که احمد و محمود بود سر تا پا    همان سری که خداوند بود، پا تا سر
پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد    پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر
میان خاک، کلام خدا مقطعه شد     میان خاک؛ الف، لام، میم، طا، ها، سر
حروف اطهر قرآن و نعل تازه ی اسب    چه خوب شد که نبوده است بر بدن ها سر
تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود    به هرکه هرچه دلش خواست داد، حتی سر
جدا شده است و سر از نیزه ها درآورده است    جدا شده است و نیفتاده است از پا سر
صدای آیه کهف الرقیم می آید     بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر
بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام     که آفتاب درآورد از کلیسا سر
عقیله، غصه و درد و گلایه را به که گفت؟    به چوب، چوبه محمل، نه با زبان، با سر

دلم هوای حرم کرده است می دانی    
دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر
صدای نوحه باد می آید و خاک کربلا به خون رنگ ترین لحظه هایش نزدیک می شود
***
یا حسین شهید
دلم مست و لبم مست و سرم مست                 بخون ای دل که صبرم رفته از دست
بخون ای دل محرم اومد از راه                  بخون اجر تو با عباس بی دست
***
محرم آمد و دلها غمین شد
غم و عشق وبلا با هم عجین شد
حسین آماده، بهر جانفشانی است
دوباره فاطمه قلبش حزین شد  . . .
***
صدای پای محرم به گوش می آید                 بگیر دست مرا به حق ماه عزات
بیا و روی مرا بر زمین مزن ارباب                   مرا چهل شب دیگر رسان به کرب بلا
***
أَلسَّلام عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ ، أَلسَّلام عَلى مَنْ بَکَتْه مَلائِکَة السَّمآءِ
سلام بر ساکنِ کربلاء ، سلام بر آن کسى که فرشتگانِ آسمان بر او گریستند
***
آید نوای زمزمه ، حَیِّ عَلَی الحسین                 بشنو صدای فاطمه ، حَیِّ عَلَی الحسین
همراه آل فاطمه ، آوای جبرئیل                   با اضطراب و واهمه ، حَیِّ عَلَی الحسین
عالم گرفته نغمة ، قد قامت العزا                  این است نوح همه ، حَیِّ عَلَی الحسین
پرچم ، علم ، کتیبه ، کتل ، خیمه ، نوحه خوان
خوانند نوحه با همه ، حَیِّ عَلَی الحسین
***
محرّم، خیمه ای است که محبان خاندان نور در آن به شراب طهور اشک و عزا دعوت شده اند . . .
فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد
***
بر تمام خنده هایم خطی از ماتم بکش                     پاک کن شادی ز دل جایش هزاران غم بکش
آنقدر وقتی نمانده تا محرم فاطمه                       زحمت پیراهن مشکی ما را هم بکش
***
از عاشورای سال 61 هجری قمری، دیگر زمان از عاشورا نگذشته است و همة روزها عاشوراست. زمان بر امتحان من و تو می گردد تا ببیند که چون صدای هَل مِن ناصرِ امام عشق برخیزد، چه می کنیم؟...
***
چند روزیست سرم میل بریدن دارد                 عاقبت بال و پرم قصد پریدن دارد
مرغ باغ حرمم نیست مرا باک ز مرگ                 به گمانم که حرمت ذکر حسن کم دارد
***
دوباره اشک ها، سامان گرفته
مصیبت، راه بی پایان گرفته
برای گریه بر لب های خشک است
دو چشم ابر اگر باران گرفته
***
با مهر تو ما دل خداجو داریم                         از کرببلا گلاب خوشبو داریم
عمری است به پاس حرمت ماه غمت                با پیرهن مشکی تو خو داریم
***
أَلسَّلام عَلَى الْمَظْلومِ بِلا ناصِر
سلام بر آن مظلومِ بى یاور
***
محرّم، زیباترین نگارخانه در قلب هستی است که زمین و آسمان و ملک و ملکوت و عرش و فرش را شگفت زده کرده است.
***
چشمی که در بهشت تو گریان نمی شود
باید حواله داد به دست جهنمش
***
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله :
کربلا پاک ترین بقعه روى زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعه ها است والحق که کربلا از بساط هاى بهشت است.(کامل الزیارات، ص 264)
***
أَلسَّلام عَلى صاحِبِ الْقبَّةِ السّامِیَةِ،
سلام بر صاحبِ آن بارگاهِ عالى رتبه
***
نوکری کردنِ این قوم مرا بالا برد                                  با گداییِّ حسین مَنسَب شاهی دارم
به حسین بن علی پشت و پناهم گرم است                        ای خدا شکر، عجب پشت و پناهی دارم
تا نفس هست مرا کرب و بلا مهمان کن                          عمرِ من میرود و چند صباحی دارم...
***
أَلسَّلام عَلَیْک َ یا مَوْلاىَ وَ عَلَى الْمَلآئِکَةِ الْمرَفْرِفینَ حَوْلَ قبَّتِک َ ، الْحافّینَ بِترْبَتِک َ،الطّآئِفینَ بِعَرْصَتِک َ ، الْوارِدینَ لِزِیارَتِک َ
سلام برتو اى مولاى من و برفرشت گانى که بر گِ ردِ بارگاه تو پَر مى کِشند، و اطرافِ تربتت اجتماع کرده اند، و در آستانِ تو طواف مى کنند، و براى زیارت تو وارد مى شوند.
***
امام خمینی (ره):
بیرق های خونین عاشورا به علامت حلول روز انتقام مظلوم از ظالم هر چه بیشتر برافراشته کنید.
***
آن حسینی که شرف یافته دین از شرفش                     سر و جان داد زکف، تا نرود دین ز کفش
هدف تیر بلا ساخت علی اصغر خویش                      تا که سرمشق بگیرد بشر از این هدفش
***
وقتش شده پس از به سرو سینه ها زدن
سینه سپر کنیم و برای تو سر دهیم
***
یا حسین!
خط تو با خون تو آغاز می شود، از آن زمان که تو ایستادی دین راه افتاد و چون فرو افتادی، حق برخاست.
***
کشتی نوح نشد منتظر هیچ کسی
این حسین است که با خود همه را خواهد برد
***
مقام معظم رهبری :
عاشورا یک حادثه تاریخی صرف نبود؛ عاشورا یک فرهنگ، یک جریان مستمر و یک سرمشق دایمی برای امت اسلام بود.
 
***

تا قیامت ز قیام تو قیامت برپاست                      از قیام تو پیام تو عیان است هنوز
همه ماه است محرم ، همه جا کرب و بلاست
در جهان موج جهاد تو روان است هنوز . . .

***
امام زمان علیه السلام در زیارت ناحیه مقدسه:
اگرچه زمانه مرا به تأخیر انداخت، وم قدَّرات الهى مرا ازیارىِ تو بازداشت، و نبودم تا با آنانکه با تو جنگیدند بجنگم، و با کسانیکه با تو اظهار دشمنى کردند خصومت نمایم، (در عوض) صبح و شام بر تو مویِه می کنم، و به جاى اشک براى تو خون گریه می کنم، از روى حسرت و تأسّف و افسوس بر مصیبت هائى که بر تو وارد شد، تاجائى که از فرط اندوهِ مصیبت، وغم و غصّه شدّتِ حزن جان سپارم.
 
