سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فقط دعا کنید پدرم شهید بشه!

خشکم زد. گفتم دخترم این چه دعاییه؟

گفت:آخه بابام موجیه!

گفتم خوب انشاالله خوب میشه، چرادعاکنم شهید بشه؟

آخه هروقت موج میگیردش وحال خودشو نمیفهمه شروع میکنه منو ومادرو برادر رو کتک میزنه! امامشکل ما این نیست!

گفتم: دخترم پس مشکل چیه؟

گفت: بعداینکه حالش خوب میشه ومتوجه میشه چه کاری کرده.شروع میکنه دست وپاهای همهمون را ماچ میکنه و معذرت خواهی میکنه.حاجی ماطاقت نداریم شرمندگی پدرمون را ببینیم.حاجی دعاکنید پدرم شهیدبشه وبه رفیقاش ملحق بشه...

 

برای سلامتی این خانواده ایثارگر صلوات





برچسب ها : شهید  ,  ایثارگر  ,  دفاع مقدس  ,  بسیج  ,  شهدا  , 
      

عید چیست؟

عید روز توجه خاص خدا بر بندگان خود و فراخواندن آنها در پیشگاه پروردگار و روز پوشانیدن جامه محبت او بر دلهاست. روز عید، روز عمل و خوشحالی از قبول آن و روز اجابت درخواست بندگان از جانب پروردگار است. این روز، روز بخشیدن جوایز و نوشتن امان نامه برای بندگان می‌باشد و زمان تهیه آن چیزی است که در منزلی که انسان در پیش دارد، به کار او می‌آید.

روز عید، روزی است که خداوند درهای احسان خود را به روی همه می‌گشاید و کرم و بخشش خویش را آشکار می‌کند. حال که خداوند کریم و بخشنده سفره عطا و بخشش گسترده، چه خوبست که هم نیکوکاران و هم گنهکاران با اعتراف (به نیاز و تقصیر خویش) و حیاء و شرمساری و امید بر سر این سفره جمع شوند که یقینا در این صورت آنان از لطف و احسان خدا بی‌بهره نخواهند ماند.

حال که به در خانه خدای خود آمده‌ایم، با او چه بگوییم و او را چگونه بخوانیم؟

امام سجاد علیه السلام چه زیبا به ما می‌آموزد که به خدایمان چه بگوییم و چگونه سفره دل به درگاه عظیمش بگشاییم:

«ای کسی که رحم می‌کنی بر کسی که بندگانت بر او رحم نمی‌کنند.

و ای آنکه می‌پذیری کسی را که سرزمینها، او را نمی‌پذیرند.

و ای کسی که نیازمندان آستانت را خار و کوچک نمی‌کنی...

و ای کسی که دست رد بر سینه روی آورندگان به بارگاهت نمی‌زنی.

و ای آنکه تحفه‌های کوچک را می‌پذیری و در برابر کارهای اندک سپاس می‌گویی...

و ای کسی که به هر که به تو نزدیک شود نزدیک می‌شوی.

و ای آنکه کسانی را که به تو پشت می‌کنند، خودت می‌خوانی...

هر بزرگی در نزد تو کوچک است و هر شریفی در کنار شرافت تو حقیر و ناچیز. آنها که بر غیر تو وارد شدند، بحق ضرر کردند و آنانی که به جز تو به سوی دیگران رفتند، دچار خسران گشتند و آنها که در آستان غیر تو گرد آمدند، تباه شدند...

درگاه تو به روی علاقه‌مندان گشوده و جود و بخشش تو برای درخواست کننده آستانت جاری است و یاریت نسبت به یاری جویان نزدیک. آرزومندان هرگز از تو ناامید نمی‌شوند و آنها که به سوی تو می‌آیند، هیچگاه مأیوس نمی‌گردند...

روزیِ تو (حتی) برای کسی که تو را نافرمانی می‌کند هم گسترده است و شکیبایی تو حتی شامل آن کس که با تو دشمنی نموده نیز می‌شود.

عادت تو نیکی به گناهکاران و سیره و روش تو مدارا با تجاوزکاران است تا آنجا که این فرصت دادن تو آنان را از توبه و بازگشت غافل نموده و این مهلت دادنها ایشان را از اجتناب از گناه باز داشته است...

