از حضرت صادق (ع) روایت شده که فرمود: کسى که سه چیز را انکار کند از شیعیان ما نیست . آن سه چیز عبارتند از: معراج ، سؤ ال در قبر و شفاعت .
و روایت شده که آن دو ملک به هیئت هولناک بیایند، صداى ایشان مثل رعد غرنده و چشمهایشان مثل برق خیره کننده باشد؛ سؤ ال کنند که پروردگارت کیست ؟ و پیغمبرت کیست ؟ و دینت چیست ؟ و نیز سؤ ال کنند از ولى و امام او، پس در آن حال چون جواب دادن بر میت سخت و محتاج است به کمک ، لاجرم براى مرده دو جا تلقین ذکر کرده اند: یکى وقتى که او را در قبر مى گذارند و بهتر آنست که ، به دست راست ، دوش راست ، و به دست چپ ، دوش چپ او را بگیرند و حرکت دهند و تلقین کنند. و دیگر وقتى که او را دفن کردند، مستحب است که ولى میت یعنى نزدیکترین خویشان او بعد از آنکه مردم از سر قبر او برگردند نزد سر میت بنشیند و با صداى بلند او را تلقین کند و بهتر است که دو کف دست را روى قبر گذارد و دهان را نزدیک قبر برد، و اگر دیگرى را نائب کند نیز خوب است ؛ و وارد شده است که چون این تلقین را کند منکر به نکیر مى گوید: بیا برویم تلقین حجتش کردند احتیاج به پرسیدن نیست پس برمى گردند و سؤ ال نمى کنند.
 