***

یا لیتنی کنت معک فأفوز فوزاً عظیماً
یا اباعبدالله الحسین

***
بیا با هم خدامان را بخوانیم  به حق مادرت زهرا بخوانیم
کنار علقمه این جمعه، مولا  به جای ندبه، عاشورا بخوانی




      

ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان حضرت امام حسین علیه السلام را خدمت همه ارادتمندان ساحت حسینی تسلیت عرض می کنم. مطالعه تاریخ قیام آن امام همام با وجود تکراری که در آن وجود دارد برای علاقه مندان مفید و درس آموز است و تعدد متون تاریخی موجود درباره آن سبب اطمینان بیشتر به قضایای تاریخ خواهد شد. در این نوشتار کوتاه به گزارش ماجرای امام حسین علیه السلام از تاریخ «ابن عبری» می پردازیم. به تعبیر دیگر مقتل کوتاه ابن عبری محور نوشتار ماست. ببینیم یک نویسنده مسیحی چگونه این ماجرا را به اختصار گزارش می کند. این نوشته اگرچه مطلب نو و بدیعی درباره تاریخ کربلا ندارد و احتمال قوی از روی منابع عربی موجود نگاشته شده است اما از آنجا که نویسنده ای غیرمسلمان آن را در قرن هفتم نگاشته جالب و قالب توجه است.

حجة الاسلام دکتر سید محمدمهدی رفیع پور -بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
امام حسین

آشنایی با نویسنده

ابتدا مناسب است قدری با ابن عبری آشنا شویم: "گرگوریوس ابوالفرج بن اهرون" معرف به "ابن العبری" از دانشمندان قرن هفتم هجری می باشد. در سال 623 هجری قمری (1226 میلادی) در شمال حلب -شهر ملطیه- به دنیا آمده و در سال 685(1286میلادی) در شهر مراغه در آذربایجان از دنیا رفته است. این دانشمند پرکار مسیحی علاوه بر اشتغال به کارهای کلیسایی و درباری با توجه به تسلطش به زبانهای عربی و سریانی آثار متعددی را نوشته که از جمله آنها کتاب «تاریخ الدوَل» است که اثری قابل توجه می باشد.1  در این کتاب نویسنده در ضمن شرح حال ده دولت، به بیان تاریخی فشرده از اوضاع جهان می پردازد. ما قصد گزارش خلاصه کتاب را در این مقاله نداریم. آنچه در پی می آید مربوط به دولت نهم می باشد یعنی دولتی که از پادشاهان مسیحی یونان به پادشاهان مسلمان عرب رسید.

(1) بیعت برای یزید

چون معاویه م رد، ولید بن عتبه بن ابی سفیان که والی مدینه بود، حسین بن علی ]علیهماالسلام[ و عبدالله بن زبیر را در دل شب فراخواند و خبر مرگ معاویه را به آنان داد و خواست با پسرش یزید بیعت کنند. آن دو گفتند: کسانی چون ما، در نهان بیعت نمی کنند، بگذار تا روز دیگر و بازگشتند. و هر دو در تاریکی شب به مکه رفتند و از بیعت با یزید سر برتافتند.

(2) دعوت کوفیان و اعزام مسلم

چون مردم کوفه خبر یافتند که آن دو از بیعت با یزید امتناع کرده اند به حسین ]علیه السلام[ نامه نوشتند که به کوفه رود. حسین ]علیه السلام[، مسلم بن عقیل بن ابی طالب را به کوفه فرستاد تا برایش بیعت بستاند. مسلم به کوفه آمد و از شیعیان، خلق کثیری گرد او را گرفتند و با حسین ]علیه السلام[ بیعت کردند.
چون خبر به عبیدالله بن زیاد عامل بصره رسید عازم کوفه شد. شیعیان به جنگ با او برخواستند. عبیدالله به قصر امارت داخل شد و در را به روی خود بست. چون شب فرا رسید و مردم از گرد مسلم، پراکنده شدند ابن زیاد گروهی را در نهان بفرستاد تا مسلم را بگرفتند و میان کنگره های قصر بردند و گردنش بزدند. 2

چون مردم کوفه خبر یافتند که آن دو از بیعت با یزید امتناع کرده اند به حسین ]علیه السلام[ نامه نوشتند که به کوفه رود. حسین ]علیه السلام[، مسلم بن عقیل بن ابی طالب را به کوفه فرستاد تا برایش بیعت بستاند. مسلم به کوفه آمد و از شیعیان، خلق کثیری گرد او را گرفتند

(3) ورود حرّ به ماجرای کربلا

چون خبر کشته شدن مسلم به حسین ]علیه السلام[ رسید، آهنگ آن کرد که به مدینه باز گردد. ابن زیاد، حرّ بن یزید التمیمی را با هزار سوار به سوی او فرستاد. حرّ بن یزید، با حسین ]علیه السلام[در محلی به نام زباله دیدار کرد و او را گفت: من مامور به کشتن تو نیستم. مامورم تو را به کوفه برم. اگر به کوفه نمی آیی، راهی در پیش گیر که نه به کوفه منتهی شود نه به مدینه تا من ماجرا را به ابن زیاد بنویسم. حسین ]علیه السلام[ از راه عذیب و قادسیه به جانب چپ راند و حرّ همواره همراه او بود تا حسین ]علیه السلام[ به «غاضریه» رسید و در آنجا فرود آمد. عمر بن سعد بن ابی وقاص با چهار هزار تن به غاضریه آمد. شمر ذوالجوشن نیز همراه او شد. اینان بر کرانه های رودهای کربلا فرود آمدند و میانشان رسولان آمد و شد گرفتند.

(4) شهادت مظلومانه امام و اصحابش

عمر و یارانش، آب را به روی حسین ]علیه السلام[ بستند و در روز عاشورا که روز جمعه بود به جنگ پرداختند. نوزده تن از اهل بیت حسین ]علیه السلام[ همراه او بودند. حسین ]علیه السلام[با لب تشنه کشته شد. هفت تن از فرزندان علی بن ابی طالب ]علیه السلام[ و سه تن از فرزندان حسین ]علیه السلام[، شهید شدند. دشمنان از کشتن علی بن الحسین ]علیهماالسلام[ که بیمار بود منصرف شدند و نوادگان حسین ]علیه السلام[تا امروز از نسل اویند. هشتاد و هفت تن از اصحاب حسین ]علیه السلام[ کشته شدند. 3

(5) ورود اهل بیت به کوفه و شام

 و علی بن الحسین ]علیهماالسلام[ را با با زنان و دختران حسین ]علیه السلام[، نزد ابن زیاد بردند. بعضی گویند که سر حسین ]علیه السلام[ در طشتی بود و ابن زیاد با چوبدست خود بر آن می زد و می گفت: هرگز چنین چهره ای ندیده ام. آنگاه اهل بیت او را نزد یزید بن معاویه به شام فرستاد. یزید فرمان داد زنان و دختران او را در مسجد، در جایی که اسیران را نگاه می داشتند، نگه دارند تا مردم آنان را بنگرند.
حسین ]علیه السلام[ در سال 61 هجری شهید شد در روز عاشورا که روز جمعه بود. او پنجاه و هشت سال داشت و موهای خود را خضاب می کرد. یزید، اهل بیت و دختران حسین ]علیه السلام[ را به مدینه فرستاد. شیعیان وقایع کربلا را به تفصیل بیان می کنند... 4
همانطور که ملاحظه می شود ابن عبری در صدد نبوده تا ماجرای کربلا را با تفصیل روایت کند - حجم کتاب هم اقتضای آن را نداشته است- لذا اگر مطالب دیگری در مقاتل بر آن اضافه شود با آن منافاتی ندارد.