پس اینک این من عاجزم که قصد ورود به محضر تو دارم و از تو حسن عطا و بخشش طلب می‌کنم، پس بر محمد و آل او درود فرست و راز و نیاز مرا بشنو و دعایم را مستجاب گردان و روزگار مرا با ناامیدی به پایان مبر و درباره خواسته‌ام دست رد بر پیشانی من مزن...» (1)

 


1-فرازی از دعای 46 صحیفه سجادیه، ترجمه: محسن غرویان و عبدالجواد ابراهیمی، (با اندکی تصرف)





برچسب ها : رمضان  ,  عید  ,  عیدفطر  ,  شوال  , 
      

اکنون باغ بهارزده ، باغ جان گرفته از نفسهای مسیحایی بهار دلها رمضان پربرکت خدا، آسمان را می نگرد که گاه به رگباری کوتاه از ابرهای رحمتی که به دست نسیم از راه می رسند ، اشک در آیینه چشمانش جوانه می زند.

اکنون بهار حیات آخرین رمضان ، آخرین نوازش ها را بر سر باغ می کشد. آخرین نفسهای مسیحایی را در او می دمد. دیری نخواهد پایید که وقت خداحافظی فرا رسد، شاید هم اکنون فرارسیده است و همین بغضی بر گلوی باغ می نشاند، دل آسمان می گیرد و باران اشک می بارد و از گوشه چشم برگها و شاخه ها جاری می شود. یاد اعجاز سبز بهار رمضان ، دل باغ را به وجد می آورد ، جهان نشاط می گیرد ، آسمان به قرار می رسد و خورشید گیسوان طلایی اش را بر شانه های باغ می افشاند. اینک صدای رودخانه که با دهانی کف آلود به مستی آواز سر داده و سرودخوانان می گذرد ، در فضا طنین انداز است.

جویبار با چراغهای حباب بر سر می رود که به رودخانه بپیوندد. به رودخانه که یاهوکشان سرود سر داده است : «هر کسی کو دور ماند از اصل خویش / بازجوید روزگار وصل خویش» اکنون آخرین روز بهار رمضان است و یاد خداحافظی ، دلهایمان را بی قرارانه در قفسه تنگ سینه هایمان به تپش درآورده است. ادامه مطلب...



برچسب ها : ماه رمضان  ,  خداحافظ  ,  عید فطر  , 
      

 

خدا

باید خود را آماده کنم سفر بزرگی در پیش دارم؛ می خواهم امشب، وسعت پرندگی ام را رها کنم! باید فرصت را غنیمت شمرد! باید این لحظه ها را قدر دانست!

می توان پرواز را تجربه کرد؛

فقط کافی است قدری سبک تر شویم؛ آن قدر سبک که نیروی هیچ جاذبه ای، زمین گیرمان نکند!

شب های قدر است. هر که دارد هوس «قُرب خدا» بسم اللّه

جادّه تقرب، قدم های عاشقانه ای می طلبد.

یگر مجال ماندن نیست! در این سرزمین برای ما جایی نیست.

باید از خود ـ این سرزمین زشتی ها ـ هجرت کنم؛ به آن دیگرم، سر بزنم.

باید با تمام وجود، هجرت کنم! از این «مَنِ» زمینی تا «آنِ» الهی، راهی نیست.

 این شب ها، کوتاه ترین راه رسیدن به آن جاست.

ببارید، چشم های روسیاه من! شاید که اشک ها، آبروی از دست رفته تان را باز گرداند. امشب شما وظیفه سنگینی دارید.

باید هر چه توان دارید در طبق «اخلاص» بگذارید! شما باید جور تمام تن را بکشید. به حال دستانم گریه کنید؛ به حال پاهای ناتوانم گریه کنید، که فردا، بر پل صراط، نلغزند! به حال شانه هایم گریه کنید که زیر بار سنگین گناه هایم در حال شکستند! ببارید! چشم های روسیاه من!

امشب، خدا مهربان تر از همیشه است!

ببارید، چشم های روسیاه من! شاید که اشک ها، آبروی از دست رفته تان را باز گرداند. امشب شما وظیفه سنگینی دارید

باید هر چه توان دارید در طبق «اخلاص» بگذارید!

امشب، خدا به این اشک ها پاداش می دهد! این قطره های حقیر، کارهای بزرگی می کنند! این اشک ها، خاموش کننده شعله های خشمی هستند که قرار است تنم را به آتش بکشند! ببارید، ای چشم های روسیاه من! که من به مدد این اشک ها پا در جاده نهاده ام.

