سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسیار شنیده‌ایم که گفته می‌شود سوره «یس» قلب قرآن است. البته آنقدر متعدد و فراوان این مطلب مطرح می‌شود که در اصل آن تردیدی وجود ندارد اما چگونه است که برخی سوره‌ها مانند سوره یس القاب خاصی پیدا می‌کنند و در یک جمله: چرا سوره «یس» را قلب قرآن می‌گویند؟

یس

مفاهیم سوره یس

روایات بسیاری از شیعه و اهل سنت نقل شده است که: «لکل شی ء قلب و قلب القرآن یس» هر چیزی قلبی دارد و قلب قرآن سوره یس است. با بررسی این سوره چنین می‌یابیم که آیات سوره یس به طور کلی به سه بخش تقسیم می‌شود، و هر بخش یکی از اصول اعتقادی اسلام را بیان می‌کند، بخشی از آن که از ابتدای سوره شروع می‌شود نحوه مواجهه مردم را با انبیاء الهی بیان می‌کند در واقع به اصل اعتقادی نبوت می‌پردازد و سپس مردم و حال آن‌ها را در پذیرش یا عدم پذیرش دعوت انبیاء شرح می‌دهد.

سپس چنین شرح می‌دهد که فلسفه دعوت انبیاء احیاء مردم و هدایت آن‌ها به سوی سعادت است و از سوی دیگر بعثت انبیاء در واقع اتمام حجت است بر مخالفان آموزه های الهی و در واقع با دعوت انبیاء مردم به دو دسته تقسیم می‌شود عده ای سعادتمند و عده ای شقی خواهند.

پس از بیان اصل نبوت سوره به شرح اصل اعتقادی توحید می‌پردازد و نشانه‌هایی از یگانگی خداوند را عرض می‌کند سپس به اصل معاد و زنده شدن مردم در قیامت برای رسیدگی به اعمال و روشن شدن وضعیت م?منین از غیر م?منین می‌پردازد. پس از تفکیک این دو دسته در قیامت وضعیت و شرایط آنان را شرح می‌دهد.

پس از بیان این سه اصل مهم اعتقادی دوباره خلاصه ای از این سه اصل را مجدداً بیان کرده و استدلال می‌کند و سپس سوره را با این آیه به پایان می‌رساند:

سوره یس به دلیل پرداختن به اصول سه‌گانه توحید، نبوت و معاد از جایگاه ویژه ای برخوردار است که معصومین (علیه السلام) آن را قلب قرآن نام‌گذاری کرده‌اند

«ان‌ها امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون فسبحان الذی بیده ملکوت کل شی والیه ترجعون. امر او چون چیزی را اراده کند تنها همین است که به آن می‌گوید باش پس موجود می‌شود پس منزه است کسی که ملکوت هر چیزی به دست اوست و به سوی او بازگردانده می‌شوید.»

بر این اساس سوره یس جایگاه والائی دارد چرا که سه اصل مهم اعتقادی توحید، نبوت و معاد و هم چنین جزئیاتی که به این سه اصل باز می‌گردد را بازگو کرده است؛ لذا روایات منقول از معصومین (علیه السلام) آن را قلب قرآن نامیده‌اند.

خلاصه سخن ...

سوره یس به دلیل پرداختن به اصول سه‌گانه توحید، نبوت و معاد از جایگاه ویژه ای برخوردار است که معصومین (علیه السلام) آن را قلب قرآن نام‌گذاری کرده‌اند.




      

در دعاهای اسلامی، دریایی از حقایق ناب عرفانی موج می‏زند.

یکی از نغزترین، معروف‏ترین و زیباترین ادعیه، «مناجات شعبانیه‏» است که به روایت «ابن‏ خالویه‏»، این مناجات را حضرت امیر(ع) و امامان دیگر در «ماه شعبان‏» می‏خواندند. در «مفاتیح ‏الجنان‏» نیز در اعمال مشترکه ماه شعبان، به عنوان «عمل هشتم‏» آمده است.

