سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در ابتدا بد نیست نوشته‏اى از امام حسن عسکرى (علیه السّلام) که در آن گوشه‏اى از فضایل اهل بیت (علیهم السّلام) آمده است را نقل کنم:

«ماییم که با گامهاى نبوت و ولایت، قله‏هاى حقیقت را فتح نموده و هفت طبقه کوههاى بلند فتوى را، با هدایت روشن نمودیم. ماییم شیران درنده نبرد و کسانى که دشمن را از پا مى‏ اندازند. امروز شمشیر و قلم از آن ماست و فردا پرچم ستایش و علم از ما. نوه‏ هاى ما هم پیمانان دین، جانشینان پیامبران، چراغهاى مردم و کلیدهاى کرم هستند. «همسخن» خدا بخاطر گواهى ما به وفاى او، لباس برگزیدگى را پوشیده و «روح القدس» از میوه نوبر باغهاى ما چشید. شیعیان ما اهل نجات، پاک، یاور و محافظ ما و دشمن ستمکاران مى‏باشند. و بعد از سختى‏ ها چشمه ‏هاى زندگى براى آنها مى‏جوشد، تا «الم» و «طه» و «طواسین» را تمام نمایند. {(امضا) حسن بن على العسکرى. سال دویست و پنجاه و چهار} »

 

روز هشتم ماه ربیع الاول‏ سال 260 هجری قمری

روایت شده شهادت امام حسن عسکرى (علیه السلام) در این روز در سن 28 سالگی است. پس بهتر است در این روز اندوهگین بودن، بخصوص با در نظر گرفتن این مطلب که صاحب مصیبت حجت عصر و امام زمان (علیه السلام) - جان جهانیان فداى او، و رحمت خدا بر او و بر پدرانش باد – مى ‏باشد.

 امام حسن (علیه السّلام) را با هر زیارتى که به ذهن مى‏رسد زیارت نموده و به امام زمان (علیه السّلام) تسلیت گفته شود. سپس از خداوند بخاطر جانشینى امام زمان (علیه السّلام) تشکر نموده و بخاطر غیبت و دسترسى نداشتن به آن حضرت متأثر شده و زمان ظهور و فوائد نورهاى او و خیر و برکت آن را در ذهن مجسم نماییم.

شیعیان ما اهل نجات، پاک، یاور و محافظ ما و دشمن ستمکاران مى‏باشند. و بعد از سختى‏ ها چشمه ‏هاى زندگى براى آنها مى‏جوشد، تا «الم» و «طه» و «طواسین» را تمام نمایند

خصوصیتهاى معصومین علیهم السّلام در حوایج مختلف‏

امام حسن عسکرى (علیه السّلام) خصوصیتى براى برآورده شدن حاجات اخروى دارد. معصومین (علیهم السّلام) گرچه هر کدام از آنان وسیله ‏اى براى بندگان خدا در جمیع حوائج مى ‏باشند، ولى هر کدام خصوصیتى براى بعضى از حاجتها دارا مى‏باشند - چنانچه دعاى توسل شاهدى بر این مطلب است - :

رسول خدا و دختر بزرگوارش و امام حسن و امام حسین (علیهم السّلام) در حاجتهاى مربوط به بدست آوردن طاعت خدا و خوشنودى او خصوصیتى دارند.

امیر الم?منین (علیه السّلام) خصوصیتى در مورد انتقام از دشمنان و برطرف نمودن ظلم ظالمین دارد.

امام سجاد (علیه السّلام) خصوصیتى در مورد ستم پادشاهان و القاءات و وسوسه‏هاى شیطان دارد.

امام باقر (علیه السّلام) و امام صادق (علیه السّلام) خصوصیتى در کمک گرفتن در مورد آخرت دارند.

امام کاظم (علیه السّلام) خصوصیتى در مورد سلامتى کامل از بیماریها و دردهایى که مردم از آن گریزانند دارد.

امام عسگری

 

امام رضا (علیه السّلام) خصوصیتى در مورد ترسهاى مسافرت در دریا و خشکى و زمینهاى بى ‏آب و علف و بدون آبادى و سکنه دارد.

امام جواد (علیه السّلام) خصوصیتى در مورد توسعه روزى و بى‏نیاز شدن از آنچه در دست مردم است دارد.

امام هادى (علیه السّلام) خصوصیتى در مورد قضاى نافله ‏ها و احسان به برادران م?من و به کمال رسیدن طاعتهاى پروردگار دارد.

امام حسن عسکرى (علیه السّلام) خصوصیتى در کمک نمودن در مورد آخرت دارد.

و امام عصر ما، پناهگاه، امید و حافظ ما، نور ما و زندگى ما، امام مهدى (عج) جامع تمام خصوصیات مذکوره بوده و براى حاجات دیگر نیز توسل به او مناسب است.

 

علامات م?من از نگاه امام یازدهم

شیخ در تهذیب و مصباح روایت کرده از حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) که فرموده: علامات م?من پنج چیز است پنجاه و یک رکعت نماز گزاردن که مراد هفده رکعت فریضه و سى و چهار رکعت نافله است در هر شب و روز، و زیارت اربعین کردن و انگشتر در دست راست کردن و جبین را در سجده بر خاک گذاشتن و بسم الله الرحمن الرحیم را بلند گفتن.

گرچه هر کدام از معصومین علیهم‌السّلام، وسیله‌‏اى براى بندگان خدا در جمیع حوائج هستند، ولى هر یک خصوصیتى را براى بعضى از حاجات دارا مى‏باشند. در این میان، امام حسن عسکرى علیه‌السّلام خصوصیتى براى برآورده شدن حاجات اخروى دارد.

برادران امام

 معروف است که در نزد قبر عسکریین (علیهما السلام) قبور جمله ‏اى از سادات عظام است که از جمله آنها است حسین پسر امام على نقى (علیه السلام)، حسین، سیدى جلیل القدر و عظیم الشان بوده، زیرا که از بعضى روایات استفاده می شود که؛ از مولاى ما حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) و برادرش حسین بن على تعبیر به سبطین مى‏کردند و تشبیه مى‏کردند این دو برادر را به دو جدشان دو سبط پیغمبر رحمت امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) و در روایت أبو الطیب است که صداى حضرت حجت صلوات الله علیه شبیه بود به صداى حسین و در شجرة الاولیاء تالیف سید فقیه محدث حکیم السید احمد اردکانى یزدى در ذکر اولاد حضرت امام على نقى (علیه السلام) است که حسین فرزند آن حضرت از زهاد و عباد بود و به امامت برادر خود اعتراف داشت.