پی نوشت:

1  -ترجمه این کتاب توسط انتشارات علمی فرهنگی و به قلم آقای عبدالمحمد آیتی منتشر شده است: چاپ اول1377.
2  - تاریخ شهادت حضرت مسلم همانطور که شیخ مفید آورده روز نهم ذی حجه (روز عرفه) سال شصت هجری بوده است.

 3 -درباره تعداد شهدای کربلا چند قول وجود دارد ابن اثیر تعداد اصحاب آن حضرت را که در کربلا به شهادت رسیدند 72 نفر ذکر کرده است:3/433.
 4 - مختصر تاریخ الدول149-150.





      

هر سال با آمدن ماه محرّم الحرام،خود را برای شرکت در مجالس عزای امام حسین علیه السّلام، آماده می کنیم. ممکن است برخی با این سؤال مواجه شوند که اساساً عزاداری برای چیست؟ 

هنگامی که انسان با شخصی یا چیزی ارتباط داشته باشد سپس آن را از دست بدهد غمگین می شود این ناراحتی با توجّه به ارزشِ آن از دست رفته، دارای مراتب است؛ به عنوان نمونه اگر فردی لباسی داشته باشد و آن را گم کند، ناراحت می شود؛ همین فرد اگر خودرویی داشته باشد که دزدیده شود، حتماً بیشتر ناراحت می شود؛ حال اگر عزیزی از اطرافیان خود را از دست دهد، قطعاً ناراحتی و اندوه آن بیشتر خواهد بود. به سبب ارتباط بسیار مستحکم نفس با بدن، حالاتی که برای نفس پدید می آید، در بدن او هم جلوه می کند غم زیاد که عارض بر نفس می شود، به صورت گریه در بدن انسان، متجلّی می شود. اکنون ملاحظه بفرمایید در خصوص از دست دادن عزیزی، چون افراد مختلفی با او در ارتباط بودند و انسی برقرار بود، غم و اندوه حاصل از این مصیبت به صورت عزاداری در می آید.

بنابراین عزاداری به صورت طبیعی در میان انسان ها هنگام بروز غم و اندوه شدید، وجود دارد گرچه نوع و مدل این عزاداری در جوامع مختلف، متفاوت می باشد. در اینجا نکته ای هست که اشاره می کنیم : هنگام از دست دادن عزیزی، غم بر ما مسلّط شده به گریه می افتیم، این غم و در ادامه گریه برای کیست؟ آیا ما برای آن مرحوم گریه می کنیم یا برای خودمان که آن مرحوم را از دست دادیم و گرفتار فراق او شدیم؟ البته ممکن است بفرمایید مورد با مورد، تفاوت می کند.
امّا درباره عزاداری برای اولیای الهی مخصوصاً آنها که دارای مقام عصمت هستند، مطلب روشن است. گاهی گفته می شود ایشان با گذر از این مرحله از نظام هستی به مرحله بسیار نزدیکی به مبدأ متعالی (کمال نهایی که قرب الهی است) رسیدند و  این وصال به حقّ که ناراحتی ندارد چرا گریه؟ چرا عزاداری؟

عزاداری ما نباید خارج از چهارچوب شریعت باشد، این سخن که آقا چرا شما در دستگاه امام حسین اشکال می کنی و ایراد می گیری، سخنی باطل و مخالف هدف متعالی سیّدالشّهداء می باشد. اگر هدف امام از این نهضت، حفظ دین و تربیت دینی جامع انسانی باشد، نحوه برگزاری جلسات ما باید مناسب با این هدف باشد

در تبیین این مسئله باید گفت ولیّ خدا از سویی مرتبط به مبدأ متعالی است (ساحت ملکوتی) و از طرفی مردم با ولیّ خدا در ارتباطند (ساحت ملکی) اگر ما در سوگ ولیّ خدا می نشینیم به دلیل محروم شدن جامع انسانی از حضور ولیّ خدا می باشد، در مورد سالار شهیدان حسین بن علی علیهما السّلام، علاوه بر محرومیّت جامع بشری از حضور ایشان، مظلومیّت امام و نحو برخورد دستگاه حاکم با ایشان هم در برگزاری مجالس عزا، مؤثّر بوده است.

نوه پیامبر گرامی اسلام صلی الله و علیه وآله به دنبال حفظ اسلام با دعوت مردم منطقه ای، با همه عزیزانش به سوی آن منطقه حرکت کند آنگاه توسّط همان دعوت کنندگان به آن شکل غیر انسانی که می دانید با عزیزانش به شهادت برسد، باقی ماندگان هم به اسارت بروند، این حادثه بزرگ به صورت طبیعی، عزاداری را به دنبال دارد. یعنی هر فردی با شنیدن جریان عاشورا متأثّر شده به سوگ می نشیند.

پس تا اینجا معلوم شد که اقامه عزا برای اباعبدالله الحسین علیه السّلام یک اتفّاق کاملاً طبیعی و انسانی می باشد. حال اضافه کنید سفارش های فراوانی که از سوی پیامبر اعظم صلّی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السّلام نسبت به اقامه عزا برای حسین بن علیّ بیان شده است.1

اقامه عزای حسینی در مراکز مذهب مانند مساجد، حسینیّه ها و هیئات تشکیل می شود، این جلسات که منسوب به امام حسین علیه السّلام می باشد، چه خصوصیّاتی باید داشته باشد تا هدف از تشکیل این جلسات،به دست آید؟
به طور کلّی می توان گفت اصول و احکام دین بر اقامه عزا حاکم است. توضیح اینکه چگونگی عزاداری ما نباید خارج از چهارچوب شریعت باشد، این سخن که آقا چرا شما در دستگاه امام حسین علیه السلام اشکال می کنی و ایراد می گیری، سخنی باطل و مخالف هدف متعالی سیّدالشّهداء علیه السلام می باشد. اگر هدف امام از این نهضت، حفظ دین و تربیت دینی جامع انسانی باشد، نحوه برگزاری جلسات ما باید مناسب با این هدف باشد.