بجاست که از عارف کامل، امام راحل، خمینی عزیز(قدس ‏سره) یاد کنیم که با یادکرد پیوسته از این دعا و مضامین بلندش، آن هم با زبان و لحنی خاص و شوق ‏انگیز، توجه امت ما را به این گنجینه عرفانی بیشتر معطوف ساخت. به این چند نمونه دقت کنید:

«مناجات شعبانیه از مناجاتهایی است که اگر یک نفر انسان دلسوخته، یک عارف دلسوخته - نه از این عارفهای لفظی - بخواهد آن را شرح کند، و شرح کند از برای دیگران، بسیار ارزشمند است و محتاج به شرح است ...» (1)

«چه بسا مسائل عرفانی که در قرآن و این مناجاتهای ائمه اطهار(ع) و همین «مناجات شعبانیه‏» مسائل عرفانی هست که اشخاص، فلاسفه، عرفا، تا حدودی ممکن است ادراک کنند، بفهمند عناوین را، لکن آن ذوق عرفانی چون حاصل نشده است، نمی‏توانند وجدان کنند.» (2)

و می‏فرماید:

«مناجات «شعبانیه‏» را خواندید؟ بخوانید آقا! مناجات شعبانیه از مناجاتهایی هست که اگر انسان دنبالش برود و فکر در او بکند، انسان را به یک جایی می‏رساند ... همه ائمه هم به حسب روایت می‏خواندند.» (3)

با وصفی که یاد شد، برای چشیدن قطره ‏ای از معارف زلال این دعای بلند، بر ساحل این دریا می‏نشینیم.

متن این دعا به همراه ترجمه شیوای استاد کریم زمانی شارح مثنوی معنوی مولوی؛ از این دعای شریف است که در کتاب <زبده مفاتیح الجنان> چاپ انتشارات اطلا‌عات آمده است.

ادامه مطلب...


      

«نیایش‏» ، نیاز روح است و «دعا» ، غذای جان .

در این‏که چه باید خواست و چگونه باید خواست، نیازمند رهنمود و تعلیم سالکان واصل و عارفان کاملیم، یعنی امام معصوم و اولیای الهی .

«مناجات شعبانیه‏» ، رهاوردی از آموزش‏های سالکانه آن حجت‏های الهی به رهروان راه معنی است .

مفاهیم بلند و عارفانه و عاشقانه آن، ریشه در دریای «دل امام‏» دارد و روح زیبای علی (ع) با این نیایش، خدای جمیل و جلیل را دیده و چشیده و لطف او را به تصویر کشیده است .

امامان دیگر نیز، پیوسته از این چشمه نوشیده‏اند و با واژه‏های سبز و تعبیرات نغز و جملات شیدایی آن، شوریده حالی خود را در پیشگاه خدا سروده‏اند و همه اهل این مناجات بوده‏اند .

امام امت «قدس سره‏» که گام جای گام آن اولیای قدوسی نهاده بود، پیوسته باشور و نشاطی خاص از آن یاد می‏کرد و فرازهایی از آن را با حالت وجد و جذبه تکرار می‏فرمود و سر در پای این دریای حکمت و عرفان می‏سود . از سخنان آن عارف پیر است که: «مناجات شعبانیه از مناجات‏هایی است که اگر یک نفر انسان دلسوخته، یک عارف دلسوخته . . . بخواهد آن را شرح کند و شرح کند از برای دیگران، بسیار ارزشمند است و محتاج به شرح است .» (1)

ادامه مطلب...