و نیز برادر دیگر امام حسن عسگری (علیه السلام)، امامزاده سید محمد فرزند حضرت امام على نقى (علیه السلام) در نزدیکى بلد یک منزلى سامره مزارى است مشهور و به جلالت شأن و کرامات زیاد معروف، عامه مردم به زیارتش مشرف مى‏شوند و نذرها و هدایاى بسیار به آنجا مى‏برند و حاجات مى‏طلبند و اعراب آن حدود تمامى از او خوف دارند و حساب مى‏برند، کرامات بسیار از آن بزرگوار نقل شده که مقام ذکرش نیست و بس است در جلالت آن جناب که قابلیت و صلاحیت امامت را داشت و فرزند بزرگ هادى علیه السلام بود و در فوت او حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) گریبان خود را چاک فرمود و شیخ ثقه الاسلام نورى، اعتقاد عظیمى به زیارت آن بزرگوار داشته و در تعمیر بقعه و ضریح مبارکش سعى فرمود.




      

پیامک‌های تسلیت شهادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

امام عسگری

 

دست زمانه بار دگر اشتباه کرد                                زهری، بهار زندگی ام را تباه کرد

حال و هوای ملتهب حجره ی مرا                              همرنگ سرخی شفق قتلگاه کرد

 

چشمان سامرا از بغض هاى جارى، تمام شدنى نیست.

التهاب و داغدیدگى، به فراخور این غم در کوچه هاى شهر بیداد مى کند.

باد نوحه گر، گذارش به نخل هاى گیسوپریش مى افتد که ردیف به ردیف، دست خوش فراق شده اند.

 

رسانده زهر جفا تا به چرخ آه مرا                             گرفته است زکف معتمد رفاه مرا

به زندگانی من نیز زهر خاتمه داد                            به دست و پیکر لرزان ببین گواه مرا

 

امام حسن عسکرى علیه ‏السلام :

تقواى الهى پیشه کنید و مایه زینت ما باشید ، نه مایه سرشکستگى ما .

(بحارالأنوار، 78 / 372)

 

با چشم هایی که کبود و تار هستند                        روی پسر را بیش از این دیدن محال است

ای تشنه لب با لرزش دستی که داری                     آب از لب این ظرف نوشیدن محال است

 

***

امروز که صاحبِ عزایت زهراست

چشم همه از غم تو دریا دریاست

داغ تو شکست قامت عالم را

تو رفتی و «سُرَّ مَن رَأی» بی معناست

 

***

هوای سامره دارد دل هوایی من                              دوباره سائلی آمد،درِ حرم بگشا

 

               سامرائی شده ام ، راه گدایی بلدم                          لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست

 

***

شهادت امام حسن بن علی العسکری، پدر بزرگوار قطب عالم امکان، مهدی موعود(عج) بر شیفتگان حضرتش تعزیت باد.

 

ویرانه مزار تو مسجود آسمان

قبر تو کعبه دل و صحنت مطاف جان

کوری چشم دشمنت ای قبله جهان

زوّار هر شب حرمت صاحب ‌الزمان

 

***

امام حسن عسکرى علیه ‏السلام : .


                            زشت است براى م?من که خواسته‏اى داشته باشد که او را به خوارى کشاند

(تحف العقول، 489)

 

 

خاکی تر ازحریم تو آقا ندیده ام                                حتی پرنده پر نزند در هوای تو

 

***

 

تنها نه سامره، همه عالم دیار توست

هر جا رویم در بغل ما مزار توست

 

***

عالم همه قربان گل فاطمه مهدی                            حالا پسر  و روضه و تشییع جدایی

جانم به فدای غم تو، آجرک الله

بنداز به دوشم تو خودت شال عزایی


امام حسن عسکرى علیه ‏السلام :

دو خصلت است که بالاتر از آنها چیزى نیست : ایمان به خدا و سود رساندن به برادران .

 (تهذیب الأحکام، 78/374)

 

 

در بقیع حرمت با دل خون می گفتم                         که مگر داغ همان مرقد ویران کم نیست؟




      

حضرت محمد

 

آخر ماه صفر، اول ماتم شده است

دیده ها پرگهر و سینه پر از غم شده است

تا که بر چیده شد از روی زمین سایه وحی

خون دل خوردن خورشید، مسلّم شده است

 

مردى از دنیا مى رود که دنیا، چشم انتظارش نشست تا نقطه بگذارد بر انتهاى سطر پیامبرى و نامه رسالت را مُهر بنگارد با نقش نگین خاتمیت.

 

ماه صفر رسید و افق رنگ دیگر است                        از داغ آن که بر دو جهان سایه گستر است

 

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله:

از ظلم کردن بپرهیزید که در روز قیامت سبب تاریکی ها می شود.

(کافی، 2/332)

 

از سراپای مدینه گِل غم می ریزد

اشک از دیده غمبار حرم می ریزد

سایه خنده از این گلکده کم کم برود

یا قرار است که پیغمبر اکرم برود

 

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله: کاملترین مومنان از نظر ایمان خوش اخلاق‌ترین آنهاست

 

دیگر تمام شد؛

تمام آن روزهاى بى قرارى و شب هاى بى خواب که گمراهىِ مردمِ زمانه، تو را آسوده خاطر نمى گذاشت؛

دیگر آرام باش که پروردگار، بار سنگین نبوت را از شانه هاى پرطاقت این همه سال تو برگرفت و تو، امانت خطیر خویش را به منزل مقصود رساندى.

 

احمد آماده رفتن به سماوات ولی                            نگران است برای غم فردای علی

 

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله:

مدارا کردن با مردم نیمی از ایمان است و ملایمت و رفق با آنان نیمی از خوشی زندگی می باشد .

(کافی 2/117)

 

ختم رسل به سوی جنان می‌ کند سفر

جان جهانیان ز جهان می ‌کند سفر

 ریزید خون ز دیده که در آخر صفر

کز پیکر وجود، روان می ‌کند سفر

 

***

جان جهان ز پیکر هستی جدا شده                         خاموش، شمع محفل نورالهدی شده

 ملک خداست غرق در اندوه و اضطراب                     واویلتا، عزای رسول خدا شده

 

  

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله: مدارا کردن با مردم نیمی از ایمان است و ملایمت و رفق با آنان نیمی از خوشی زندگی می باشد

 

دیوارهاى حرا، هنوز طنین نیایش هایت را جار مى زند.