اگر ما در سوگ ولیّ خدا می نشینیم به دلیل محروم شدن جامع انسانی از حضور ولیّ خدا می باشد، در مورد سالار شهیدان حسین بن علی علیهما السّلام، علاوه بر محرومیّت جامعه بشری از حضور ایشان، مظلومیّت امام و نحوه برخورد دستگاه حاکم با ایشان هم در برگزاری مجالس عزا، مؤثّر بوده است

-بیان معارف دین به صورت مستند: مجالس عزای حسینی، فرصت مناسبی است برای آشنایی هر چه بیشتر با آموزه های دینی، اطّلاع مؤمنین از وظایف الهی خود، علم به مشکلاتی که امروز امّت اسلامی با آنها درگیر است و مانند آن. اگر در هیئتی فقط به روضه خوانی و سینه زنی و زنجیر زنی بسنده شود، این فرصت یادگیری از دست رفته است.

-دقّت در نقل وقایع: امام حسین علیه السّلام فرمود: ذلّت از ما دور است2 یعنی زیر بار ذلّت نمی روم، حرفی نزنیم که با این روح عزّت حسینی منافات داشته باشد، حسین علیه السّلام را ذلیل نکنیم.

-خواب زدگی بعضی جلسات: آسیب مهمّی که مجالس مذهبی ما را گرفتار کرده است تعریف خواب است یعنی برای اثبات یک اعتقاد از خواب استفاده می شود در حالی که خواب جزء منابع معرفت دینی نمی باشد. برای اثبات عقیده از دلیل عقلی یا نَقلی که کتاب و سنّت است باید بهره جست. از سخنران ها و ذاکران بخواهید که برای شما خواب، تعریف نکنند.

-گریه کردن وسیله است نه هدف: به گمان بعضی، گریاندن مردم هدفی است مقدّس، برای همین هر کاری می کنند که مردم گریه کنند غافل از اینکه هدف حسینی شدن است یعنی به چه اندازه خودمان را شبیه امام حسین علیه السّلام می کنیم.

-رعایت حقوق مردم: در برگزاری جلسات حقوق مردم جدّا مورد توجّه باشد همسایگان جلسه ما از طولانی شدن یا از صدای زیاد آزرده نشوند و رضایت آنها احراز شود. وقتی دسته های عزاداری در خیابان ها به راه می افتند، راه عبور به طور کلّی مسدود نشود شاید مؤمنی گرفتار باشد و محتاج مسیری برای عبور.

-کسب رضای خدا: همه ما در کارهای خود، رضای خدا را در نظر بگیریم واقعاً از گوینده گرفته تا روضه خوان و بانی شام و همه و همه، بببنیم خدا چه می خواهد، ببینیم خون خدا حسین علیه السّلام چه می خواهد نه اینکه من و دلم چه می خواهیم.

پی نوشت ها:
1.برای مطالعه این روایات به کتاب «کامل الزّیارات» جناب ابوالقاسم ابن قولوَیه قمی مراجعه کنید.
2.مجلسی،محمد باقر،بحارالانوار،المکتبةالاسلامیّة،تهران،ج45،ص9


 




      

اشک

 

یکی از روش های یاری حضرت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اقامه عزای امام حسین(علیه السلام) و شهدای کربلا است. سوگواری برای مصیبت سالار شهیدان به این معناست که شیعیان در انتظار منتقم خون حسین(علیه السلام) هستند و از دیدگاه شیعه واقعه کربلا هنوز به تمامی سپری نشده است.

در این عصر صاحب این مصیبت عظیم کسی جز وجود مبارک حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیست و حضور در مجلس عزای ایشان و همراهی با او در گریه و حزن نوعی یاری نمودن ایشان است.

در این باره روایت شده است که حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) در کربلا به اصحاب خود فرمودند:

«جدّ بزرگوارم(صلوات الله علیه و آله) به من خبر دادند که فرزندم حسین در زمین کربلا در حالی که بی کس و تنها و تشنه باشد شهید خواهد شد، هر کس او را یاری کند مرا یاری کرده است و فرزند او حضرت قائم(علیه السلام) را یاری کرده است.» [1]

ادامه مطلب...


      

 

 

اس ام اس ماه محرم

 

قیامت بی حسین غوغا ندارد"شفاعت بی حسین معنا ندارد"حسینی باش که در محشر نگویند"چرا پرونده ات امضاء ندارد

 

اس ام اس ماه محرم


 

عالم همه قطره و دریاست حسین ، خوبان همه بنده و مولاست حسین ، ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش ، از بس که کَرَم دارد و آقاست حسین

 

اس ام اس ماه محرم


 

عالم همه محو گل رخسار حسین است ، ذرات جهان درعجب از کار حسین است . دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش ، یعنی که خدای تو عزادار حسین است

 

اس ام اس ماه محرم


 

آبروی حسین به کهکشان می ارزد ، یک موی حسین بر دو جهان می ارزد ، گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست ، گفتا که حسین بیش از آن می ارزد

 

اس ام اس ماه محرم

 

ماه خون ماه اشک ماه ماتم شد ، بر دل فاطمه داغ عالم شد . فرا رسیدن ماه محرم را به عزادارن راستینش تسلیت عرض میکنم

 

 

ادامه مطلب...


      

پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت‌ آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب، با انتشار مطلبی ویژگی‌های هیئت‌های مذهبی از دیدگاه ایشان را تبیین کرد.

در این مطلب آمده است:

 

هیئت‌های مذهبی دارای چند ویژگی هستند که آنها را از سایر تشکل‌ها و جمع‌ها جدا می‌سازد: اولین ویژگی‌شان این است که توسط مردمی که علاقه‌مند به اسلام و ائمه‌ی طاهرین علیهم‌السلام هستند اداره می‌شوند و بر محور عشق به ائمه‌ی طاهرین علیهم‌السلام تشکیل شده‌اند. ویژگی دوم این است که هزینه‌­های این هیئت‌­ها توسط خود مردم تأمین می­‌شود و نه دستگاه‌های دولتی و حکومتی. ویژگی سوم هم این است که سه عنصر «مردم»، «روحانیت» و «مداح» در این هیئت‌­ها جمع شده‌اند. «مردم» هیئت را تشکیل می­‌دهند و هزینه‌­هایش را تأمین می‌­کنند، «روحانی» به‌عنوان کسی که معرفت و محبت به ائمه علیهم‌السلام را گسترش می‌دهد، و «مداح» هم به‌عنوان هنرمندی که می‌­تواند این محتوا را به دل و جان مردم منتقل کند در هیئت حضور دارد.