      

قیام جهانى‏

ظهور و قیام حضرت مهدى صلوات الله علیه یک جریان منطقه‏اى و قومى نیست، بلکه یک مسأله جهانى و همگانى است، النهایه، این مسأله در جهان تشیع بیشتر شکل گرفته و ارادتمندان آن حضرت پیوسته در انتظار ظهور وى هستند و از وجود مبارک و دعاهاى نافذ و توجهات عالیش در زمان غیبت استفاده‏ها مى‏کنند.
ظهور امام (ع) عبارت و اخراى حکومت عدل الهى در جهان و غلبه و پیروزى کامل حق بر باطل است، ظهور آن حضرت، حل مشکل اساسى جهان و ترسیمى از آینده دین مبین اسلام است، ظهور آن حضرت پیاده شدن وعده حکومت توحید در روى زمین است که توسط قرآن مجید و رسول اسلام (ص) وعده داده شده است .
بشر در ادوار تاریخ، بر طبیعت تسلط یافته و آن را در استخدام خود گرفته است و توأم با آن بشر بر بشر نیز تسلط یافته و انسانها را مستضعف کرده و مورد بهره کشى قرار داده است، اکثریت بسیار بزرگ زیر سلطه و استعمار اقلیت کوچکى قرار گرفته و زیر فشار آنان جان مى‏کنند، ولى دورانى خواهد آمد که بشر بر نفس خود تسلط پیدا کند و آن در زمان حضرت مهدى (ع) خواهد بود، على هذا دوران بشریت را باید به سه دوران تقسیم کرد: تسلط بشر بر طبیعت، تسلط بشر بر بشر و تسلط بشر بر نفس، که فعلاً جهان در انتظار دوران سوم است و علائم آن با پیشرفت اسلام و پیشرفت افکار بشرى بتدریج آشکار مى‏شود.

ادامه مطلب...


      

 غزل

مژده اى دل که مسیحا نفسى مى‏آید                  که ز انفاس خوشش بوى کسى مى‏آید

ز غم هجر مکن ناله و فریاد که من               زده‏ام فالى و فریاد رسى مى‏آید

از آتش وادى ایمن نه من خرم و بس            موسى آنجا بامید قبسى مى‏آید

هیچکس نیست که در کوى تواش کارى نیست            هر کسى آنجا بطریق هوسى مى‏آید

کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست             اینقدر هست که بانگ جرسى مى‏آید

جرعه‏اى ده که به میخانه ارباب کرم             هر حریفى ز پى ملتمسى مى‏آید

دوست را گر سر پرسیدن بیمار غمست             گو بران خوش که هنوزش نفسى مى‏آید

خبر بلبل این باغ بپرسید که من             ناله‏اى مى‏شنوم کز قفسى مى‏آید

یار دارد سر صید دل حافظ یاران             شاهبازى به شکار مگسى مى‏آید

غزل

بیا که رایت منصور پادشاه رسید                  نوید فتح و بشارت به مهر و ماه رسید

جمال بخت ز روى ظفر نقاب انداخت             کمال عدل به فریاد داد خواه رسید

سپهر دور خوش اکنون زند که ماه آمد              جهان به کام اکنون رسد که شاه رسید

ز قاطعان طریق این زمان شوند ایمن              قوافل دل و دانش که مرد راه رسید

عزیز مصر بر غم برادران غیور                      ز قعر چاه بر آمد باوج ماه رسید

کجاست صوفى دجال چشم ملحد شکل              بگو بسوز که مهدى دین پناه رسید

صبا بگو که چها بر سرم در این غم عشق         ز آتش دل سوزان و برق آه رسید

ز شوق روى تو جانا بر این اسیر فراق              همان رسید کز آتش به برگ کاه رسید

مرو بخواب که حافظ ببارگاه قبول              ز ورد نیم شب و درس صبحگاه رسید

 

یکى به سکه صاحب عیار ما نرسد

به حسن خلق و وفا کس به یار ما نرسد              تو را در این سخن انکار کار ما نرسد

 اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده‏اند                  کسى به حسن و ملاحت‏به یار ما نرسد