از حضرت صادق (ع) روایت شده که فرمود: کسى که سه چیز را انکار کند از شیعیان ما نیست . آن سه چیز عبارتند از: معراج ، سؤ ال در قبر و شفاعت .
و روایت شده که آن دو ملک به هیئت هولناک بیایند، صداى ایشان مثل رعد غرنده و چشمهایشان مثل برق خیره کننده باشد؛ سؤ ال کنند که پروردگارت کیست ؟ و پیغمبرت کیست ؟ و دینت چیست ؟ و نیز سؤ ال کنند از ولى و امام او، پس در آن حال چون جواب دادن بر میت سخت و محتاج است به کمک ، لاجرم براى مرده دو جا تلقین ذکر کرده اند: یکى وقتى که او را در قبر مى گذارند و بهتر آنست که ، به دست راست ، دوش راست ، و به دست چپ ، دوش چپ او را بگیرند و حرکت دهند و تلقین کنند. و دیگر وقتى که او را دفن کردند، مستحب است که ولى میت یعنى نزدیکترین خویشان او بعد از آنکه مردم از سر قبر او برگردند نزد سر میت بنشیند و با صداى بلند او را تلقین کند و بهتر است که دو کف دست را روى قبر گذارد و دهان را نزدیک قبر برد، و اگر دیگرى را نائب کند نیز خوب است ؛ و وارد شده است که چون این تلقین را کند منکر به نکیر مى گوید: بیا برویم تلقین حجتش کردند احتیاج به پرسیدن نیست پس برمى گردند و سؤ ال نمى کنند.
در کتاب من لا یحضره الفقیه است که چون پسر جناب ابى ذر غفارى (رضى الله عنه ) وفات کرد ابوذر بر سر قبر او ایستاده و دست بر قبر مالید و گفت : خداى ، تو را رحمت کند اى ذر. به خدا سوگند که تو نسبت به من نیکوکار بودى و شرط فرزندى را بجا مى آوردى ، والحال که تو را از من گرفته اند من از تو خشنودم . به خدا سوگند که از رفتن تو مرا بر من باکى نیست و نقصانى به من نرسید، و ما لى الى اءحد سوى الله من حاجة ((یعنى بغیر از حق تعالى به احدى حاجت ندارم )) و اگر نبود هول مطلع ((یعنى جاهاى هولناک آن عالم که بعد از مرگ دیده مى شود)) هر آینه خوشحال مى شدم که به جاى تو رفته باشم ولکن مى خواهم چند روزى تلافى مافات کنم و تهیه آن عالم را ببینم و هر آینه اندوه از تو مرا مشغول ساخته که کارى که برایت سودمند باشد انجام دهم سوگند به خدا که براى مرگ تو گریه نمى کنم و غم مردنت را ندارم تنها غم من حال فرداى تو است . فلیت شعرى ما قلت و ما قیل لک پس ‍ کاش مى دانستم که تو چه گفتى و به تو چه گفتند؟ خداوندا حقوقى را که براى من بر او واجب کرده بودى بر او بخشیدم پس تو هم حقوق خود را که بر او واجب کرده بودى ببخش چه آنکه تو به جود و کرم از من سزاوارترى .
و از حضرت صادق (ع) منقولست که چون مؤ من را داخل در قبر کنند نماز در طرف راست و زکوة در طرف چپ او و بِر یعنى نیکویى و احسان مسلط بر او شود و صبر او در ناحیه اى قرار گیرد، پس وقتیکه دو ملک سؤ ال بیایند صبر به نماز و زکوة و بِر گوید: صاحب خود را دریابید یعنى میت را نگاهدارى کنید پس هر گاه از آن ناتوان شدید من نزد آن هستم .
علامه مجلسى در محاسن به سند صحیح از امام صادق یا امام باقر علیهماالسلام روایت کرده است که چون مؤ من مى میرد با او در قبرش شش ‍ صورت داخل مى شود یکى از آنها خوشروتر و خوشبوتر و پاکیزه تر از باقى صورتهاست ، پس یکى در جانب راست و یکى در جانب چپ و یکى در پیش رو و یکى در پشت سر و یکى در پائین پا مى ایستند و آنکه خوش ‍ صورت تر است در بالاى سر؛ پس سؤ ال یا عذاب از هر جهت که مى آید آنکه در آن جهت ایستاده است مانع مى شود پس آنکه از همه خوش ‍ صورت تر است به سایر صورتها مى گوید: شما کیستید؟ خدا از جانب من شما را جزاى خیر دهد. صاحب طرف راست مى گوید: من نمازم . صاحب جانب چپ مى گوید: من زکاتم . آنکه در پیش روى است مى گوید: من روزه ام . آنکه در عقب سر است مى گوید: من حج و عمره ام . و آنکه در پایین پا است مى گوید: من بِر و احسان به برادران مؤ منم . پس آنها به او مى گویند: تو کیستى که از همه ما بهتر و خوشروتر و خوشبوترى ؟ مى گوید: من ولایت آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین (هستم ).
و شیخ صدوق در فضیلت روزه شعبان روایت کرده که هر که نُه روز از آنرا روزه بگیرد منکر و نکیر وقت سئوال به او مهربانى مى کنند.
و از حضرت باقر (ع) روایت شده که براى کسى که شب بیست و سوم ماه رمضان احیاء بدارد و صد رکعت نماز بخواند خداوند هول و هراس از نکیر و منکر را از او برطرف مى کند. و از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت شده که در خضاب ، چهارده خصلت است که یکى از آنها آن است که منکر و نکیر از او حیا مى کنند. و دانستى که این ، از خواص تربت پاک نجف آنست که حساب منکر و نکیر از کسى که در آن مدفون است ؛ ساقط است و براى تاءیید آن حکایت زیر را مى گویم .
((حکایت :))
علامه مجلسى (رحمه الله علیه ) در تحفه از ارشاد القلوب و فرحة الغرى نقل کرده که مرد صالحى از اهل کوفه گفت : من در یک شب بارانى در مسجد کوفه بودم . ناگاه درى را که جانب قبر مسلم (ع) است کوبیدند؛ چون در را گشودند جنازه اى را داخل کردند و در صفه اى که در جانب قبر مسلم است گذاشتند. یکى از ایشان را خواب ربود. در خواب دید که دو شخص ‍ نزد جنازه حاضر شدند، و یکى به دیگر گفت که ببین ما را با او حسابى هست تا پیش از آنکه از رصافه بگذرد از او بگیریم زیرا پس از آن به نزدیک او نتوانیم رفت . پس بیدار شد و خواب را براى رفیقان خود نقل کرد و در همان ساعت آن جنازه را برداشتند و داخل نجف کردند که از حساب و عذاب نجات یابد.
قلت ولله در من قال :

 

اذا مت فادفنى الى جنب حیدر***ابى شبر اکرم به و شبیر
فلست اخاف النار عند جواره ***و لا اتقى من منکر و نکیر
فعار على حامى الحمى و هو فى الحمى ***اذا ضل البیدا عقال بعیر10

 

