امشب تا سحر ستاره می چینم
از تمام بندهای «جوشنم»، تمنّا می بارد.
دروازه های اجابت، جرأت استغاثه ام را دو چندان می کند.
دریچه ای رو به ملکوت و «خدایی که در این نزدیکی است» مُصحف تو را پیش رو می گشایم.
تو را به حق اسماء جلاله ات، تو را به حق کرامتی که سابقه آن را بر روح و جانم نمایانده ای،
تو را به حق عنایتی که در سایه سار آن، سال هاست ریزه خوار سفره نعمتت بوده ام،
بر من ببخش همه نافرمانی هایم را، ای خوب بی همتا! زیر سایه کلماتت، زیر سایه کتاب مقدّس نشسته ام؛ بکَ یا اللّه بکَ یا اللّه تو را به نام تو می خوانم؛
«یا مَنْ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی» از شعله های عذابت بیم دارم؛
«یا مَنْ اِلَیْهِ یَهرَبُ الْخائِفوُن» بنده شرمسارت را بپذیر،
«یا مَنْ اِلَیْهِ یَفْزَعُ الْمُدینُون» با تمام اشتیاقم به سویت آمده ام؛ سرمایه ام، محبّتی است که به عالم نمی دهم؛ «یا مَنْ بِه یَفْتَخِرُ المُحِبُّون» شکوه های دلم را می دانی.
آب توبه، چشم هایم را صیقل می دهد؛ امشب، سرنوشت مرا در «ماورا» رقم می زنند دستگیره های دعا، مرا به تو می رسانند؛ از خودم خالی می شوم. تمام حرف هایم مسجّع شده اند؛ «اَلْغَوْث اَلْغَوْث خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَب» آهنگ بغضم، سکوت شب را می شکند همه پُل ها کوتاه شده اند.
آسمان، روی دست هایم، بذر امید می پاشد.
با دلم عهد کرده ام از نور آغاز شوم، عهد کرده ام، عهد نشکنم صدای بال فرشتگان، در تمام فضا منتشر می شود. هوای این شب ها، عطر اجابت می دهد.
این شب های تا سحر روشن را به هیچ شب و روز و ساعتی نمی دهم؛ «لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» بر چشم هایم نور بصیرت ارزانی دار، «یا أَبْصَرُ مِنْ کُلِّ بَصیرٍ» می خواهم این ثانیه ها را به تمام زندگی ام پیوند زنم. می خواهم این رکعت ها را به تمام نمازهایم سرایت دهم، می خواهم بر تن تمام واژه هایم، «جوشنی» بپوشانم از جنس نور و نیاز و اجابت.