بحق صحبت دیرین که هیچ محرم راز                  بیار یک جهت‏حق گذار ما نرسد

هزار نقد به بازار کائنات آرند                            یکى به سکه صاحب عیار ما نرسد

دریغ قافله عمر کانچنان رفتند                         که گردشان به هواى دیار ما نرسد

هزار نقش برآید ز کلک صنع و یکى              به دلپذیرى نقش نگار ما نرسد

دلا ز طعن حسودان برنج و ایمن باش             که بد به خاطر امیدوار ما نرسد

چنان بزى که اگر خاک ره شوى کس را             غبار خاطرى از رهگذار ما نرسد

بسوخت (حافظ) و ترسم که شرح قصه او             به سمع پادشه کامکار ما نرسد

دیوان حافظ شیرازى




      

تو آرامی، تو آشوبی، تو خوبی
تو چون ماهی ولی کاهش نداری

 

تو می‌آیی که زشتی را بروبی
تو خورشیدی و لیکن بیغروبی

 

قیصر امین پور



      

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: ذکر «سبحان الله و الحمد الله و لا اله الاّ الله و الله اکبر» را زیاد بگوئید. چون در قیامت این اذکار با گروهی از فرشتگان و محافظ از پیش رو و پشت سر خواهند آمد. و این اذکار باقیات و صالحات می باشند.

در حالی که اهل دنیا دائم به ذکر دنیا مشغول اند و در لذت های دنیوی غوطه می خورند،اهل ایمان تمام لذت شان از یاد خدا است و در اطاعت خدا غوطه ورند. ذکر از بهترین وسایل برقراری ارتباط با حضرت حق جلّ شأنه می باشد. یاد الهی از نزدیکترین مسیرهای قرب و نزدیکی به پروردگار این عالم است. اوقات اشتغال به ذکر خداوند متعال نیز از شیرین ترین حالتها و لذّتهای بندگان مؤمن است.

ذکر نیز مانند تمام امور مهم شرعی دارای تقسیمات، ضوابط و شرایط خاصی است که رعایت این امور برای بهره بردن صحیح لازم است.

معنای حقیقی ذکر و یاد خدا آن است که انسان در هر موقعیتی که هست در حال اطاعت و بندگی خداوند باشد و خدا را فراموش ننماید. تمام اعمال و آداب بندگی خداوند یاد خدا به معنای وسیع و حقیقی کلمه محسوب می شود و مهم هم این است که انسان در تمام زندگی خود اهل ایمان و بنده خدا باشد. ذکر زبانی هم در صورتی موثر است که به معنای وسیع کلمه انسان ذاکر خدا و بنده واقعی حق تعالی و مطیع او باشد.

ادامه مطلب...


      

«لا إله إلّا اللّه» یعنی از تمام مکتب‌ها بریدن و به مکتب انبیا و امامان علیهم السلام پیوستن؛ یعنی فهم قرآن و عمل به تمام دستورها و قوانین الهی؛ یعنی آراسته شدن به صلاح و سداد و عفّت و تقوا.

«لا إله إلّا اللّه» یعنی پایان دادن حکومت هوای نفس در وجود؛ یعنی پاک کردن تمام رذایل اخلاقی از صفحه نفس؛ یعنی آراسته شدن به حسنات اخلاقی، یعنی خلوص و پاکی؛ یعنی بصیرت و بینایی؛ یعنی هم چون انبیا با تمام طاغوت‌ها تا ریشه کن کردن آنان مبارزه کردن؛ یعنی ریشه تمام گناهان را از سرزمین وجود خویش درآوردن و به جای آن نهال عمل صالح کاشتن.

«لا إله إلّا اللّه» یعنی از تمام مکتب‌ها بریدن و به مکتب انبیا و امامان علیهم السلام پیوستن؛ یعنی فهم قرآن و عمل به تمام دستورها و قوانین الهی؛ یعنی آراسته شدن به صلاح و سداد و عفّت و تقوا.

ادامه مطلب...