خشت خشت کعبه از تو مى گوید؛

از تو که دسیسه هاى کفار را به هیچ گرفتى و مصمم و پرشور، ایمانت را فریاد کردى.

آفتاب تا ابد چشمان پیامبرى ات را وام دار است.

 

***

 

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله:

کاملترین مومنان از نظر ایمان خوش اخلاق‌ترین آنهاست .

(تحت العقول، 47)

 


***

دریای اشک، ملک خداوند سرمد است               بــاور کنیــد روز عــزای محمّد است

 داغ پیغمبر است و بلایی‌ ست بس عظیم                       حیدر غــریب گشتـه و زهـرا شده یتیم

 

***

سوگ رسول یا که غم بی‌ نهایت است

یا نقشه شکستن رکن هدایت است

تیغ سقیفه گشته حمایل به دست خصم

 او را هوای حمله به بیت ولایت است...




      

 

علت ملقب شدن امام هشتم به لقب «رضا»

 

امام رضا

 

براساس روایات وارده از حضرات معصومین همه ائمه نور واحدند و همگی، صفات کمالیه را در اوج دارایند. اما با این وجود برای هر معصومی لقبی مخصوص وجود دارد که این خصلت در این امام جلوه ای ویژه داشته است. امام هشتم علی بن موسی علیهماالسلام نیز دارای لقبی مخصوص به خود است و آن لقب رضاست. دوست و دشمن امام را با این لقب صدا می کردند. اما به دیگر ائمه حتی دوستان نیز چنین لفبی نداده اند.

جای هیچ تردیدی نیست که همه معصومین به مقدرات الهی راضی بودند؛ و از طرفی خداوند متعال نیز از آنها رضایت کامل داشته است که آنان را به عنوان حجت خود بر انسانهای روی زمین برانگیخت. اما س?الی که در اینجا خودنمائی می کند این است که چرا لقب رضا تنها به امام هشتم داده شده است؟ در پاسخ این س?ال به دو روایت که در همین زمینه می باشد اشاره می شود.

 

رضایت مخالفین از امام

امام محمد تقی علیه السلام در جواب س?ال یکی از اصحاب که علت ملقب شدن پدر ایشان به رضا را جویا شده بود؛ ابتدا بصورت سر بسته فرمودند که چون خدا و رسول از ایشان راضی بودند خداوند ایشان را رضا لقب داد.

اما این صحابی از این جواب قانع نشده و در ادامه پرسید که همه ائمه این چنین بودند که خدا و رسول از ایشان راضی بودند پس چرا خداوند تنها پدر شما را رضا نامید؟ جواب روشن تر دادند که چون مخالفین ائمه در هیچ برهه ای از زمان به حضور حضرات معصومین در دستگاه حکومت راضی نبودند و همیشه در صدد حذف فیزیکی ایشان بودند ولی در مورد امام رضا علیه السلام، مخالفین نیز راضی شدند که ایشان در بدنه حکومت باشد و حتی تا جانشینی خلافت پیش رفتند که حضرت نپذیرفت اما در نهایت ولایت عهدی را به حضرت تحمیل کردند. متن روایت چنین است:

بزنطى می گوید: به حضرت جواد علیه السلام عرض کردم: گروهى از مخالفین شما معتقدند که لقب رضا را مأمون به پدر شما داد چون راضى شد که ولى عهد او باشد. فرمود:

حضرت جواد علیه السلام رضایت امام رضا علیه السلام را بر امر ولایت عهدی رد می کند و اینکه لقب رضا برای حضرت علتش رضایت ایشان بر این امر باشد. بلکه برعکس، رضایت مخالفین را بر حضور امام در امر حکومت مطرح می کنند، که این خود شکستی بزرگ برای خلفای نابحق عباسی به شمار می رفت

بخدا دروغ گفته ‏اند و کار نابجائى کرده ‏اند! خداوند بزرگ او را رضا نامیده زیرا او مورد رضایت خدا بود در آسمانها و مورد پسند پیامبر اکرم و ائمه طاهرین بود در زمین.

عرض کردم: مگر تمام آباء و اجداد شما از ائمه طاهرین علیهم السّلام مورد پسند خدا و پیامبر و ائمه نبودند. فرمود چرا.

فَقُلْتُ فَلِمَ سُمِّیَ أَبُوکَ مِنْ بَیْنِهِمْ الرِّضَا؟ قَالَ لِأَنَّهُ رَضِیَ بِهِ الْمُخَالِفُونَ مِنْ أَعْدَائِهِ کَمَا رَضِیَ بِهِ الْمُوَافِقُونَ مِنْ أَوْلِیَائِهِ وَ لَمْ یَکُنْ ذَلِکَ لِأَحَدٍ مِنْ آبَائِهِ ع فَلِذَلِکَ سُمِّیَ مِنْ بَیْنِهِمْ الرِّضَا علیه السلام. [1]

عرض کردم: پس چرا پدرت را بین آنها رضا لقب داده ‏اند؟ فرمود: چون مخالفین نیز او را چنان پسندیدند که دوستان و موافقین نیز پسندیده بودند؛ ولى این موفقیت براى هیچ کدام از آباء گرامش دست نداد بهمین جهت در میان ائمه به رضا ملقب شد. [2]

نکته بسیار مهمی که در این روایت باید به آن توجه شود این است که حضرت جواد علیه السلام رضایت امام رضا علیه السلام را بر امر ولایت عهدی رد می کند و اینکه لقب رضا برای حضرت علتش رضایت ایشان بر این امر باشد. بلکه برعکس، رضایت مخالفین را بر حضور امام در امر حکومت مطرح می کنند، که این خود شکستی بزرگ برای خلفای نابحق عباسی به شمار می رفت.