 

هیئت‌های مذهبی در طول تاریخ به‌خصوص در طول تاریخ تشیع در ایران، عامل اصلی گسترش فرهنگ اسلامی در بین مردم و نهادینه کردن آن بوده‌اند. رهبر معظم انقلاب راجع به این موضوع فرموده‌اند: «ما مسلمان‌ها و به‌خصوص ما شیعیان، امتیازی داریم که دیگر ملیت‌ها و ادیان این امتیاز را به قدر ما ندارند و آن عبارت است از اجتماعات دینی که به شکل روبه‌رو، چهره به چهره، نفس به نفس تشکیل می‌شود که این را در جاهای دیگر دنیا و در ادیان دیگر کمتر می‌شود پیدا کرد. هست؛ نه به این قوّت، نه به این وسعت، نه به این تأثیرگذاری و محتواهای راقی.» (1387/4/4)

 

توصیه‌های رهبر انقلاب به هیئات:

 

توصیه‌­هایی که رهبری در مورد هیئات مذهبی مطرح می­‌کنند، زیاد و متنوع است اما می‌توان آن‌ها را به‌طور کلی در شش دسته طبقه‌بندی کرد:

 

1. فضای هیئت

 

درباره‌ی فضای جلسات، حضرت آقا معتقدند که باید تلفیقی از عنصر «منطق» و «عاطفه» باشد. ایشان معتقدند اساس حرکت تشیع بر «منطق قوی» و «عواطف» استوار است. یعنی اگر جلسه‌ای باشد که بحث­‌های استدلالی آن زیاد باشد، اما بحث‌های محبتی و عاطفی آن کم باشد، این جلسه معمولاً نمی‌­تواند مخاطب را جذب خودش کند. افراد معمولاً سراغ جلسه‌ای می­‌روند که بخشی از آن استدلال باشد و بخشی هم عاطفه. این امتزاج عاطفه و استدلال همیشه مورد تأکید رهبر انقلاب بوده است. ایشان فرموده‌اند: «اولاً اساس حرکت عمومی تشیع علاوه بر منطق قوی بر عواطف بود. از روز اول تا امروز در کنار عقل، عشق حضور جدی داشت؛ برای همین هم حرکت تشیع نابود نشد یعنی از بین نرفت و الا باید صد مرتبه در امواج متلاطم سیاست‌های متعرض و عنان­‌آلود نابود شده بود. منطق قوی است. یعنی صرف عواطف نیست، اما منطق تنها هم نیست. عواطف هم با آن درآمیخته است. این از آن‌جاهایی است که عقل و عشق با هم می‌­سازد.» (1381/7/20)

 

2. منبر

 

ایشان در جلسه‌ای در جمع فعالان هیئت‌های رزمندگان اسلام درباره‌ی اهمیت و کارکرد منبر در هیئت فرمودند: هیئت‌های مذهبی باید کلاس درس باشد. یعنی این‌طور می­‌فرمایند که اگر کسی 10 جلسه یا یک دهه رفت پای منبری نشست، آخر دهه احساس کند یک مطلب را فهمیده است. مثلاً فهمیده باشد که خواص و عوام عاشورا چه کسانی بودند و چه موضوعاتی موجب شد تا عده‌ای در برابر امام معصوم علیه‌السلام قرار بگیرند و او را به شهادت برسانند. لذا ایشان در مورد بحث منبر می­‌فرمایند که عزاداری را واقعاً به معنای حقیقی کلمه باید به صورت کلاس درس دربیاوریم. این حالت را ما الان کم می‌­بینیم، به‌خصوص در هیئت­‌ها کم مشاهده می‌­شود. این جزو نقص­‌های کار کنونی کشور ما است. این همه مجالس عزا و این همه مناسبت‌­های مربوط به وفات و شهادت و موالید ائمه علیهم‌السلام که اجتماعات مردم را به صورت طبیعی به وجود می­‌آورند یک فرصت بسیار بزرگی است و فرمودند از این فرصت­‌ها باید شما استفاده کنید. (1386/8/2)

 

3. هیئت نباید سکولار باشد

 

در جلسه‌ای که سال گذشته اعضای ستاد مرکزی هیئت رزمندگان اسلام خدمت حضرت آقا رسیدند، بنده صحبت کردم و اشاره داشتم که ما در هیئت­‌ها به شعرا و سخنرانان خودمان گفتیم که باید به دغدغه­‌های نظام اسلامی که دغدغه‌ی مردم هم هست پرداخته شود و از این جلسات باید برای بصیرت‌افزایی استفاده شود. ایشان هم بعداً در خلال صحبت خود به همین موضوع اشاره کردند و فرمودند: «یک نکته هم همین مطلبی است که آقای نجات اشاره کردند که درست هم هست. هیئت‌ها نمی‌توانند سکولار باشند؛ هیئتِ امام حسینِ سکولار ما نداریم! هرکس علاقه‌مند به امام حسین است، یعنی علاقه‌مند به اسلام سیاسی است، اسلام مجاهد است، اسلام مقاتله است، اسلام خون دادن است، اسلام جان دادن است؛ معنای اعتقاد به امام حسین این است. این‌که آدم در یک مجلس روضه یا هیئت عزاداری مراقب باشد که نبادا وارد مباحث اسلام سیاسی بشود، این غلط است.»

 

یعنی هیئت این نیست که به سیاست کاری نداشته باشد؛ چون بعضی سخنران­‌ها عادت کردند که می­‌گویند ما سیاسی نیستیم. رهبر انقلاب معتقدند این عبارت، عبارت صحیحی نیست. ایشان فرموده‌اند: «یکی از خصوصیات ائمه‌ی طاهرین این بوده که همه‌ی آن‌ها مبارزین و مجاهیدن فی‌سبیل الله بودند. یکی از ائمه‌ی طاهرین را سراغ ندارید که این‌ها در موضع مجاهدت و مبارزه قرار نداشته باشد.» (1382/8/2)

 

این آموزه و این خط همان عاملی است که موتور محرکه‌ی شیعه را به کار انداخته است و ما بعد از 1300 سال از ظهور اسلام، شاهد هستیم پرچم شیعه در مناطقی از جهان اسلام بلند شده و این مسأله باعث عصبانیت سیاسیون، متعصبین و متحجرین منطقه و جهان شده است. ما قبل از انقلاب با تمسک به همین آموزه‌ها مبارزه می‌­کردیم. شهادت‌­طلبی‌ها و مبارزه‌ی ما با طاغوت از همین منبرها شروع ‌شد. یعنی این‌که حضرت امام رحمه‌الله عصر روز عاشورای سال 42 تشریف می‌­برند به مدرسه‌ی فیضیه و آن منبر معروف خود را می‌روند و خطاب به شاه می­‌گویند که ای جناب شاه! من به تو نصیحت می‌کنم، دست از این اعمال و رویه بردار، من میل ندارم که اگر روزی ارباب‌ها بخواهند تو بروی، مردم شکرگزاری کنند؛ ‌ من نمی‌خواهم تو مثل پدرت بشی و شروع می­‌کنند به شاه نصیحت کردن. بنابراین حضرت امام در برهه‌های مختلف از عاشورا و تاسوعا و اربعین و محرم و صفر استفاده کردند برای پیروزی نهضت علیه رژیم. این یعنی هیئت سیاسی.