      

مهمترین نیاز جوانان
 

 راجع به نیازهای جوانها زیاد صحبت می شود؛ من گفته ام، قبل از من هم گفته اند؛ اما می دانید از نظر من مهمترین نیاز جوانان چیست؟
نیاز عمده ی جوانان، هویت است؛ باید هویت و هدف خودش را بشناسد: باید بداند کیست و برای چه می خواهد تلاش و کار کند. دشمن می خواهد هویت جوان ایرانی را از او بگیرد؛ اهداف را از بین ببرد؛ افقها را تیره کند؛ به او بگوید تو یک موجود حقیر و محدود هستی؛ پیش من بیا تا تو را زیر بال بگیرم. معلوم است؛ کشور ثروتمند ایران و منطقه ی بسیار مهم و راهبردی ما و تأثیرات فراوانی که این ملت از همه سو می تواند بگذارد؛ همه از طریق تحقیر شخصیت جوانها، در مشت دشمن می آید. امروز برنامه ی دشمن نسبت به شما جوانها این است؛ خیلی باید بیدار باشید.
کسانی این طور وانمود می کنند که نسلی که دارد روی کار می آید –که اصطلاحا به آن (نسل سوم انقلاب) می گویند- پشت کرده به انقلاب و رویگردان از ارزشهای دینی است؛ یا اگر هم نیست، به طور اجتناب ناپذیری این طور خواهد شد! بنده صددرصد حرف آنها را رد می کنم. نه این که من عوامل فساد برانگیز فرهنگی را نمی بینم یا نمی شناسم یا از آنها خبر ندارم؛ نخیر، بنده از ماهواره، اینترنت، رمانها، فیلمها، آهنگها و حرفهای فاسد کاملاخبر دارم و آنها را دست کم نمی گیرم.
... اما معتقدم نسل کنونی امروز این قدر هم آسیب پذیر و شکننده نیست؛ این را بد فهمیده¬اند.
... امروز جوان ایرانی، آگاه، با معرفت، بصیر، سیاسی و اهل تحلیل است؛ و از همه بالاتر با ایمان است ... جوان که پرورش یافته¬ی دوران انقلاب است، از معرفت دینی برخوردار است، ایمانش هم ایمان عمیقی است؛ البته احتیاج دارد که تغذیه¬ی معنوی و فکری دایمی شود. ابزارها و فعالیتها و کارهای فرهنگی باید در اختیار جوان قرار بگیرد. روحانیون خوشفکر و دانشگاهیان مؤمن باید در مقابل ایمان جوانان احساس مسئوولیت کنند.(1)

ادامه مطلب...


      

قرآن دریاى ژرفى از حقایق و معارف است که هیچ غواصى را یاراى دستیابى به عمق و ژرفاى آن نیست مگر پیامبران الهى و امامان معصوم (ع).