شخص امام رضا علیه السلام نیز در کلماتی به این نکته اشاره دارند:

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی حَفِظَ مِنَّا مَا ضَیَّعَ النَّاسُ وَ رَفَعَ مِنَّا مَا وَضَعُوهُ حَتَّى لَقَدْ لُعِنَّا عَلَى مَنَابِرِ الْکُفْرِ ثَمَانِینَ عَاماً وَ کُتِمَتْ فَضَائِلُنَا وَ بُذِلَتِ الْأَمْوَالُ فِی الْکَذِبِ عَلَیْنَا وَ اللَّهُ تَعَالَى یَأْبَى لَنَا إِلَّا أَنْ یُعْلِیَ ذِکْرَنَا وَ یُبَیِّنَ فَضْلَنَا. [3]

سپاس خداى را که آنچه مردم از ما تباه کرده بودند، حفظ فرمود و قدر و منزلت ما را که پایین برده بودند، بالا برد. هشتاد سال بر بالاى چوبهاى کفر ما را لعن و نفرین کردند، فضایل ما را کتمان نمودند و داراییهایى در دروغ بستن به ما هزینه شد و خداوند، جز بلندى یاد ما و آشکار شدن فضل ما را نخواست.[4]

حضرت کاظم علیه السلام برای اینکه این لقب برای فرزندشان شایع شود هرگاه درباره ایشان با دیگران سخن می فرمود از این لقب استفاده می کرد. دیگران هم وقتی چنین برخورداری از ایشان ملاحظه می کردند ناخداگاه در مورد ایشان با لقب رضا سخن می گفتند و این گونه لقب رضا برای حضرت شایع شد

دستور امام هفتم

در روایت دیگری آمده است که امام هفتم موسی بن جعفر علیهماالسلام اصرار داشتند که همه فرزندشان را رضا صدا بزنند.

کان موسى بن جعفر بن محمّد بن علیّ بن الحسین بن علیّ علیهم السلام یسمّی ولده علیّا علیه السلام الرضا. [5]

سلیمان بن حفص گفت: موسى بن جعفر علیهماالسّلام فرزندش على را رضا لقب داده بود؛ می فرمود: فرزند من را رضا صدا بزنید.

می فرمود: «به رضا چنین گفتم»، «رضا به من چنین گفت». وقتى او را مخاطب قرار می داد می فرمود: یا اباالحسن.[6]

این روایت نشان می دهد که حضرت کاظم علیه السلام برای اینکه این لقب برای فرزندشان شایع شود هرگاه درباره ایشان با دیگران سخن می فرمود از این لقب استفاده می کرد. دیگران هم وقتی چنین برخورداری از ایشان ملاحظه می کردند ناخداگاه در مورد ایشان با لقب رضا سخن می گفتند و این گونه لقب رضا برای حضرت شایع شد.

اما امام کاظم علیه السلام در زمانی که می خواست با خود امام رضا علیه السلام سخن بگوید با کنیه ایشان را صدا می زد. شاید برای این بوده که احترام خاصی به ایشان بگذارد زیرا در عرب رسم بوده که هرکه را بخواهند احترام کنند با کنیه صدا می زدند.

 

پی نوشت:

1.ابن بابویه، محمد بن على، عیون أخبار الرضا علیه السلام، نشر جهان - تهران، چاپ: اول، 1378ق. ج‏1، ص13

2. علامه مجلسى، زندگانى حضرت امام رضا علیه السلام، ترجمه بحار الأنوار / مترجم موسى خسروى‏، ناشر: اسلامیة- تهران‏، چاپ: اوّل‏1380 ش‏، ص5

3. الشیخ الصدوق، عیون أخبار الرضا علیه السلام ، ج‏2، ص 164    

4.رسول جعفریان،حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه،انتشارات انصاریان قم، چاپ دهم 1386 ص 438 و439

5.بحرانى، سید هاشم بن سلیمان، حلیة الأبرار، 5جلد، م?سسة المعارف الإسلامیة - قم، چاپ: اول، 1411 ق. ج‏4 ، ص342

6.علامه مجلسى، زندگانى حضرت امام رضا علیه السلام ، ص




      

امام رضا

 

از متون اسلامى مى‏توان نتیجه گرفت که حضرت رضا علیه السلام عالم بما سوى الله، واسطه فیض این عالم، معدن کلمات پروردگار، صندوق انوار الهى و خزینه علم خداوند متعال است.

در این مقاله سعی داریم تا برخی از فضائل و کرامات امام علی ابن موسی الرضا- علیه السلام- را برای شما عزیزان مطرح کنیم.  

دعای مستجاب

آل برمک، مخصوصاً یحیی بن خالد برمکی برای حفظ حکومت و مقام خویش هارون عباسی را وادار کردند تا امام موسی بن جعفر - علیه السلام - را شهید کرد، بدین سبب امام رضا - علیه السلام - در مکه به آنها نفرین کردند و حکومت و مقامشان تار و مار گردید.

محمد بن فضیل گوید: ابوالحسن رضا - علیه السلام - را دیدم، در عرفات ایستاده و دعا می کرد. بعد سرش را پایین انداخت، (گویی چیزی به قلب مبارکش الهام شد) از وی علت سر به زیر انداختن را پرسیدم. فرمود: به برامکه نفرین می کردم که سبب قتل پدرم شدند. خداوند امروز دعای مرا درباره آنها مستجاب کرد.

امام از مکه برگشت، چیزی نگذشت که در همان سال، هارون بر آنها خشم گرفت و تار و مارشان کرد، جعفر برمکی شقه شد، پدرش یحیی به زندان رفت، و بطوری متلاشی شدند که مایه عبرت مردم گشتند.(عیون اخبارالرضا،ج2 ص 225 باب50)

ما طبق دستور بطور ناگهانی به منزل حضرت رضا (علیه السلام) رفتیم ، آن حضرت را در رختخواب دیدیم ، دورش را گرفتیم ، به او حمله کرده و بدنش ‍ را قطعه قطعه نمودیم و خون شمشیرهای خود را با رختخواب آن جناب پاک نمودیم و سپس به منزل مامون بازگشتیم و خبر کشتن امام را به او دادیم

علم غیب

حسن بن علی بن وشا از مسافر نقل می کند: با ابوالحسن الرّضا - علیه السلام - در «منی» بودم، یحیی بن خالد با گروهی از آل برمک از آنجا گذشتند. امام صلوات الله علیه فرمود: بیچاره ها نمی دانند در این سال چه بلایی به سرشان خواهد آمد، بعد فرمود: بدانید عجیب تر از این آن است که من با هارون مانند این دو انگشت خواهم بود، آنگاه دو تا انگشت مبارک را در کنار هم گذاشت. مسافر گوید: والله من معنی این کلام را نفهمیدم مگر بعد از آنکه امام را در طوس در کنار قبر هارون دفن کردیم. (عیون اخبارالرضا، ج 2 ص 225 باب 50)

