اباصلت هروی کیست؟
اباصلت یکی از اصحاب خاص علی بن موسی الرضا(ع) و خادم و محرماسرار آن حضرت بود. در این مقاله با سیمای تابناک او آشنامیشویم. گرچه بازسازی چهرهی او پس از هزار و دویستسال کارآسانی نیست .
تولد جد اعلای عبدالسلام در هرات زندگی میکرد. وی در یکی از جنگهااسیر و به حجاز برده شد و برده عبدالرحمان بن جندب گردید; لذا پدران وی در مدینه زندگی میکردند و او در مدینه منوره متولدگردید و در آنجا رشد نمود. وی برای به دست آوردن احادیث وسخنان گهربار اهلبیت پیامبر(ص)مسافرتهای زیادی نمود. گاهی دربغداد و حجاز، و کوفه و یمن و مدتی در نیشابور و دیگرشهرهایخراسان بسر برد. او در علم حدیث مقامی بلند و ارجمند پیدا کرد.
سلسله نسب عبدالسلام فرزند صالح، کنیهاش اباصلت و معروف به هروی است. سمعانی در انساب خود میگوید: ابوالصلت فرزند صالح، فرزندسلیمان، فرزند ایوب، فرزند میسره هروی قرشی، از موالیانعبدالرحمان بن جندب است .
چون که جد اعلای وی برده عبدالرحمان بود، وی را از موالیان ویشمردند .
اباصلت هروی کیست؟
اباصلت یکی از اصحاب خاص علی بن موسی الرضا(ع) و خادم و محرماسرار آن حضرت بود. در این مقاله با سیمای تابناک او آشنامیشویم. گرچه بازسازی چهرهی او پس از هزار و دویستسال کارآسانی نیست .
تولد
جد اعلای عبدالسلام در هرات زندگی میکرد. وی در یکی از جنگهااسیر و به حجاز برده شد و برده عبدالرحمان بن جندب گردید; لذا پدران وی در مدینه زندگی میکردند و او در مدینه منوره متولدگردید و در آنجا رشد نمود. وی برای به دست آوردن احادیث وسخنان گهربار اهلبیت پیامبر(ص)مسافرتهای زیادی نمود. گاهی دربغداد و حجاز، و کوفه و یمن و مدتی در نیشابور و دیگرشهرهایخراسان بسر برد. او در علم حدیث مقامی بلند و ارجمند پیدا کرد.
سلسله نسب
عبدالسلام فرزند صالح، کنیهاش اباصلت و معروف به هروی است. سمعانی در انساب خود میگوید: ابوالصلت فرزند صالح، فرزندسلیمان، فرزند ایوب، فرزند میسره هروی قرشی، از موالیانعبدالرحمان بن جندب است .
چون که جد اعلای وی برده عبدالرحمان بود، وی را از موالیان ویشمردند .
شیدای ولایت
اباصلتبا این که از راویان اهل سنت نیز روایات زیادی نقلکرده و در بین آنها نیز به صدق و راستی معروف است، اما شیدایولایت و عاشق اهلبیت پیامبر:، خصوصا علی بن موسی الرضا(ع)بود. تا جایی که افتخار خدمتگذاری آن حضرت را به دست آورد و محرماسرار آن امام همام(ع)گردید .
از روایات زیادی استفاده میشود که اباصلت مورد عنایت و توجهحضرت امام رضا(ع) بود و امام او را بسیار دوست میداشت. درپیشبرد محافل و مجالس او را همراه خود میبرد. و در مواقع خاصتذکرات بسیار سازندهای به او میداد و شخصیت ایمانی او را پرورشمیداد .
«اباصلت میگوید: آخرین جمعه ماه شعبان به محضرابی الحسن علیبن موسیالرضا(ع) بار یافتم. حضرت به من فرمود: ای اباصلت! بیشترین روزهای ماه شعبان را پشتسرگذاشتی و این آخرین جمعه ازآن ماه است. در این بقیه روزهایی که از شعبان باقی است،کوتاهیهایت را تدارک کن، و بیشتر به دعا و استغفار و تلاوت قرآنمشغول باش. و از گناهانت توبه کن و برای ورود به ماه مبارکرمضان آماده باش تا بتوانی آن را با اخلاص درک کنی . امانتی برگردنت نباشد مگر این که ادا کنی. کینهای از مومنیدر دلتباقی نگذار، گناهان را از خود دور کن. تقوای الهی راپیشه کن و در کارهای پنهان و آشکارت به خدا توکل کن. کسی که بهخدا توکل کند خدا او را کافی است...»