 و مجموعه اى گرانبها از برنامه ها و درس ها وعبرت هاى زندگى ساز است که هرکس به قدر ظرفیت وجودى خویش و آمادگى روحى اش از آن بهره مى گیرد و عطش کمال خواهى خود را با آب حیات آیات آن فرو مى نشاند.
براى آنان که بخواهند و روح خود را آماده دریافت و پذیرش حق سازند، همه چیز در قرآن هست، چرا که خود فرموده است: «لارطب و لا یابس الا فى کتاب مبین» (1) (هیچ تروخشکى نیست مگر آن که در کتاب مبین است) و باید نیز چنین باشد زیرا کلام حق است و پروردگار عالم و آدم آن را براى رسول خاتم نازل فرموده تا هم ختم کلام باشد و هم کلام ختم. چون که بالاتر از قرآن هیچ کلامى نتوان یافت و پس از صاحب قرآن نیز هیچ رسولى نخواهد آمد تا کلامى از حق بر او نازل گردد.
اکنون باید که جان هایمان را به قرآن بسپاریم و دل هایمان را در مسیر وزش نسیم حیات بخش آن قرار دهیم و به حق، آن را امام و پیشواى خود بدانیم که فلاح و رستگارى ما در پیروى و عمل به تعالیم نورانى آخرین کتاب آسمانى است.
براى آشنایى با یکى از درهاى ارزشمند دریاى ژرف قرآن بررسى کوتاهى پیرامون «جوان» در قرآن در زیر مى آید، به امید آن که روزنه کوچکى باشد براى مشاهده گوشه اى از نعمت ها و حکمت هاى فراوان اقیانوس بیکران معارف قرآن .
در آیات قرآن مجید، 10 بار به «جوان» اشاره شده که در همه آن ها کلمه «فتى» و مشتقات آن (به معنى جوانمرد) به کار رفته است. این تعبیر به نوبه خود درس و تذکر مهمى براى ما است که «جوان» در فرهنگ قرآن «جوانمرد» است و باید اصول جوانمردى یعنى پاکى، گذشت، شهامت و رشادت را رعایت کند.
کلمه «فتى» و مشتقات آن در قرآن درباره اشخاص و افراد گوناگونى به کار رفته که شامل موارد زیر است:
1- حضرت ابراهیم (انبیاء / 60)
2 و 3- دوست و رفیق حضرت موسى (کهف / 60و62)
4- حضرت یوسف (یوسف/3)
5-همراهان حضرت یوسف در زندان (یوسف/36)
6و7- اصحاب کهف (کهف /10و 13)
8-خدمتگزاران حضرت یوسف در زمان پادشاهى (یوسف /62)
9و10- کنیزان مومن (نساء / 25) و (نور/33)
قرآن درباره حضرت ابراهیم مى فرماید: «قالوا سمعنا فتى یذکر هم یقال له ابراهیم» (2) (آنان گفتند ما جوانى ابراهیم نام را شنیده ایم که بت ها را به بدى و زشتى یاد مى کرد)
در شان نزول آیه فوق آمده است که:
بت پرستان بعد از پایان مراسم جشن بزرگى که در بیرون شهر برگزار شده بود وقتى که به شهر بازگشتند و وارد بتخانه شدند با صحنه اى روبه رو گشتند که هوش از سرشان پرید. به جاى آن بتخانه آباد با تلى از بت هاى دست و پا شکسته و به هم ریخته مواجه گردیدند و فریادشان بلند شد که چه کسى این بلا را بر سر خدایان ما آورده است؟ گروهى که تهدیدهاى ابراهیم رانسبت به بت ها در خاطر داشتند و طرز رفتار اهانت آمیز او را با این معبودهاى ساختگى مى دانستند گفتند: ما شنیدیم جوانى از بت ها به بدى یاد مى کرد که نامش ابراهیم است.
طبق بعضى از روایات حضرت ابراهیم در آن هنگام 16 سال داشت. با این حال تمام ویژگى هاى جوانمردان یعنى شجاعت، شهامت، صراحت و قاطعیت در وجودش جمع بود.(3)
قرآن ابراهیم و پیروانش را به عنوان الگو و سرمشق نیکو معرفى مى کند و مى فرماید:
«قد کانت لکم اسوة حسنة فى ابراهیم و الذین معه» (4) (همانا در ابراهیم و پیروان او براى شما الگو و سرمشق نیکویى است) همچنان که پیامبر بزرگ اسلام (ص) را الگو و سرمشق مردم مى داند:
«لقد کان لکم فى رسول الله اسوة حسنه» (5) ( به تحقیق در پیامبر خدا (ص) براى شما الگو و سرمشق است)
اصحاب کهف یکى از داستان هاى بسیار جالب و آموزنده قرآن است که در دو مورد، از آن ها به «جوان» تعبیر شده است: «اذاوى افتیة الى الکهف فقالوا ربنا اتنا من لدنک رحمة و هیئ لنامن امرنا رشدا» (6)
(آنگاه که جوانان در غار کوه پنهان شدند از درگاه خدا مسألت کردند، پروردگارا در حق ما به لطف خاص خود رحمتى فرما و بر ما وسیله رشد و هدایتى کامل فراهم گردان)
«نحن نقص علیک نبأهم بالحق انهم فتیة امنوا بربهم وزدناهم هدى» (7)
(ما داستان اصحاب کهف را به درستى بر تو نقل مى کنیم. آنان جوانمردانى بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم)
داستان اصحاب کهف بسیار مفصل و جالب است. در اینجا تنها به قسمت کوتاهى از آن از زبان امام صادق (ع) اشاره مى کنیم. آن ها در زمان پادشاه جبار و گردن کشى بودند که اهل کشور خود را به بت پرستى دعوت مى کرد و هرکس دعوت او را اجابت نمى کرد به قتل مى رساند. گروهى از مردم که خداى یکتا را پرستش مى کردند و ایمان خود را پنهان داشته بودند تصمیم به هجرت از شهر خود گرفتند. در مسیر به چوپانى برخورد کردند. او را به پرستش خداى یگانه دعوت نمودند ولى نپذیرفت اما سگ چوپان به دنبال آن ها راه افتاد! و هرگز از آنان جدا نشد. آن ها در پایان روز به غارى رسیدند و تصمیم گرفتند مقدارى در غار استراحت کنند. خداوند خواب را بر آن ها چیره کرد و همان گونه که در قرآن فرموده است آن ها آن قدر خوابیدند که شاه جبار مرد و زمان گذشت. جمعیت دیگرى جاى مردم شهر را گرفتند و ...(8)
اصحاب کهف پس از خواب طولانى 309 ساله به اراده الهى بیدار شدند تا آیت و نشانه اى باشند بر رستاخیز و حق بودن زنده شدن مردگان در روز قیامت، قرآن مى فرماید: «وکذالک اعترنا علیهم لیعلموا ان وعدالله حق و ان الساعة لاریب فیها (9)
(و این چنین مردم را متوجه حال آن ها کردیم تا بدانند وعده خدا حق است و در رستاخیز تردیدى نیست)
قرآن از این افراد به عنوان جوان و جوانمرد یاد نموده است. در روایتى از امام صادق(ع) وارد شده که فرمودند: تمام اصحاب کهف پیر و مسن بودند و خداوند به علت ایمانشان آن ها را «جوان» نامید. کسى که به خدا ایمان آورد و تقوا پیشه نماید (جوان) و (جوانمرد) است. (10)
در پایان بعضى از درس هاى انسان سازى آیات فوق را که براى همه به خصوص جوانان عزیز عبرت آموز است، یادآور مى شویم:
1- شکستن سد تقلید و جدا شدن از همرنگى با محیط فاسد و داشتن استقلال فکرى در برابر اکثریت گمراه و توجه به این که اصولاً انسان باید سازنده محیط باشد نه ساخته محیط .
2- هجرت از محیط آلوده و تحمل انواع محرومیت و کاستى ها براى حفظ ایمان
3- تکیه بر مشیت خدا و استمداد از لطف او و امیدوارى به رحمت و هدایت حق و امداد الهى در دشوارترین شرایط و محیط.
4- توجه همیشگى به آخرت و زندگى پس از مرگ (11)
 

پی نوشت :

1- انعام / ،59 2- انبیاء/،60 3- تفسیر نمونه ج 13 ص 435و ،436 4- ممتحنه /،4 5-احزاب /،21 6- کهف /،10 7- کهف /،13 8-تفسیر نمونه ج 15 ص 395 و ،396 9- کهف /،21 10- میزان الحکمه ج 5 ص ،10 11- با استفاده از تفسیر نمونه ج 15ص 401 تا 403
 




      
<      1   2   3   4      >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ سلام وب قشنگی داری خوشحال شدم که پیامت را دیدم