 

معجزه ای آموزنده

هرثمه بن اعین (خواجه مراد) نقل می کند: صبیح دیلمی یکی از اصحاب خاص مامون گفت : شبی مامون مرا با سی نفر از غلامان مخصوص خود طلبید و به ما گفت : مرا به شما حاجتی است که اگر آن را برآورید به هر یک از شما یک همیان پر از طلا و ده ملک مستقل می دهم و تا زنده ام شما مقرب ترین افراد نزد من خواهید بود، آیا حاضرید حاجت مرا برآورید؟ همه گفتند: اطاعت امیرم? منان مامون بر ما واجب است . آنگاه دستور داد و به هر یک از ما یک شمشیر زهر آلودی دادند و گفت همین ساعت به منزل علی بن موسی الرضا (علیه السلام) می روید و دور او را می گیرید و از دو شمشیر او را قطعه قطعه می نمائید، و خون و مو و گوشت و استخوانش را مخلوط می کنید و این دستور را پنهان کنید و به هیچ کس نگوئید.

ما طبق دستور بطور ناگهانی به منزل حضرت رضا (علیه السلام) رفتیم ، آن حضرت را در رختخواب دیدیم ، دورش را گرفتیم ، به او حمله کرده و بدنش ‍ را قطعه قطعه نمودیم و خون شمشیرهای خود را با رختخواب آن جناب پاک نمودیم و سپس به منزل مامون بازگشتیم و خبر کشتن امام را به او دادیم و سوگندهای زیاد خوردیم که مطابق دستور عمل شد. مامون از ما تشکر کرد و به ما اجازه مرخصی داد.

مثل استغفار (توبه) مثل برگهای درختی است که وقتی آن درخت را تکان می دهند، برگهایش می ریزد (یعنی توبه این چنین گناهان را می ریزد)، و کسی که استغفار از گناه می کند و در عین حال آن را انجام می دهد مانند کسی است که خداوند را به مسخره گرفته است

چون صبح زود نزد مامون رفتم ، دیدم لباس سیاه در بر نموده و با سروپای برهنه قصد دارد (به عنوان عزاداری رحلت امام) از منزل بیرون آید، من جلو در به همراه او شدم ، وقتی که نزدیک حجره امام رضا(علیه السلام) رسیدیم ، صدای آن حضرت به گوش ما رسید، مامون لرزان شد و به من گفت : زود وارد حجره بشو و خبری برایم بیاور.

وارد حجره شدم دیدم آن حضرت در کمال سلامتی ، مشغول عبادت است ، به من رو کرد و فرمود:

ای صبیح ! یریدون ان یطفوا نور الله بافواههم و یابی الله الا ان یتم نوره و لو کره الکافرون . آنها می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند ولی خدا جز این نمی خواهد که نورش را کامل کند هر چند کافران نپسندند.

سپس فرمود:

سوگند به خدا نیرنگ آنها (دشمنان) به ما ضرر نمی رساند تا وقتی که اجل فرا رسد.

صبیح گوید: برگشتم و سلامتی امام را به مامون اطلاع دادم. مامون با کمال شرمندگی به خانه اش بازگشت . هرثمه گوید: خداوند را بسیار شکر کردم و بحضور امام رسیدم فرمود: این مطلب را به هیچ کس نگو مگر به کسی که قلبش سرشار از ایمان و ولایت ما است .

از گفتار حضرت رضا (علیه السلام) است که فرمود :

مثل استغفار (توبه) مثل برگهای درختی است که وقتی آن درخت را تکان می دهند، برگهایش می ریزد (یعنی توبه این چنین گناهان را می ریزد)، و کسی که استغفار از گناه می کند و در عین حال آن را انجام می دهد مانند کسی است که خداوند را به مسخره گرفته است.




      

آیت الله مجتبی تهرانی

این جانب تسلیت صمیمانه‌ی خود را به آن بیت شریف و بازماندگان بویژه اخوی بزرگوار و نیز به همسر مکّرم و آقازادگان ارجمند و دیگر بازماندگان این بیت شریف تقدیم داشته علّو درجات آن فقید سعید را از خداوند متعال مسألت مینمایم.

 

رهبر معظم انقلاب

بسمه تعالی

با تأسف و تأثر فراوان خبر درگذشت عالم ربانی مرحوم آیت‌الله آقای حاج آقا مجتبی تهرانی رحمةالله علیه را دریافت کردم. این حادثه ناگوار، ضایعه‌ئی‌ برای حوزه علیمه و روحانیت و جامعه مذهبی تهران و به ویژه ارادتمندان و شاگردان ایشان و جوانانی است که از مجالس پرفیض و درسهای سازنده‌ی این معلّم اخلاق بهره میبردند؛ این جانب تسلیت صمیمانه‌ی خود را به آن بیت شریف و بازماندگان بویژه اخوی بزرگوار و نیز به همسر مکّرم و آقازادگان ارجمند و دیگر بازماندگان این بیت شریف تقدیم داشته علّو درجات آن فقید سعید را از خداوند متعال مسألت مینمایم.

سید علی خامنه‌ای

13 / دی‌ماه / 91

 

رئیس‌جمهور ارتحال آیت الله آقا مجتبی تهرانی را تسلیت گفت

انا لله و اناالیه راجعون

فقدان عالم و عارف وارسته و ربانی حضرت آیت الله آقامجتبی کلهر تهرانی که از علمای شجاع و انقلابی و مبارزین نهضت اسلامی بوده و از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی همواره در تمامی صحنه های حساس انقلاب حضور فعال و موثر داشته، ثلمه‌ای جبران‌ناپذیر و ضایعه‌ای بزرگ است.

ارتحال این مرجع تقلید عالیقدر که عمر با برکت خویش را در مسیر مجاهده و تهذیب نفس سپری نموده و سالیان متمادی حوزه های علمیه و طلاب علوم دینی از وجود ایشان بهره‌مند بودند را به پیشگاه امام عصر (عج) و رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامی، حوزه‌های علمیه، تمامی ارادتمندان و عموم ملت شریف ایران تسلیت می گویم و در آستانه اربعین سرور و سالار شهیدان از خداوند متعال مسئلت دارم که روح پرفتوح ایشان را با امام حسین(ع) و شهدای دشت کربلا محشور نماید.