اباصلت هروی تا آخرین لحظه زندگی امام رضا(ع)، از وی جدا نشدو حدیث غمانگیز شهادت آن حضرت را چنین نقل کرد:
«روزی در محضر امام رضا(ع)بودم. آن حضرت فرمود: فردا بهمجلس مامون داخل میشوم. اگر با سرپوشیده از آن خانه خارج شدمدیگر با من سخن نگو. روز دیگر آن حضرت بعد از نماز صبحجامههایش را پوشید و در محراب نشست و منتظر ماند تا این کهغلامان مامون آمدند. آنگاه کفش خود را پوشید، ردای مبارک را بردوش افکند. و به مجلس مامون وارد شد. من در خدمت آن حضرتبودم. چند طبق از میوههای گوناگون نزد مامون بود. او خوشهانگوری را که بعضی از دانههای آن را زهرآلود کرده بودند، دردست داشت و آن دانههایی که زهرآلود نبود میخورد تا متهم نشود. چون نظرش به آن حضرت افتاد. مشتاقانه از جای خود برخاست و دستدر گردن مبارک امام(ع)انداخت و میان دو دیده وی را بوسید و بهحسب ظاهر آنچه میتوانست اکرام و احترام نمود .
او را به جای خود نشاند و آن خوشه انگور را به او داد و گفت:
یابن رسول الله! از این نیکوتر انگور ندیدهام .
حضرت فرمود: شاید انگور بهشت از این نیکوتر باشد .
مامون گفت: از این انگور تناول نما .
حضرت فرمود: مرا از خوردن این انگور معاف دار .
مامون خیلی اصرار کرد.. .
حضرت سه دانه از آن انگور زهر آلود تناول کرد. حالش دگرگونشد. باقی انگور را بر زمین افکند و از آن مجلس برخاست. مامونگفت: ای پسرعمو کجا میروی؟!
فرمود: به آنجا که مرا فرستادی.
آن حضرت غمگین و محزون سرخودرا پوشید و از خانه مامون بیرون آمد .
اباصلت میگوید: به دستور وی با او سخن نگفتم تا به خانه خود وارد شد و فرمود: در را ببند...»
امام رضا(ع)با همین انگور زهرآلود به دیار ابد شتافت و شربت شهادت نوشید.
در منظر اهل نظر
اباصلت هروی در نزد تمام رجال شناسان شیعه، و اکثر علمایاهلسنت مورد وثوق میباشد. روایات وی را با اطمینان خاطرمیپذیرند .
نجاشی میگوید: عبدالسلام بن صالح، ابوالصلت هروی راوی احادیثیاز امام رضا(ع) است. وی از ثقات به شمار میرود و کتابی دربارهرحلت امام رضا(ع)تالیف نموده است .
کشی میگوید: ابوصلت دارای احادیثی منقح و صحیح میباشد و مادیدیم که او حدیث میشنود و به تشیع بسیار علاقمند است. هیچگاهدروغ از او مشاهده نشد .
علامه حلی، وی را از راویان امام رضا(ع)و مورد اطمینان میداندو احادیث وی را صحیح میشمارد .
اباصلت هروی به علت این که با اهل سنت نیز معاشرت داشت و ازآنها روایت نقل میکرد، برای بعضی این اشتباه پیش آمد که او راعامی و از اهل سنت معرفی کردند.
مرحوم شیخ طوسی، میگوید: «ابوالصلتخراسانی هروی، عامی استو از اصحاب امام رضا(ع)میباشد و بکربن صالح از وی روایت نقلکرده است.»
ابراهیم بن هاشم میگوید: امام رضا(ع)به اباصلت هروی فرمود: آیا تو نیز مانند دیگران، به آنچه خداوند متعال نسبتبه ماواجب کرده یعنی ولایت ما منکر هستی؟
اباصلت میگوید: به خدا پناه میبرم، بلکه من به ولایتشمااقرار دارم .