که من به امید این ناله زدن ها دل به دریا زده ام؛ وگرنه، دستانم تهی است و شرمساری ام را حدّی نیست! کوله بار پر از گناهم را با مدد این اشک ها، سبک خواهم کرد! بسوز ای دل! بشکن ای آئینه زنگار گرفته من، بشکن که امشب، به این شکستن نیازمندم! تو که بشکنی، یعنی نیمی از راه را رفته ام!

یک عمر، گردن کشی کردی و مرا هم به هر جا که خواستی بردی؛ به هر کجا که اراده کردی! باید امشب بشکنی، باید امشب بسوزی، که سوز تو کارها بکند. تو بشکنی، چشم ها نیز می بارند، دل بسوزد، اشک ها فوّاره می زنند. باید وقت را غنیمت شمرد، شاید هرگز به شب قدر دیگری نرسیم.




      

بگذار تا بمیرم در این شب الهی

ورنه دوباره آرم رو روی روسیاهی

چون رو کنم به توبه، سازم نوا و ندبه

چندان که باز گردم گیرم ره تباهی

چون رو کنم به احیاء، دل زنده گردم اما

دل مرده می‏شوم باز با غمزه گناهی

گرچه به ماه غفران بسته است دست شیطان

بدتر بود ز ابلیس این نفس گاه گاهی

ای کاش تا توانم بر عهد خود بمانم

شرمنده ‏ام ز مهدی وز درگهت الهی

 

شرمنده‌ایم آقا

تا در کفت اسیرم قرآن به سر بگیرم

چون بگذرم ز قرآن اُفتم به کوره راهی

من بندگی نکردم با خویش خدعه کردم

ترسم که عاقبت هم اُفتم به قعر چاهی

با اینکه بد سرشتم با توست سرنوشتم

دانم که در به رویم وا می‏کنی به آهی

ای نازنین نگارا تغییر ده قضا را

گر تو نمی ‏پسندی تقدیر کن نگاهی

دل را تو می ‏کشانی بر عرش می ‏کشانی

بال ملک کنی پهن از مهر روسیاهی

دل را بخر چنان حُر تا آیم از میان بُر

بی عجب و بی تکبّر از راه خیمه گاهی

امشب به عشق حیدر ما را ببخش یکسر

جان حسین و زینب بر ما بده پناهی

آخر به بیت زینب بیمار دارم امشب

از ما مگیر او را جان حسن الهی

در این شب جدایی در کوی آشنایی

هستم چنان گدایی در کوی پادشاهی




      

همه افراد به نحوی در تلاش هستند تا به آرزوها و خواسته ها و اهدافی که در سر دارند دست پیدا کنند ،برخی به اهداف خود دست پیدا می کنند و برخی دیگر در حسرت رسیدن به آنها عمرخود را سپری و در نهایت با کوله باری از شکست این دنیای خاکی را ترک می کنند.

 


شب قدر

اما سوال مهمی که دراینجا مطرح می شود این است که برای رسیدن به اهداف،چه عوامل و شرائطی را باید مهیا کنیم تا در سایه سار آنها بتوانیم سرعت خود را برای رسیدن به موفقیت بیشتر کنیم.

در آیات و روایات عوامل متعددی برای موفقیت در ابعاد مختلف زندگی بیان شده است که در میان این عوامل دعا از اهمیت به سزایی برخوردار بوده و می توان با مدیریت صحیح آن تحولات بزرگی را در زندگی فردی و اجتماعی خود به وجود بیاوریم.

ادامه مطلب...



برچسب ها : دعا  ,  شب قدر  ,  استجابت دعا  ,  توصیه  , 
      

امام حسن مجتبی علیه‌السلام در حدیثی زیبا و خواندنی توصیه مهمی را در خصوص رفاقت بیان فرموده‌اند.

امام حسن مجتبی علیه السلام به یکى از فرزندانش فرمودند:
اى پسرم! با احدى برادرى و رفاقت مکن تا بدانى کجاها مى‏‌رود و کجاها مى‏‌آید، و چون از حالش خوب آگاه شدى و معاشرتش را پسندیدى با او برادرى کن به شرط اینکه معاشرت، بر اساس چشم‏ پوشى از لغزش و همراهى در سختى باشد.