محمود احمدی نژاد

رییس جمهوری اسلامی ایران

  

پیام تسلیت حوزه علمیه استان تهران

 "بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون

اِذَامَاتَ العَالِمَ ثَلَمَ فِی الِاسلامِ ثُلْمَهً لاَیَسُدّها شَیء

حوزه علمیه شیعه بار دیگر با از دست دادن یکی از استوانه های فقاهت و اخلاق به سوگ نشست.

ارتحال جانگداز  فقیه اهل بیت عصمت و طهارت(ع)، استاد بزرگ حوزه های علمیه و معلم اخلاق الهی، مرجع عالی قدر حضرت آیت‌ الله العظمی مرحوم حاج شیخ مجتبی تهرانی را به پیشگاه حضرت بقیة ‌الله اعظم(عج) مقام معظم رهبری و مراجع معظم  تقلید، علما، فضلا، استادان، مدیران و طلاب حوزه های علمیه و عموم مردم مسلمان و جهان تشیع تسلیت عرض کرده و علو درجات آن بزرگوار را از درگاه حضرت حق خواستاریم.

آن آیت بزرگ الهی در طول عمر پربرکت خویش همواره  مظهر علم، ایمان، تقوی، بصیرت و اسوه معنویت آمیخته با آگاهی و روشن ‌بینی و تعهد و مسئولیت اجتماعی به شمار آمده و به‌ خصوص از آغاز انقلاب اسلامی به رهبری امام(ره) از استوانه‌ ها و تکیه‌ گاه ‌های استوار پیشرفت انقلاب و تحقق نظام مقدس جمهوری اسلامی بودند.

در ایام اربعین سید الشهدا(ع) بیرقهای عزا برای عالمی که عمر خود را برای احیای دین پیامبر اکر م (ص) صرف کرد و در کنار پرچمهای عزای فرزند گرامیش قرار گرفت، باشد که مورد عنایت و شفاعت آن حضرت واقع شود. 

مرکز مدیریت حوزه علمیه تهران ضمن تعزیت و تسلیت مجدد و آرزوی استغراق آن روح ملکوتی در بحر رحمت و رضوان الهی، همگان را به توجه به اهداف مقدس آن عزیز از دست رفته و کسب معنویت بیشتر از آثار سازنده به جا مانده از آن فقیه  اخلاقی ووارسته توصیه می ‌کند".

 

جامعه مدرسین حوزه علمیه قم

 خبر ارتحال حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی(ره) موجب تأسف و تأثر گردید.

ایشان از مفاخر حوزه علمیه قم و جزء شاگردان مبرز مکتب فقهی، اصولی، فلسفی، اخلاقی، و عرفانی امام خمینی(ره) بوده و عمر پر برکت خود را صرف نشر معارف اهل بیت (ع) سپری کرد که با مباحث علمی به ویژه فقه و اصول نقش م?ثری در پرورش طلاب و مدیریت حوزه‏های علمیه تهران داشته و با برگزاری دروس اخلاق برای جوانان متدین بسیار موفق بوده است.

جامعه مدرسین حوزه علمیه قم رحلت آن عالم ربانی را به محضر حضرت ولی عصر(عج) مقام معظم رهبری، مراجع عظام تقلید، حوزه‏های علمیه، به خصوص حوزه علمیه تهران، حضرت آیت الله حاج آقا مرتضی تهرانی و بیت شریف آن مرحوم تسلیت عرض نموده و علٌو درجات آن مرحوم را از خداوند منٌان خواستار است.

 

پیام تسلیت دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی  

آیت الله اراکی دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در پیامی درگذشت عالم مجاهد، فقیه ربانی و استاد برجسته اخلاق و عرفان الهی حضرت آیت‌الله العظمی حاج شیخ مجتبی تهرانی(ره) را به حضرت بقیة‌الله الاعظم ارواحناه فداه، رهبر معظم انقلاب، ‌حوزه‌های علمیه و بیت مکرم و معظم آن فقید سعید تسلیت عرض نموده و علو درجات آن مرحوم را از خداوند متعال خواستار شد.

 آیت‌‌الله‌‌ حاج‌‌آقا مجتبی تهرانی، که از مراجع عظام تقلید و از شاگردان مبرّز مکتب فقهی، اصولی، فلسفی، اخلاقی و عرفانی امام خمینی(ره) بودند در سن 77 سالگی و با بیش از 30 سال کرسی دروس اسلامی در حوزه‌ علمیه‌‌ تهران دار فانی را وداع گفت.

 

آیت الله مجتبی تهرانی آیتی از علم و عمل صالح بود

آیت الله هادوی تهرانی به مناسبت رحلت عالم ربانی حضرت آیت الله حاج شیخ مجتبی تهرانی پیام تسلیت صادر کرد.

به گزارش خبرگزاری مهر، آیت الله مهدی هادوی تهرانی رئیس م?سسه رواق حکمت و از مدرسان عالی حوزه علمیه قم، طی پیامی با ابراز تأسف از درگذشت آیت الله مجتبی تهرانی تأکید کرده است: این عالم ربانی که عمری در فقاهت و اخلاق کوشی آیتی از علم و عمل صالح بود، رفتنش چشم های م?منین را اشکبار و دلهای آنان را اندوهبار ساخت.

وی در پایان این پیام تصریح کرده است: این ضایعه اسف بار را به ساحت مقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مقام معظم رهبری و مراجع معظم تقلید (دامت برکاتهم) و بازماندگان محترم آن فقید سعید و همه م?منین و م?منات تسلیت عرض می کنم.

 

پیام احمدی مقدم در پی رحلت آیت الله مجتبی تهرانی

فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران طی پیامی رحلت آیت الله مجتبی تهرانی را به بیت مکرمه این فقید سعید تسلیت گفت.

اِذا ماتَ العالِمٌ ثَلُمَ فِی الاسلامِ ثُلمَةً فِی الاسلامِ ثُلمَةً لا یَسُدُّها شَیءٌ

هنگامی که عالمی از دنیا رود شکافی در اسلام پدیدار می‌شود که هیچ چیز، آن را به هم نمی‌آورد.

