اهی اوقات پیش می آید که در مقابل کمک به دیگران، با این سخن آنان مواجه می شویم: "خدا خیرت دهد" حال این خیر چیست؟ چه معنایی دارد؟ خیر از دیدگاه افراد مختلف متفاوت است، ممکن است فردی خیر را در خوش گذرانی شخص دیگر آن را در ثروت، دیگری در سلامتی و ... بدانند، خیر از مواردی است که مصادیق بسیاری برای آن ذکر شده است ...
آنچه مهم است، اینست که خیر در اسلام چگونه معنا شده است و نظر ائمه طاهرین در مورد آن چیست؟ امیرالم?منین در نهج البلاغه خیر را اینگونه توصیف کرده اند:
سُئل عن الخیر ما هو؟ فقال(علیه السلام): لَیْسَ الخَیْرُ أنْ یَکْثُرَ مالُکَ وَوَلَدُکَ وَلکِنَّ الخَیْرَ أنْ یَکْثُرَ عِلْمُکَ؛(1) از امام(علیه السلام)س?ال شد که خیر چیست؟ در جواب فرمودند: خیر این نیست که دارایى و فرزندانت زیاد شود، بلکه خیر آن است که دانش و علمت افزون گردد.
امام علی(علیه السلام) خیر را در دانش اندوزی می دانند اما خیر در چند آیه از قرآن به معناى مال و متاع دنیوى به کار رفته:
کُتِبَ عَلَیْکُمْ إذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأقْرَبِینَ بِالْمَعْروفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقینَ؛(2) دستور داده شد که چون یکى از شما را مرگ فرا رسد، اگر داراى متاع دنیاست، وصیت کند براى پدر و مادر و خویشان به قدر متعارف، این کار سزاوار مقام پرهیزکاران است.
أیَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِه مِنْ مالٍ وَ بَنیْنَ نُسارِعُ لَهُمْ فِى الْخَیْراتِ بَلْ لایَشْعُرونَ؛(3) آیا این مردم کافر مىپندارند که ما آنها را مدد به مال و فرزندان مىنماییم براى آنکه مىخواهیم در حق ایشان مساعدت و تعجیل به خیرات دنیا کنیم؟ براى امتحان است و آنها نمىفهمند.
و إنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدید؛(4) و انسان بر حب مال دنیا سخت فریفته و بخیل است.
منظور از سخن امیرالم?منین نفی دیدگاه غالب در مسئله مال و فرزند است، یعنی نفی دیدگاه کسانی که تنها از جنبه های مادی و دنیوی به مال و فرزند نگاه می کنند وگرنه اگر این مواهب در راه خدمت به خلق و جلب رضای خالق صرف شود آن نیز مصداق خیر است.
برترین خیر دانش است،انسان از طریق علم می تواند به خودشناسی و پس از آن به خداشناسی برسدوسعادت دنیا واخرت خود را تأمین نماید
خیر و اقسام آن
اگر مال و فرزند خیر است پس چگونه امام(علیه السلام) در این کلام، خیر بودن را از مال و فرزند سلب مىنمایند؟ پاسخ این س?ال را باید در اقسام خیر جستجو کرد ؛خیر دو قسم است: مطلق و مقید؛ خیر گاهى استعمال مىشود در «خیر مطلق»؛ یعنى خیرى که هیچ شرى را در برندارد، و گاهى استعمال مىشود در «خیر مقید»؛ یعنى خیرى که براى همگان و در همه حال خیر نیست. کلام امام(علیه السلام) به نحو سلب عموم است، نه عموم سلب؛ یعنى خیر محضْ افزایش علم و دانش است، نه زیادى مال و فرزند. پس مال و فرزند جزء خیر مقید محسوب می شوند که گاهی خیر هستند. البته علم هم اگر از عبودیت پروردگار و حلم جدا شود ممکن است در مسیر انحراف قرار گیرد، لذا امام آن را به ضمیمه امور دیگری به عنوان خیر معرفی کردند و در ادامه فرمودند: ... وَ أَنْ یَعْظُمَ حِلْمُکَ، وَ أَنْ تُبَاهِیَ النَّاسَ بِعِبَادَةِ رَبِّکَ، فَإِنْ أَحْسَنْتَ حَمِدْتَ اللهَ، وَ إِنْ أَسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللهَ. وَلاَ خَیْرَ فِی الدُّنْیَا إِلاَّ لِرَجُلَیْنِ: رَجُلٍ أَذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ یَتَدَارَکُهَا بِالتَّوْبَةِ، وَ رَجُلٍ یُسَارِعُ فِی الْخَیْرَاتِ.
