اشعار شب سوم محرم
اشعار شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
***
السلام علیک یا عطشان
چه بلایی سر لبت آمد
تا من و تو به وصل هم برسیم
جان به لبهای زینبت آمد
**
زینت شانه های پیغمبر
السلام علیک یا مظلوم
چقدر چهره ات شکسته شده
السلام و علیک یا مغموم
**
با تو قهرم ! پدر کجا بودی؟
بی من و خواهرت کجا رفتی!؟
دلخورم از تو ؛عصر عاشورا
بی خداحافظی چرا رفتی؟
**
سر عباس تا سر نی رفت
خیمه ها گر گرفت ، بلوا شد
تا که دیدند بی علمداریم
سر یک گوشواره دعوا شد
**
من غرورم جریحه دار شده
شاکی از دست ساربان هستم
کعبه نی ها مدام می گویند
دست و پا گیر کاروان هستم
**
سر بازاردیدنی بودیم
دید زلفت که ما پریشانیم
عمه ام داد می زد ای مردم
به پیمبر قسم مسلمانیم
**
معجرم را سر کسی دیدم
چادرم را سر یکی دیگر
با عبایت نماز می خواند
مشرکی پشت مشرکی دیگر
**
دختر حرمله چه مغرور است
بر سر بام دف تکان می داد
او خبر داشت که یتیم شدم
پدرش را به من نشان می داد
**
کاش قرآن پدر نمی خواندی!
خیزران از لب تو ، دلخور شد
اولین ضربه را که زد ؛ دیدم
چوب خط صبوریم پر شد
**
عمه با من نبود ، می مردم
پای طشت طلا نجاتم داد
نه فقط شام ، کربلا ، کوفه
خواهرت بارها نجاتم داد
**
بالهای شکسته ای دارم
پر زدن با تو کاش راهی داشت
شام ویران به جای ویرانه
گاش گودال قتلگاهی داشت
**
علقمه ، مشک ، ساقی و اصغر
شده سر مشق گریه هام پدر
بردن من به نفع زینب توست
درد سر را ببر زشام پدر
شاعر: وحید قاسمی