بیت مکرم حضرت آیت الله العظمی شیخ مجتبی تهرانی (رحمه الله علیه)

سلام علیکم

با نهایت تأسف و تأثر درگذشت عالم ربانی، فقیه وارسته، حضرت آیت الله العظمی شیخ مجتبی تهرانی (رحمه الله علیه) را به مقام معظم رهبری، حوزه های علمیه، مردم شریف ایران اسلامی و آن بیت مکرم تسلیت و تعزیت عرض می‏نمایم.

از درگاه خداوند متعال مسئلت دارم روح مطهر و وارسته ایشان را با اولیاءالله و ائمه اطهار (علیهم السلام) محضور و به تمامی بازماندگان محترم صبر و اجر عنایت فرماید.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

 

فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران

سرتیپ پاسداراسماعیل احمدی مقدم

پیام تسلیت آیت الله مهدوی کنی

 در پی درگذشت آیت الله مجتبی تهرانی رئیس مجلس خبرگان رهبری در پیامی درگذشت آیت الله مجتبی تهرانی را تسلیت گفت.

 اذامات العالم ثلم فی الاسلام ثلمة

در آستانه اربعین حسینی رحلت آیت الله حاج شیخ مجتبی تهرانی را به ساحت قدس ولی الله الاعظم عجل الله فرجه الشریف ، مقام معظم رهبری، مراجع عظام، حوزه علمیه شیعه خصوصا قم و تهران، شاگردان آن فقیه عالی قدر و بیت شریف و اخوی معظم شان آیت الله حاج شیخ مرتضی تهرانی تسلیت گفته و از عموم مومنین برای شرکت در تشییع جنازه این عالم ربانی از مدرسه عالی شهید مطهری در روز اربعین دعوت به عمل می آید.

محمدرضا مهدوی کنی

 

پیام تسلیت رئیس سازمان تبلیغات اسلامی به مناسبت ارتحال آیت‌الله تهرانی

متن پیام حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر خاموشی بدین شرح است:

ضایعه مولمه ارتحال مرحوم آیت‌الله آقامجتبی تهرانی رحمت‌الله‌علیه که سالیان پربرکت عمر شریفشان در اکتساب علم، تقوا، ورع و خدمت به اسلام، انقلاب و مکتب امام صادق(ع) صرف شد، مصیبتی جانفرساست. امروز، ایران اسلامی، با فقدان این عالم عالیقدر در ماتم یکی از شایستگان خود رخت عزا پوشید و انقلاب اسلامی در عزیمت شکوهمند خود به سمت قله‌های عزت و افتخار، فقدان یاوری مخلص و خدوم را به سوگ نشست.

 

ایشان یکی از یاران صدیق این انقلاب و سرچشمة خیر و برکت برای آن بود و در طول سالیان متمادی خدمتشان منشأ برکات ارزنده‌ای به مکتب اسلام و ترویج علوم آل محمد(ص) گردید که آثار آن قطعاً به‌عنوان باقیات صالحات موجبات تعالی روزافزون روح بلند آن بزرگوار خواهد بود.

 

اینجانب این مصیبت جانکاه را به حضرت ولی‌عصر(عج)، مقام معظم رهبری، مردم دینمدار ایران اسلامی، حوزه‌های علمیه و خصوصاً شاگردان آن استاد فقید و همچنین به بیت مکرّم و داغدار آن بزرگوار تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال مسئلت می‌نمایم روح آن عزیز را در درجات رفیع مقام قربش جای داده و بر بازماندگانش صبر جمیل و اجر جزیل عنایت فرماید.




      

آیت الله مجتبی تهرانی

جلسات درس خارج ایشان مملوّ از طلّاب سطوح عالی بود که برای انجام وظیفه به تهران آمده بودند و از فضای علمی قم فاصله داشتند.

 این جلسات آن‌قدر مفید و کم‌نظیر بود که بسیاری از فضلا را به خود جذب کرد و حسرت دوری از فضای علمی قم را به رضایت و شکرگزاری شرکت در این جلسات علمی تبدیل نمود.

آیت الله مجتبی تهرانی در سال 1316 ه.ش در خانواده‏ای از اهل علم، معرفت و شهادت در تهران به دنیا آمد. پدر ایشان مرحوم آیت‏الله میرزا عبدالعلی تهرانی،از شاگردان مرحوم حاج‌شیخ عبدالکریم حائری یزدی، فقیهی مجاهد و عارفی سترگ بود که در زمان تاریک حکومت پهلوی اوّل، با همراهی و رفاقت مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی بزرگ، به اقامة جماعت در مسجد جامع بازار تهران مشغول بود و در امر تربیت نفوس مستعدّ و راهنمایی سالکان الی‏الله‏تعالی اهتمام ویژه داشت 

وی طبق رسم تمامی خاندان‌های علم و معرفت، تحصیل در علوم دینی و اشتغال به علوم حوزوی را از دوران کودکی آغاز نمود و در امر تحصیل علوم، جدّیت فوق‌العاده‌ای داشت.

 ایشان با هدایت و ارشاد والد بزرگوار خود، برای مدّت چهار سال به مشهد مقدّس مهاجرت کرد و در سایه الطاف حضرت علی‌بن‏موسی الرّضا(ع)مشغول به گذراندن سطح گردید و از محضر اساتید برجسته‌ای چون ادیب نیشابوری بهره برد. سپس به قم مهاجرت کرد تا در حوزه نوپای آن دیار، که به تازگی تمامی اهل علمِ جهان تشیّع را به‌سوی خود جذب می‌کرد، حضور یابد و سطوح عالی دروس حوزوی را نیز به اتمام برساند.

این عالم وارسته با جدّیت و پشتکار بسیار، دروس سطح را به‏سرعت تمام کرد و در سنین نوجوانی به محضر علمی بزرگانی چون امام خمینی، مرحوم آیت‌الله‏العظمی بروجردی،آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی و مرحوم علّامه طباطبایی راه یافت. در جدّیت و پشتکار معظّم‌له همین نکته کافی است که به فرمودة خودشان، در زمانی که مشغول به دروس سطح بودند، دو مرتبه تمام وسائل‌الشیعه را مطالعه کردند تا برای شرکت در درس خارج آماده شوند.

ایشان با نبوغ و پشتکاری که از خود نشان دادند، در جوانی به درجة رفیع اجتهاد رسیده و به‌زودی توانستند از نزدیکان و خصّیصین حضرت امام قرار گیرند.