متن حدیث:


قالَ الْحَسَن علیه السلام لِبَعْضِ وُلْدِهِ: یا بُنَىَّ لا تُواخِ أَحَدًا حَتّى تَعْرِفَ مَوارِدَهُ وَ مَصادِرَهُ فَإِذَا اسْتَنْبطْتَ الْخُبْرَةَ وَ رَضیتَ الْعِشْرَةَ فَآخِهِ عَلى إِقالَةِ الْعَثْرَةِ وَ الْمُواساةِ فِى الْعُسْرَةِ.


«تحف العقول،صفحه 233»





برچسب ها : حدیث  ,  امام حسن  ,  رفاقت  ,  برادری  ,  چشم پوشی  ,  همراهی  , 
      

در هیاهوی زندگی امروز انگار بسیاری از واژه ها، دیگر رنگ باخته . برادری، شرف، بزرگواری ... گویی به زمان دیگری تعلق دارند. به زمانی که پدری درعین بی نیازی، می پرسد آنچه را که می داند و پسر می گوید با آنکه می داند پدر بی نیاز است از شنیدن آن، تا که شاید زمانی دیگر خسته ای چون من، تو، ما، بیگانگی خویش را با این کلمات بشکند ...

کتاب

# امیر المومنین علیه السلام : فرزندم درستی چیست ؟

حسن بن علی علیه السلام: پدر، درستی، از میان برداشتن بدی ها بوسیله ی نیکی هاست .

#-   شرف چیست ؟

نیکی کردن به خویشاوندان و تحمل بدی ایشان .

#-   جوانمردی چیست ؟

پاکدامن بودن ...

#-   پستی چیست ؟

به چیزهای خرد نظر داشتن و از اندک چیزی دریغ ورزیدن .

#-  کرم چیست ؟

بخشیدن قبل از خواستن ...

#-  فرومایگی چیست ؟

راحت خود را خواستن و به همسر بی اعتنایی کردن .

#-   جود چیست ؟

بذل و بخشش در حال تنگ دستی و توانگری.

#-  بخل چیست ؟

آنچه که داری را شرافت(خود) پبنداری و آنچه که انفاق می کنی را  تلف شده بدانی.

#-  برادری چیست ؟

وفاداری در سختی و آسایش.

#-  ترس چیست ؟

دلیری بر دوست و گریز از دشمن .

#-  غنیمت چیست ؟

گرایش به تقوی و پارسایی در دنیا ، که نیکو غنیمتی است .

#-  بردباری چیست ؟

خشم را فرو خوردن و خویشتن دار بودن .

#-  بی نیازی چیست ؟

دلخوش بودن به قسمت الهی ، اگر چه اندک باشد ...

#-  فقر چیست ؟

حریص بودن بر هر چیزی ...

#-  ذلت چیست ؟

وحشت از حقیقت و راستی ...

#-  رنج بیهوده چیست ؟

سخن گفتن در باره ی چیزی که به دردت نمی خورد  .

#- بزرگواری چیست ؟

در عین تنگدستی بخشیدن و گذشت از بدی ها   .

#- خردمندی چیست ؟

حفظ آن چیزی که به تو سپرده شده ...

#-  بلند مرتبگی چیست ؟

انجام زیبایی ها و دوری از زشتی ها .

#-  دوراندیشی چیست ؟

بسیار بردبار و بودن و با نزدیکان با نرمی رفتار کردن .

#-  سفاهت چیست ؟

پیروی از فرو مایگان و همنشینی با گمراهان ...

#-  محرومیت چیست ؟

از دست دادن بهره ای که به تو داده شده است ...

#-  نادانی چیست ؟

شتاب در دستیابی به فرصت ها قبل از اینکه امکان پذیر باشد و نیز خودداری از پاسخ گویی(نسبت به آنچه می دانی) و چه نیکو یاوری است سکوت در بسیاری از مواقع،  هر چند که سخنور باشی.(تحف العقول؛ صفحه 225)

* * * * * 

کمی که به واژه ها فکر می کنیم می بینیم، انگار می شود دوباره نگاه کرد، طعم دیگری از زندگی راچشید و رنگ دیگری از آن را تجربه کرد، نگاهی متفاوت و رنگی واقعی




      