((حکایت :))
از استاد اکبر، محقق بهبهانى (رحمه الله علیه ) نقل است که فرمود: در خواب حضرت امام حسین را دیدم گفتم اى سید و مولاى من آیا از کسى که در جوار شما دفن شده سئوال مى کنند؟ فرمود: کدام ملک است که جراءت این کار را داشته باشد؟
مؤ لف مى گوید: که در امثال عرب است که مى گویند احمى من مجیر الجراد یعنى فلانى حمایت کردنش از کسى که در پناه او است ، بیشتر است از پناه دهنده ملخها؛ و قصه آن چنان است که مردى بادیه نشین از قبیله طى که نامش ((مدلج بن سوید)) بود روزى در خیمه خود نشسته بود دید جماعتى از طایفه ((طى )) آمدند و جوال و ظرفهائى با خود دارند پرسید چه خبر است ؟ گفتند: ملخهاى بسیار در اطراف خیمه شما فرود آمده اند. آمده ایم آنها را بگیریم . ((مدلج )) که این را شنید برخاست و سوار بر اسب خود شد. نیزه خود را بر دست گرفت و گفت : بخدا سوگند هر کس مزاحم این ملخها شود من او را خواهم کشت . اءیکون الجراد فى جوارى ثم تریدون اخذه ؟ یعنى آیا این ملخها در جوار و پناه من باشند و شما آنها را بگیرید؟ چنین چیزى نخواهد شد و پیوسته از آنها حمایت کرد تا آفتاب گرم شد و ملخها پریدند و رفتند. آن وقت گفت : ملخها از کنار خانه من رفتند دیگر هر کارى که مى خواهید بکنید.
((حکایت :))
از کتاب حبل المتین نقل است که ((میر معین الدین اشرف )) که یکى از صلحاء خدام روضه رضویه بود نقل کرده که در خواب دیدم که در دارالحفّاظ یا کشیک خانه مبارکه هستم و به جهت تجدید وضو بیرون آمدم پس چون به صفه امیر على شیر رسیدم ، جماعت بسیارى را دیدم که داخل در صحن مطهر شدند و در جلو آنها شخص نورانى ، خوش صورت و عظیم الشاءنى بود و در دست جماعتى که پشت سر او بودند کلنگها بود، پس ‍ همینکه به وسط صحن مقدس رسیدند آن شخص بزرگوار که در جلو آن جماعت بود به آنها گفت این قبر را بشکافید، و این خبیث را بیرون بیاورید و اشاره کرد به قبر مخصوصى پس چون شروع کردند به کندن قبرش ، از شخصى پرسیدم که این شخص بزرگوار که امر مى فرماید کیست ؟ گفت : حضرت امیرالمؤ منین (ع) است .
پس در این حال دیدم که امام هشتم حضرت رضا (ع) از روضه مبارکه بیرون آمد و خدمت حضرت امیرالمؤ منین رسید و سلام کرد. آن حضرت پاسخ داد.
پس امام رضا (ع) عرض کرد یا جداه از شما خواهش مى کنم که شخصى را که مدفون است ببخشید و عفو فرمائید. فرمود: که مى دانى که این فاسق فاجر شرب خمر مى کرد؟ عرض کرد: بلى لکن وصیت کرد در وقت مرگ خویش که او را در جوار من دفن کنند. پس ما امیدواریم که شما عفو بفرمائید فرمود: او را به خاطر تو بخشیدم . پس آن حضرت تشریف برد و من از وحشت بیدار شدم و بعضى از خدام آستانه را بیدار کردم و آمدیم به همان موضع که در خواب دیدم . دیدم که قبر تازه اى است که مقدارى از خاک آن بیرون ریخته شد.
پس پرسیدم که صاحب این قبر کیست ؟ گفتند: مردى از اتراک است که دیروز در اینجا دفن شده است .
فقیر گوید که در حکایت تشرف حاج على بغدادى به خدمت امام عصر ارواحنا فداه و سؤ الات او از آن حضرت نقل شده که گفت : به آن حضرت گفتم : سیدنا! صحیح است که مى گویند: هر کس امام حسین (ع) را در شب جمعه زیارت کند در امان است ؟ فرمود: آرى والله ، و اشک از چشمان مبارکش جارى شد و گریست .
گفتم : سیدنا! مساءلة .
فرمود: بپرس .
گفتم : سنه 1269 ه‍ق حضرت امام رضا (ع) را زیارت کردیم و در ورود، یکى از عربهاى شروقیه که از بادیه نشینان طرف شرقى نجف اشرف بود ملاقات کردیم و او را مهمانى نمودیم و از او پرسیدیم که چگونه است ولایت حضرت رضا (ع)؟ گفت : بهشت است ؛ امروز پانزده روز است که من از مال مولاى خود حضرت رضا (ع) خورده ام منکر و نکیر چه حق دارند که در قبر نزد من بیایند؛ گوشت و خون من از طعام حضرت رسیده است . آیا صحیح است ، که على بن موسى الرضا مى آید و او را از منکر و نکیر خلاص ‍ مى کند؟ فرمود: آرى والله ؛ جد من ضامن آنست .
__________________________________________________
10- چون مردم مرا در جنب حیدر (على (ع)) بخاک بسپارید چون پدر شبر و شبیر (حسن و حسین ) که در بخشندگى عجیب است . من در جوار او از آتش نمى هراسم ، و از نکیر و منکر پروایى ندارم . ننگ باد بر کسى که نگهبان قرق گاه است و خود در آنجا است که عقال شترى در بیابان گم شود.