 

همچنین پس از پیروزی انقلاب هم ما از این ظرفیت استفاده کردیم. یعنی ما در دفاع مقدس با تمسک به مبارزه و شهادت­‌طلبی ائمه علیهم‌السلام بود که رزمندگان خودمان را تشویق می­‌کردیم؛ رزمندگان ما با سربندهای «یا فاطمة‌الزهرا» و «یا حسین» به جبهه‌ها ‌رفتند و در آن‌جا هم می‌­گفتند که ما می‌­خواهیم همان‌طور که امام حسین علیه‌السلام شهید شد، ما هم شهید بشویم.

 

پس معرفت‌زایی و شناخت باید از مهمترین کارکردهای هیئت­ باشد. یکی از مهم‌ترین کارها این است که به مردم بگوییم «هویت حسینی» و «هویت یزیدی» در دوران حاضر مربوط به چه کسانی است. چنان‌چه رهبر انقلاب فرموده‌اند: «فهمیدن قضیه‌ی عاشورا فقط در تاریخ نیست، در هر زمانی باید دید عناصر تشکیل‌دهنده‌ی هویت یزیدی کجا پیدا می‌شود؟ آن‌گاه در مقابلش باید عناصر تشکیل دهنده‌ی هویت حسینی را به میدان آورد. منبر باید انسان‌ساز باشد، اندیشه‌ساز باشد. روضه و نوحه و سینه‌زنی باید فضا را از مسائل زنده‌ی حسینی، معرفت و آگاهی پر کند.» (1387/1/23)

 

4. مداح هیئت

 

راجع به مداحی به‌طورکلی نظر رهبر انقلاب این است که اگر محتوای شعر و نوع خواندن آن مداح هنرمندانه باشد بعضاً تأثیرش از دو یا سه منبر هم بیشتر است. بارها ایشان در صحبت‌­های خود فرموده‌اند که مداح باعث «معرفت‌افزایی» به افراد می‌­شود. ایشان مداحی را «جوشاندن چشمه­‌های عواطف در دل‌­ها» می­‌دانند: «مداحی، معرفت‌افزائی است. مداحی، پراکندن معرفت و حکمت و امید و عقیده‌ی راسخ است. مداحی، جوشاندن چشمه‌های عواطف در دل‌ها است؛ با استفاده‌ی از هنر شعر، هنر آواز، هنر اجرا.» (1392/2/11)

 

یک موقع یک فردی راجع به واقعه‌ی کربلا داستانی می‌­گوید که داستانش، هم خیلی زیبا و هم خیلی حزن‌­انگیز است؛ آن فردی هم که می­‌شنود متأثر می‌­شود؛ اما یک فرد دیگری می­‌آید همین داستان زیبا را تبدیل به فیلم یا تئاتر یا یک اثر هنری می‌­کند و آن وقت خیلی اثر می­‌گذارد بر قلوب انسان‌ها؛ اثری که درازمدت است. کار مداح هم مانند کار یک هنرمند است که یک موضوع را با استفاده از نوا و صدای خوش و هنرمندانه به مخاطب عرضه می‌کند که موجب اثرگذاری بیشتر آن می‌شود. رهبر انقلاب در یک جایی فرموده‌اند: «در کار مداحیِ شما چند چشمه‌ی هنری وجود دارد: شعرتان هنر است؛ صدایتان هنر است؛ آهنگی که انتخاب می‌کنید، هنر است؛ اشارات و کارهایی که انجام می‌دهید، هنر است. » (1377/7/19) لذا می­‌گویند در مداحی، شعر خوب و هنرمندانه خواندن بسیار مهم است.

 

5. اشعار مداحی

 

راجع به بحث شعر، حضرت آقا می‌­گویند شعری را قبول داریم و می‌­گوییم که این شعر برای مجلس امام حسین علیه‌السلام خوب است که واجد چند خصوصیت باشد. فرموده‌اند شعر باید «محکم»، «قوی»، «خوش‌­مضمون» و «قانع‌کننده» باشد: «شعر شما باید خوب، محکم، قوی، خوش مضمون و قانع‌کننده باشد. گاهی قصیده‌ای که شما می‌خوانید، به اندازه‌ی چند منبرِ یک منبریِ خوش بیان تأثیر می‌گذارد. گاهی یک بیت شعرِ بجا به قدر یک کتاب قیمت دارد. اینها آسان و مجانی به‌دست نمی‌آید. انسان باید زحمت بکشد، کار و تلاش کند، شعر خوب را بیابد، آن را حفظ کند و بخواند.» (1377/7/19)

 

درباره‌ی خصوصیت دیگر شعر فرموده‌اند که باید دارای مفاهیم اسلامی باشد و صرف قشنگ و جذاب بودن کفایت نمی‌کند. مثلاً بعضی از اشعاری را که مداحان می‌­خوانند قشنگ است و آدم خوشش می­‌آید، اما هیچ مفهوم اسلامی همراهش نیست. افراد هم می‌­آیند و همراهش گریه می‌­کنند اما معرفتی در آن نهفته نیست. به همین دلیل ایشان فرموده‌اند: «یکی از چیزهایی که باید در این اشعار باشد، عبارت از مفاهیم بلند اسلامی - مثلاً در باب توحید یا نبوت - است. بهترین اشعار قدما در باب توحید و نبوت، همین مدایحی است که شعرای بزرگ ما در مقدمه‌ی دیوان‌ها و مثنوی‌هایشان ذکر کرده‌اند و گفته‌اند.» (1368/10/28)

 

6. سبک و آهنگ مداحی

 

درباره‌ی سبک‌هایی هم که مداحان برای سرود‌ها و نوحه‌های خود در ایام ولادت و شهادت انتخاب می‌کنند نیز ایشان توصیه‌ها و نکاتی دارند. اولین نکته‌­ای که ایشان راجع به سبک روی آن تأکید دارند، «توجه به موسیقی اصیل ایرانی» است؛ ایشان معتقدند بسیاری از گوشه‌های موسیقی ایرانی برگرفته از مرثیه‌ها و مداحی­‌ها است. یعنی بسیاری از موسیقی­‌هایی که الان مرسوم است و آهنگسازان ما در دستگاه‌­های مختلف می‌سازند، برگرفته از مرثیه‌­های مداحی‌های قدیمی در ایران است. بنابراین مداحان می‌توانند از این موسیقی اصیل سنتی ایران که اتفاقاً دارای تنوع زیادی هم هست برای ساخت سبک‌ها و آهنگ‌های خود استفاده کنند: «ما در قدیم از زبان موسیقی‌دان‌های معروف شنیده بودیم که می‌گفتند موسیقی اصیل ایرانی را نوحه‌خوان و شبیه‌خوان‌ها حفظ کرده‌اند؛ موافق‌خوان، مخالف‌خوان، علی‌اکبرخوان، قاسم‌خوان. هر کدام یک دستگاهی را به اینها می‌دادند که باید در آن دستگاه بخوانند. این موجب شد که موسیقی نانوشته‌ی ایرانی - که نه نُت داشت، نه نوشته داشت و نه چیز دیگری داشت - بتواند برسد به دست کسانی که اینها را با نُت و شیوه‌های جدید بتوانند ثبت و ضبط کنند.» (1386/4/14)