مولود رمضان

ای مولود خجسته رمضان! ای بدر تمام ماه خدا! تو تنهاترین فرزند رمضانی و آسمان، در پیشگاه کرم و بخشش تو، با این همه ابرهای باران زایش، گمشده ای غریب بیش نیست. رسول رحمت، تو را بر شانه های خویش سوار می کرد و بر تو مباهات می نمود. تو ادامه محمد (ص)  و کرانه علی (ع) هستی. تو امام مایی و ما مُرید و دلداده تو. و اینک در بهار شکفتن تو، در فصل خدا، بر خود از رهبری تو می بالیم و بر نامت که زینت همه خوبی ها و نیکی هاست، افتخار می کنیم.

پیشواى دوم جهان تشیع که نخستین میوه پیوند فرخنده على (ع) با دختر گرامى پیامبر اسلام (ص)  بود، در نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در شهر مدینه دیده به جهان گشود.(1)

حسن بن على (ع) از دوران جد بزرگوارش چند سال بیشتر درک نکرد زیرا او تقریباً هفت سال بیش نداشت که پیامبر اسلام بدرود زندگى گفت. پس از درگذشت پیامبر (ص) تقریبا سى سال در کنار پدرش امیر مومنان (ع)  قرار داشتو پس از شهادت على (ع) (در سال 40 هجرى) به مدت 10 سال امامت امت را به عهده داشت

  و در سال 50 هجرى با توطئه معاویه بر اثر مسمومیت در سن 48 سالگى به درجه شهادت رسید. ادامه مطلب...



برچسب ها : نیمه ماه  ,  اما حسن  ,  مجتبی  ,  ولادت  ,  زندگینامه  , 
      

از نامه های آیت الله محمد بهاری متولد 1265

اگر اهل علمی، کو عملت و حلمت، کو تواضعت و تخشّعت، کو زهدت؟ و اگر کاسبی، کو امانتت، کو تَفَقُّهَت، کو تدیّنت؟ اگر متعبّدی، کو توکلّت، کو مناجات در خَلَواتت، کو بیداری شبت، کو صوم ایام صیفت[تابستان] کو گریه‌های اطراف لیل و نهارت؟ اگر عارفی، کو معرفتت، کو تسلیم و رضایت، کو ترک ماسِوایت؟ اگر لوطی‌ای، کو مردانگیت، کو گذشتت، کو دستگیری از ضعفایت، اگر درویشی می‌گویند کلاه درویش باید مشتمل بر چهار ترک باشد، که هر ترکی کاشف باشد از ترک دیگری، اول ترک دنیا، دوم ترک عقبی، سوم ترک مولی، چهارم ترک ترک، کدام یکی از این ترک‌ها را انجام داده‌ای؟ 1

 

پی‌نوشت:

1- این‌چنین فرمود پیر معنوی         سالک سلک حقیقت مثنوی

در کلاه فقر می‌باید سه ترک          ترک دنیا ترک عقبی ترک ترک

و مراد از ترک ترک، ترک اراده خود او است که آن را مقام رضا می‌نامند، بر این مطلب اشاره دارد حکایت حضرت امام‌ باقرعلیه‌السلام و جابر، که وقتی از او احوال پرسیدند عرض کرد. فقر را بیشتر از غنی و مرض را بیشتر از صحّت می‌خواهم و دوست می‌دارم. پس حضرت مطلبی قریب به این مضمون فرمودند: «ما اهل بیت خواهش از خود نداریم، هر چه او می‌خواهد ما همان را می‌خواهیم».

و از این عبارت کتاب نفهمیدم که مراد از ترک مولا کدام است؛ زیرا که گفته‌اند:

«طالب الدنیا مونثّ و طالب العقبی مخنّث و طالب المولی مذکّر» و مراد از ترک ترک آن است که سالک تسلیم مولا شود یعنی اول ترک دنیا کند و بعد ترک عقبی و سپس ترک اراده خود نماید و خود را بشراشره تسلیم مولا کند و اراده خود را ترک گوید. امّا مقصود از ترک مولا را به هیچ وجه ملتفت نشدم و تا امروز هم ندیده‌ام که کسی زائد بر سه ترک گفته باشد.

(حاشیه شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی)




      
   1   2   3   4   5   >>   >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ سلام وب قشنگی داری خوشحال شدم که پیامت را دیدم