روایات و دلائل و شواهد دیگری نیز حاکی است که وی نه تنها بهولایت امام رضا(ع) اقرار داشت، بلکه عاشق و شیدای اهل بیتپیامبر(ص)بود .
در نظر اهل سنت
عبدالسلام اباصلت هروی در نظر اکثر علمای اهل سنت مردی صالح وراستگو میباشد. اما اکثر احادیث وی را چون که بوی محبتاهلالبیت: دارد، نپذیرفتند و آنها را غیر معروف شمردند .
ابن جوزی میگوید: او خادم امام رضا(ع)و مرد صالحی میباشد .
یحیی بن معین میگوید: ابوصلت راستگو و مورد اطمینان است و درنزد ما از دروغگویان محسوب نمیشود. تنها عیبی که دارد، شیعه ودوستدار آل رسول است .
در نظر آنها همین، دوستی اهلبیت پیامبر: تنها عیب اوست. و درنظر ما شیعیان این بالاترین افتخار وی است که همه آن را اقراردارند .
اباصلت در نیشابور و خراسان
اباصلت که تا آن زمان در علم حدیثشهرت بسزایی یافته بود واز مراگز علمی آن روز یعنی: شام، حجاز، یمن، عراق و جاهای دیگردیدن نموده بود و با مشایخ آن زمان ارتباط برقرار کرده بود،برای استماع احادیث جدید به نیشابور وارد شد. وقتی مشاهده کردکه این شهر از حوزههای بزرگ علمی و حدیثی است در آنجا اقامتگزید .
هنگام رورد حضرت علی بن موسی الرضا(ع)به نیشابور، اباصلت نیزدر این شهر بود.
حدیث معروف سلسله الذهب را که در آن شهر املا فرمود، اباصلتنیز آن را نقل نموده است .
اباصلت میگوید: هنگامی که امام خواستند از نیشابور به طرفطوس بروند حافظان و ائمه اهلحدیث نزد آن حضرت آمدند و از ویخواستند تا حدیثی از جدش برای آنها املا فرماید.. .
اباصلتبعد از حرکت امام رضا(ع)از نیشابور، همراه وی ازنیشابور خارج شد و به طرف طوس و مرو حرکت نمود .
هنگام که امام رضا(ع)به نزدیک سناباد رسید. متوجه شدند کهمردم از سنگ کوه برای طبغ غذا، دیگ میتراشند.ا مام رضا(ع)به آنکوه تکیه داد و دستور داد: برای آن حضرت نیز دیگی از آن سنگهابتراشند و در آن غذا طبخ نمایند . سپس همراه امام رضا(ع)وارد مرو شد .
ابن حجر میگوید: اباصلت در همه مجالس و محافل با امامرضا(ع)بود و هنگام مناظرات و احتجاجات امام با روسای ادیان ومتکلمان و دانشمندان حاضر بودند. اباصلتبعد از شهادت جانسوزعلی بن موسیالرضا(ع)دوباره به نیشابور بازگشت و به مناظرات وبحثهای علمی و حدیثی مشغول شد .
وفات
عبدالسلام بن صالح، اباصلت هروی، باعمری پربرکت در نشر احادیثاهلبیت پیغمبر(ص)و بحث و مناظره با منکرین دین و مخالفین وخدمتگذاری سالهایی از عمرش به حضرت امام رضا(ع)درسال 232 یا236 ه .ق دار فانی را وداع گفت، و دوستداران علم و حدیث راداغدار نمود .
آنچه مسلم است، اندکی قبل از وفات در نیشابور بوده است. امادر کجا وفات یافته و در کجا مدفون گردیده در کتب تاریخ و حدیثاز آن ذکری نیست .
در حومه شهر مقدس مشهد در کنار جاده سنگ بست مزاری است کهمیگویند قبر اباصلت میباشد. و مردم او را در آنجا زیارتمیکنند. ولی در آن مزار هیچ گونه اثر و نشانهای که ثابت کنداین مزار متعلق به ابوصلت است وجود ندارد. سنگ و لوحی هم دراثبات این مطلب در آنجا نمیباشد .