حضرت فاطمه

 

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سرّ المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک

 

دوست دارم کز غمت یا فاطمه! تنها بگریم

تا سحر با یاد تو ای زهره زهرا! بگریم

دوست دارم در شب سوگ تو ای ماه مدینه!

در کنار قبر تو آیم، تک و تنها بگریم!

 

شهادت مظلومانه دخت نبی مکرم اسلام، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام تسلیت باد.

 

از غربت بی کران خود می سوزد                             باناله در این آمد و شد می سوزد

از شعله‌ی آه سینه‌ی ‌سوخته اش                           هر روز مدینه تا اُحد می سوزد

 

امام جعفر صادق علیه السلام ‏فرمود:

یوماً لَم تُرَ کَاشِرَةً وَ لَا ضَاحِکَةً ...‏؛

حضرت فاطمه علیها السلام بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، خندان و خوشحال دیده نشد ....

(کافی، 6/561)

 

جز با غم و درد و بی کسی خو نگرفت

در نزد علی دست به پهلو نگرفت

در بستر غم سه ماه جان کند اما

جز مرگ کسی سراغی از او نگرفت

 

***

همراه هلال، ماه و اختر هم سوخت                          تنها نه صدف سوخت، که گوهر هم سوخت

 در خانه وحی، ز آتش افروزی کفر                             فرزند، شهید گشت و مادر هم، سوخت!

***

مدینه بود گلشن تا تو بودی

شب و روزم چه روشن! تا تو بودی

غمی بر سینه سنگینی نمی‌کرد

صفای خانه‌ی من! تا تو بودی

 

امیرالمومنین علیه السلام می فرماید از پیامبر صلوات الله علیه پرسیدم: چه کسانی اهل نجات هستند؟ فرمود: المتمسکون بما انت علیه و اصحابک؛ کسانی که از راه و رسم تو و یارانت پیروی کند

 

 

هنگامی که اولی و دومی به عیادت حضرت فاطمه علیها السلام آمده بودند، حضرت فرمود:

پروردگارا! این دو نفر مرا اذیت کردند من شکایت ایشان را به تو و به پیامبـرت مى ‏کنم! نه، به خداوند سوگند من هرگز از شما راضى نخواهم شد تا اینکه نزد پدر بزرگوارم‏ بروم و او را از این ظلم و ستمى که درباره من کردید آگاه نمایم و آن حضرت درباره شما قضاوت نماید!

(بحارالانوار، ‏43/199)

 

قلبی پر از اندوه و جراحت دارد

از غربت مرتضی مصیبت دارد

آن روز خودش غسل ‌شهادت می ‌کرد

می گفت که زخم کهنه زحمت دارد

 

حضرت فاطمه علیها السلام در ساعات پایانی زندگی اش، مقداری آب و جامه ای تازه خواست و به بهترین وجه غسل نمود. آیت الله سید کاظم قزوینی در ادامه روایت می گوید: نمی دانم شاید علت این بوده که آن بزرگوار می خواست آثار جراحت موجود در بازو و پهلوی خویش را بشوید تا ... .

(فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت، ص593)

 

چشمم به غم هماره ات افتاده                               بر چشم پر از ستاره ات افتاده

وقتی که رسید دست من فهمیدم                           در کوچه دو گوشواره ات افتاده

 

***

ریحانه من چه بر سرت آوردند

صد بغض به آه همسرت آوردند

غسل تنت از من چقدر وقت گرفت

یعنی چه به روز پیکرت آوردند

 

حضرت فاطمه

حضرت علی علیه السلام بعد از شهادت فاطمه علیها السلام فرمود:

نَفسِـی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ                     یا لَیتَــهَا خَرَجَـت مَـعَ الزَّفَـرَاتِ‏

لَا خَیرَ بَعـدَکَ فِی الحَیـاةِ وَ إِنَّمَا                        أَبکِی مَخَـافَةَ أَن تَطُولَ حَیاتِی‏

جان من با ناله ‏هاى خود حبس شده، اى کاش جان من با ناله‏ هایم خارج مى ‏شد. بعد از تو خیرى در زندگانى نخواهد بود، گریه می ‌کنم از اینکه مبادا بعد از تو زیاد زندگی کنم.                     

(بحارالانوار، 43/213)

  

هر گوشه ببین نشانه دلتنگی ست

***

 

این اشک شبانه بوی مادر دارد                               این چادر و شانه بوی مادر دارد

      با این همه، باز جای دلتنگی نیست؟                                 سرتاسر خانه بوی مادر دارد

 

***

تو رفتی و بعد از تو چه ها می بینم

هر روز، بلا پس از بلا می بینم

می میرم و زنده می شوم در کوچه

هر بار که قاتل تو را می بینم  

حضرت فاطمه علیها السلام در ساعات پایانی زندگی اش، مقداری آب و جامه ای تازه خواست و به بهترین وجه غسل نمود. آیت الله سید کاظم قزوینی در ادامه روایت می گوید: نمی دانم شاید علت این بوده که آن بزرگوار می خواست آثار جراحت موجود در بازو و پهلوی خویش را بشوید تا ...

 

امیرالمومنین علیه السلام می فرماید از پیامبر صلوات الله علیه پرسیدم: چه کسانی اهل نجات هستند؟

فرمود: المتمسکون بما انت علیه و اصحابک؛ کسانی که از راه و رسم تو و یارانت پیروی کند.

(احقاق الحق، 7/185)

 

... ‌می ماند ‌و باغ لاله ها می رویند                          در ‌نھضت ‌خون ‌علی علی می گویند

تا صبح ظھور حضرتش، فاطمیون                 تا آخر خط راه تو را می‌ پویند

 

***

دلتنگ و غریب و جان به لب رفتی تا ...

خورشید علی نیمه‌ی شب رفتی تا ...

قلب تو ز بغض عدّه ای مالامال

ای ر‌حمت ‌محض! با غضب رفتی تا ‌...

 

 امام علی علیه السلام به دومی فرمود:

هر آینه می بینم شما دو تا را که با بدنهای تازه (توسط فرزندم مهدی) از قبرتان بیرون کشیده شده اید تا اینکه به درختانی تنومند آویزان شوید... سپس امر می شود به آتش که شما را بسوزاند و آن آتش همان آتشی است که بر در خانه ام افروختید تا من و فاطمه و فرزندانم را بسوزانید.

(مدینة المعاجز،2/245)

 

... تا آن مه غائب از نظر برگردد

با دا‌غ هزار خون جگر برگردد

تا منتقم خون تو و فرزندت

یک جمعه غروب از سفر برگردد

هر لحظه من بهانه دلتنگی ست

زنده ست تمام خاطراتت بانو

این خانه پس از تو خانه دلتنگی ست





برچسب ها : پیامک  ,