 

نکته‌ی بعدی «پرهیز از تقلید غلط از سبک‌های غربی» است. ایشان معتقدند از سبک­‌های غربی باید پرهیز شود و در جاهای مختلفی بر این موضوع تأکید کرده‌اند: «خواننده‌ی جلسه‌ی مداحی، ناگهان بیاید آهنگ‌های اروپائی را - آن هم به شکل غلط و نابلد بنا کند خواندن؛ سبک‌هائی که فرض کنید حالا فلان خواننده‌ی غربی یا مقلد عربِ آن غربی یک‌وقتی خوانده، ما این را از او یاد بگیریم و بنا کنیم خواندن! که قبل از انقلاب هم متأسفانه همین کارها را کردند. موسیقی اصیل ایرانی را که می‌توانست نوع حلال هم داشته باشد - البته همان موسیقی اصیل، یک نوعش هم حرام است؛ فرقی بین ایرانی و غیر ایرانی نیست - همان را هم ضایع کردند. البته بعد از انقلاب بهتر شد؛ اما حالا مثلاً مداح یا خواننده‌ی ما بیاید در رادیو و تلویزیون به تقلید - آن هم غلط - آهنگ غربی یا آهنگ مجالس لهو را در مجلس ایمان و در مجلس معنویت تکرار کند، این درست نیست؛ این غلط است.» (1386/4/14)

 

به همین دلیل هم ایشان به مداحان توصیه می‌کنند که خودشان آهنگ بسازند: «خودتان آهنگ بسازید. این همه ذوق و این همه هنر وجود دارد. یقیناً در جمع علاقه‌مندان به این جریان کسانی هستند که می‌توانند آهنگ‌های خوبِ مخصوص مداحی بسازند؛ آهنگ عزا، آهنگ شادی.» (1384/5/5)

 

توصیه رهبر انقلاب درباره مراسم حسینیه امام خمینی

 

حضرت آقا درباره‌ی جلسات حسینیه چند نکته را هم تذکر داده‌اند؛ مثلاً این‌که گفته‌اند چون مردم از یکی دو ساعت قبل از شروع جلسه به این‌جا می‌آیند و می‌نشینند، برنامه‌ها طوری تنظیم شود که وقت مردم تلف نشود. به همین خاطر دفتر مقام معظم رهبری برنامه‌ی نماز‌های ظهر و عصر ماه مبارک رمضان را این‌گونه تنظیم کرده که از یک ساعت قبل از اذان ظهر برنامه‌ی قرائت قرآن شروع شود. یا در ایام محرم و فاطمیه، آقای فلاح‌زاده از نیم ساعت قبل از اذان می‌آیند و مسائل شرعی را مطرح می‌کنند. این باعث می­‌شود که وقت مردم بیهوده نگذرد.

 

در جلساتتان کتاب بخوانید

 

ایشان یک‌بار خودشان به من فرمودند که در این جلساتی که دارید، بعضی از کتاب‌­های خوب را بیاورید و از روی آنها برای حاضران بخوانید. حالا ممکن است این کتاب‌ها خاطرات رزمندگان باشد یا غیره. این باعث می‌شود که افراد به کتاب خواندن عادت کنند. چون مردم عموماً عادت ندارند به کتاب خواندن. ما هم با توجه به همین مسأله در جلسات خودمان، بعضاً این کار را انجام دادیم







      

مقام زهرا علیهاالسلام در بهشت با مقام پیامبر و على و حسنین علیهم‏السلام یکسان است
منقبت دیگر، اشتراک فاطمه‏ى زهرا سلام‏اللَّه‏علیها با پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین و حسنین علیهم‏السلام است در مقامات و درجاتى که مخصوص و منحصر مى‏باشد به پنج تن آل‏عبا. با دقت در این دسته روایات کاملاً روشن مى‏شود که آنان را مقام و مرکزیت خاصى است، و هرگز هیچ بشرى را به آن درجات والا راه نیست.

زید بن ارقم از پیامبر اکرم روایت مى‏کند که آن حضرت خطاب به امیرالمؤمنین فرمود:
«انت معى فى قصرى فى الجنه مع فاطمه ابنتى (و انت اخى و رفیقى) ». (1)
«یا على تو و دخترم فاطمه در بهشت در قصر من همنشین من هستید. سپس پیامبر اکرم این آیه را تلاوت فرمود: (برادرانه بر تختهاى بهشتى روبروى هم مى‏نشینید)».
این روایت را محب‏الدین طبرى در کتاب الریاض النضره، ابن مغازلى در مناقب، حموینى در فرائد، ابن باکثیر (2) در وسیله المال، و عاصمى در زین الفتى، احمد بن حنبل در مناقب نقل کرده‏اند.

حدیث دیگرى امیرالمؤمنین علیه‏السلام مرفوعا از پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم نقل کرده‏اند که رسول اکرم فرمود:
«فى الجنه درجه تدعى «الوسیله». فاذا سالتم اللَّه فسلوا لى الوسیله، قالوا: یا رسول‏اللَّه، من یسکن معک فیها؟
قال: على و فاطمه والحسن والحسین». (3)

«در بهشت درجه‏اى است به نام «الوسیله»، هرگاه بخواهید در هنگام دعا چیزى براى من از خدا بطلبید، مقام «وسیله» را مسئلت نمایید، گفتند: یا رسول‏اللَّه چه کسانى در این درجه‏ى مخصوص با شما همنشین هستند؟ فرمود: على، فاطمه، حسن و حسین». این حدیث از دانشمندان عامه نیز در کتب خود ذکر نموده‏اند، از جمله سیوطى در کتاب جامع الکبیر از حافظ ابن مردویه نقل کرده است.

ما شیعیان نیز در زیارت پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم چنین عرض مى‏کنیم: «اللهم اعطه الدرجة الرفیعة، و آته الوسیلة من الجنة». (4)
چنانکه گفته شد درجة الوسیله- که والاترین درجات بهشتى است- مخصوص و منحصر است به پنج تن، و هرگز بشرى را به آن رتبه‏ى اعلى راه نیست. درجة الوسیله برتر از درجات جمیع انبیا، اوصیا، اولیا، و علماء و مخلصین است. (5)

امیرالمؤمنین چنین روایت مى‏کند که پیامبر اکرم فرمود:
«انا و فاطمة و على والحسن والحسین فى مکان واحد یوم القیامة».
«روز قیامت من و فاطمه و على و حسن و حسین داراى مقام و منزلت واحدى هستیم».

آرى اینان در تمام عوالم خلقت مقام و منزلتشان یکى است. در عالم نور، در عالم ذر، در عالم اظله، در محشر، در عوالم سفلى و علوى، ملکى و ملکوتى، در غیب و شهود، خلاصه در تمام مسیر آفرینش، از آغاز تا پایان، همه جا با هم، هم‏ردیف و هم‏شان و هم‏مقامند. بعضى ازعلماى عامه (سنى) که حدیث مذکور را نقل کرده‏اند عبارتند از: احمد بن حنبل در مسند، حافظ محب‏الدین طبرى در الریاض النضره.