بحرانى(ره) در بیان این حکمت گوید:
خیر در عرف عام، فراوانى و کثرت مال و لذایذ دنیوى است، و در اصطلاح سالکین الى اللَّه، خوشبختى و سعادت اخروى است و کمالات نفسانیهاى که وسیله رسیدن به آن سعادت باشد؛ بعضى خیر را به اعم از این تفسیر نمودهاند. در این کلام امام(علیه السلام) خیر بودن را از کامیابىهاى دنیوى نفى نموده، زیرا این لذتها و کامیابىها فانى است و از انسان جدا مىگردد و چه بسا موجب رسیدن شر اخروى به انسان باشد و خیر را به معناى دوم تفسیر نموده و کمال قواى انسانى را خیر دانستهاند؛ پس کثرت علمْ کمال قوه نظریه نفس عاقله است.(5)
علم سرچشمه خیرات
ائمه در روایات بسیاری به علم وارزش آن اشاره کرده اند؛گویا کسی که عالم وطالب علم نباشد را سعادتمند نمی دانند،امام صادق(علیه السلام) در این مورد فرموده اند:
"کسى را که فاقد علم است سزا نیست که سعادتمند شمرده شود و نه آن کس که عارى از مهر است ستوده، و نه آن کس که صبر ندارد کامل. و براى کسى که از ملامت علما پروا ندارد امیدى به خیر دنیا و آخرت نیست. و راستگوئى، شایسته فرد عاقل است، تا به گفتارش اعتماد شود، و سزاوار است که حقّشناس باشد تا در خور فزونى گردد."(6)
آیا این مردم کافر مىپندارند که ما آنها را مدد به مال و فرزندان مىنماییم براى آنکه مىخواهیم در حق ایشان مساعدت و تعجیل به خیرات دنیا کنیم؟ براى امتحان است و آنها نمىفهمند
امام پنجم حضرت باقر(علیه السلام) نیز از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل کردهاند که فرمودند: در غیر از تعلیم و تعلم خیرى نیست.
قال رسول اللَّه (صلی الله علیه و آله): العالمُ والمُتَعَلِّم شَریکانِ فی الأجْرِ لِلْعالِم أجرانِ و لِلْمُتَعَلِّمِ أجْرٌ وَلا خیر فیسِوى ذلک(7).
در غررالحکم از امیرالم?منین(علیه السلام) نقل شده که: العلمُ أصلُ کلِّ خیر.(8)
حالات روحانى در اثر توجه و علم به اسماء و صفات الهى براى انسان حاصل می شود، و مقامات معنوى در نتیجه علم یقینى حاصل می گردد، و تقویت روحانیت و انسانیت هر فردى در اثر این مقامات که از علم سر چشمه مىگیرند متحقق مىشود. و مىتوان گفت که: حقیقت حالات و مقامات و بلکه نتیجه و نهایت آنها همان علم است.
در مواردی نیز علی بن ابیطالب خیر را تنها در دانش دانسته اند و آن را از موارد دیگر نفی نموده اند؛ "هر گاه خداوند خیر بندهاى را بخواهد او را دانشمند در دین کند."(9)
برترین خیر دانش است، انسان از طریق علم می تواند به خودشناسی و پس از آن به خداشناسی برسد و سعادت دنیا و آخرت خود را تأمین نماید.
درود بر بهترین خلائق، محمّد مصطفى صلّى اللّه علیه و آله که سرور پیامبران است و برگزیده پروردگار عالمیان؛ و درود بر آل و خاندانش که جرعهنوشان فرقاناند و علمآموختگان بلا واسطه مهبط وحى. پاکانى که با کلام خود، چراغ هدایت ابناء بشر را افروختند و با عمل خود، صدق و ایمان آموختند.
نتیجه:
پس خیر اقسامی دارد که یکی از آنها خیر مطلق است و علی بن ابیطالب در نهج البلاغه به برترین خیریعنی علم اشاره کرده اند.
پی نوشت ها:
1-نهجالبلاغه، حکمت 94.
2-بقره (2) ،آیه 180
3- م?منون (23) ،آیه 55 و 56
4- عادیات (100)، آیه 8.
5-ابنمیثم بحرانى، شرح نهجالبلاغه، ج5، ص288.
6-تحف العقول / ترجمه جعفرى ، ص 343
7- بحارالأنوار، ج1، ص173/ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم ،باب ثواب العالم و المتعلم ..... ،ج1، ص 3
8-تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ، فضیلة العلم ..... ص 41
9-مشکاة الأنوار / ترجمه هوشمند و محمدى ؛ ص261