روایت دیگرى که حضرات عامه نیز نسبت به آن اهمیت بسیار قائل شده‏اند عبارت از این است: روزى رسول اکرم وارد خانه على شد، و امیرالمؤمنین را در حال استراحت مشاهده کرد؛ و خطاب به حضرت زهرا چنین فرمود:
«انى و ایاک و هذین (یعنى الحسنین) و هذالراقد (او النائم)، یوم القیامه فى مکان واحد». (6)
«همانا، من و تو (یا زهرا) و حسن و حسین، و این شخص که در اینجا آرمیده است (على)، روز قیامت همه در یک جا خواهیم بود».

راویان این حدیث عبارتند از: احمد ابن حنبل در مسند، حافظ ابن‏عساکر، محب‏الدین طبرى، حاکم حسکانى....
حاکم نیسابورى اسناد این روایت را بررسى و آن را تأیید نموده است. (7)
ما نیز مدارک این حدیث شریف را کاملاً رسیدگى کردیم؛ تردیدى در صحت آن نیست، و مسلماً از فرمایشات پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم مى‏باشد.

عبداللَّه بن قیس از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم نقل مى‏کند که فرمود:
«انا و على و فاطمة والحسن والحسین یوم القیامة فى قبة تحت العرش». (8)
«جایگاه من و على و فاطمه و حسن و حسین روز قیامت در قبه‏اى است که زیر عرش قرار دارد».

از این روایت چنین معلوم مى‏شود که والاترین مقامات که «وسیله» نام دارد، در پایتخت عظمت حضرت حق تبارک و تعالى است؛ و هرگز کسى را به آنجا راه نیست. آرى، پایتخت عالم فقط جایگاه پنچ تن است، آنجا که نشانگر عظمت و جلال و جلوه‏گاه نور جمال و جلال کبریایى است.
چنانکه گفته شد، این انوار پنج‏گانه، در جمیع منازل خلقت در تمام شئون ولایت همه جا همراه و همگام و همتایند؛ در ابتدا و انتها، در عالم اظله، در عالم ذر، در عالم ارواح و اشباح، در دنیا و برزخ، در حشر و نشر، خلاصه تا روز قیامت، از یکدیگر جدا نبوده، در کنار هم در جمیع مراحل و در تمام ملکات و فضائل بطور یکسان سهیمند.

ادامه مطلب...


      

ـ به ام‏سلمه فرمود: برایم آبى آماده کن تا بدان غسل کنم، ام‏سلمه آب را آورد، غسل کرد و جامه پاکى پوشید، دستور داد بسترش را در وسط اتاق بگستراند،به طرف راستش رو به قبله خوابید و دست راستش را زیر صورتش گذاشت.(3)

2- در روایت دیگرى آمده که: حضرت به اسماء فرمود: آبى برایم آماده کن، بعد با آن غسل کرده و سپس فرمود: جامه‏هاى جدیدم را به من بده، آنها را پوشیده و فرمود: بقیه حنوط پدرم را از فلان جا برایم بیاور و زیر سرم بگذار و مرا تنها گذاشته و از اینجا بیرون برو، مى‏خواهم با پروردگارم مناجات کنم.
اسماء مى‏گوید: از اتفاق بیرون شدم و صداى مناجات آن حضرت را مى‏شنیدم، آهسته به طورى که مرا نبیند وارد شدم دیدم دست به سوى آسمان دراز کرده و مى‏گوید: پروردگارا به حق محمد مصطفى و اشتیاقى که به دیدار من داشت، و به شوهرم على مرتضى و اندوهش بر من و به حسن مجتبى و گریه‏اش بر من و به حسین شهید و پژمردگى و حسرتش بر من و به دخترانم که پاره تن فاطمه مى‏باشند و غم و اندوهى که بر من دارند، از مى‏خواهم که بر گناهکاران امت محمد ترحم فرمائى و آنان را بیامرزى و به بهشت وارد کنى که تو بزرگوارترین سؤال شوندگان و مهربان‏ترین مهربانانى. (4)

3- و گفت: قدرى مرا به خود واگذار و بعد مرا بخوان، اگر پاسخ تو را دادم که بسیار خوب و اگر جوابى ندادم بدان که من به سوى پدر خود، (یا پروردگارم) رفتم.

اسماء لحظه‏اى حضرت را به حال خود واگذاشت و بعد صدا زد و جوابى نشنید، صدا زد اى دختر محمد مصطفى، اى دختر گرامى‏ترین کسى که زنان حمل او را عهده‏دار شدند، اى دختر بهترین کسى که بر روى ریگ‏هاى زمین پاى گذارده، اى دختر کسى که به پروردگارش به فاصله دو تیر کمان و یا کمتر نزدیک شد، اما جوابى نیامد چون جامه را از روى صورت حضرت برداشت، مشاهده کرد از دنیا رخت بر بسته است، خود را به روى حضرت انداخت و در حالى که ایشان را مى‏بوسید گفت: فاطمه آن هنگام که نزد پدرت رسول خدا رفتى سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان، آنگاه گریبان چاک زده و از خانه بیرون آمد، حسنین به او رسیده و گفتند: اسماء مادر ما کجا است؟ وى ساکت شد و جوابى نداد، آنان وارد اتاق شده دیدند حضرت دراز کشیده حسین علیه‏السلام حضرت را تکان داد دید از دنیا رفته است، فرمود: اى برادر خداوند تو را در مصیبت مادر پاداش دهد.

حسن خود را بر روى مادر انداخته و گاهى مى‏بوسید و مى‏گفت: اى مادر با من سخن بگو پیش از آن که روح از بدنم جدا شود، و حسین جلو آمده و پاهاى حضرت را مى‏بوسید و مى‏گفت: اى مادر من پسرت حسینم، پیش از آنکه قلبم منفجر شود و بمیرم با من صحبت کن.
اسماء به آنها گفت: اى فرزندان رسول خدا بروید نزد پدرتان على علیه‏السلام او را از مرگ مادرتان خبردار کنید، آن دو از منزل بیرون رفته و صدا مى‏زدند:یا محمداه یا احمداه، امروز که مادرمان از دنیا رفت رحلت تو تجدید شد، بعد به مسجد رفته و على علیه‏السلام را خبردار کردند حضرت با شنیدن خبر فوت فاطمه علیهاالسلام از هوش رفت و با پاشیدن آب بر او به هوش آمد و چنین گفت: اى دختر حضرت محمد به چه کسى تسلیت بگوئیم، من همیشه به وسیله تو دلدارى داده مى‏شدم، بعد از تو چه کسى موجب دلدارى و تسلیت من خواهد شد.




      
   1   2   3   4   5   >>   >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ سلام وب قشنگی داری خوشحال شدم که پیامت را دیدم