مقبولیّت علمی ایشان نزد استاد خویش، به‌اندازه‌ای بود که حضرت امام به طلبة خوش‌فکر و جوان خود اجازه داد تا تقریرات و نوشته‌جات درس بیعشان را جمع‌آوری کرده و به صورت یک اثر مستقل منتشر نماید. ایشان در همین ایّام، کتاب مکاسب محرّمة حضرت امام، همچنین دوجلد رسائل اصولی ایشان را تنظیم و منتشر کردند.

با آنکه هنوز مدّت زیادی از استفاضة این طلبه فاضل و جوان از محضر زعیم عالم تشیّع، حضرت آیت‌الله‏ العظمی بروجردی نگذشته بود، این مرجع کم‌نظیر رحلت کرد و بار هدایت امّت را به ‌دوش خلف صالح خویش چون حضرت امام خمینی(ره) نهاد. حال که امر خطیر مرجعیّت متوجّه حضرت امام شده بود، ایشان شاگرد فاضل خود، یعنی حاج‌آقا مجتبی تهرانی را مأمور به جمع‌آوری فتاوا و تنظیم اوّلین نسخه از رسالة عملیه و مناسک حجّ خویش گردانید که در همان ایّام به چاپ رسید و در دست‌رس مقّلدان قرارگرفت.

 حضرت استاد برای انجام این امر مهم، ضمن بهره‏گیری از دست‌نوشته‌های متعدّد استاد خویش، با ایشان هم‌بحث شد و رساله‌ای دقیق و علمی آماده کرد که بعدها جزو دقیق‌ترین رساله‌های منسوب به امام خمینی مطرح گردید. همة این امور در زمانی اتّفاق افتاد که هنوز کمتر از بیست و پنج سال از عمر شریف حضرت استاد می‌گذشت.

ایشان علاوه بر یادگیری فقه و اصول در محضر استاد بی‌بدیل خود، چندین سال نیز از مشرب اخلاقی و عرفانی آن عارف کامل و عالم ربّانی سیراب گردید و با دیدگاه‏های اجتماعی و سیاسی امام امّت به‌خوبی آشنا شد. این استضائه از خورشید حیات‌بخش امام و دیگر اولیای الهی ادامه داشت تا آنکه جرقّه‌های بیداری اسلامیِ ملّت ایران زده شد و امام خمینی از کشور تبعید گردید.

بعد از این واقعة دردناک، حضرت آیت‌الله تهرانی نیز سه سال بعد، به نجف رفت تا هم سیر معنوی خود را در سایة فیوضات امیر‌الم?منین(ع) و دیگر ائمة هدی تکمیل نماید و هم از تربیت استاد خویش بی‌بهره نماند.

امّا این معیّت زیاد طول نکشید و حضرت امام به ایشان امر کردند که به ایران برگشته و در تهران حضور داشته باشند. لذا ایشان در سال 1349 به زادگاه خود بازگشت و به کارهای مهم و برزمین مانده مشغول گردید.

حضرت استاد از زمان بازگشت به تهران، تا پیروزی انقلاب شکوهمند امامت و ولایت در ایران، ضمن اقامة جماعت در مسجد جامع بازار، تدریس سطوح عالی خود را در مدارس علمیة تهران آغاز کردند و تربیت و هدایت جوانان انقلابی را به‌دست گرفتند. از جلسات بسیار محرمانه با برخی انقلابیون فعّال گرفته تا جلسات عمومی اخلاق که در برخی مقاطع زمانی به‌دلیل ممانعت حکومت جور، تعطیل می‌شد، همچنین حضور در بازار تهران و هدایت و رهبری مردم کوچه و بازار، از اهمّ فعّالیت‌های معظّم‌له پیش از انقلاب بود.

حضور عادّی آیت الله تهرانی در تهران و فعالیّت‌های مخفی ایشان در راهنمایی و رهبری مجاهدان انقلابی، آن‌قدر مفید و م?ثّر بود هنوز هم برکات آن در میان اهالی تهران، باقی و جاری است، که بعد از مدّت‏ها سرّ تأکیدهای حضرت امام مبنی بر مراجعت ایشان به تهران را روشن ساخت. عنایت ویژة حضرت امام به تهران موجب گردید که حضرت استاد، تا امروز در عاصمة‌جهان تشیّع بماند و نعمتی بی‌بدیل برای اهل این دیار باشد.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و با آغاز ولایت و زعامت حضرت روح‏ الله، همچنین با توجّه به سوابق درخشان و مراودات حضرت استاد با امام امّت، انتظار می‌رفت که ایشان یکی از مس?ولین نظام اسلامی شده و گوشه‌ای از بار این انقلاب را به دوش بکشند.

امّا بنا به فرمودة خودشان، ایشان با دعا به درگاه خدای متعال و توسّل به حضرات معصومین، خود را از قبول مس?ولیت‌های آشکار کنار کشیدند و با حضور در صحنة نیروسازی برای انقلاب، همچنان به‏صورت گمنام و م?ثّر به تربیت نیروهای جوان و کارآمد برای انقلاب اسلامی پرداختند.

لذا جلسات درس خارج ایشان مملوّ از طلّاب سطوح عالی بود که برای انجام وظیفه به تهران آمده بودند و از فضای علمی قم فاصله داشتند. این جلسات آن‌قدر مفید و کم‌نظیر بود که بسیاری از فضلا را به خود جذب کرد و حسرت دوری از فضای علمی قم را به رضایت و شکرگزاری شرکت در این جلسات علمی تبدیل نمود.

از طرفی دیگر، جلسات عمومی اخلاق و معارف اسلامی که قبل از انقلاب نیز برپا بود و از سال 1356 به‏طور منظّم و هفتگی دائر می‌گردید، مأمن بی‌نظیری برای بسیجیان مخلص حضرت روح‌الله و سکّوی پرشی برای دلدادگان و حیات‌یافتگان انقلاب اسلامی بود که تازه از زیر یوق جهالت ستم‌شاهی رهایی یافته و به نور حکومت الهی منوّر گشته بودند و بی‌صبرانه و مشتاقانه به‌دنبال معارف عمیق اسلام بودند.




      




      




      

 

اربعین

 

اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ

 

سلام بر آن بزرگوارى که به گرفتاری‌ها اسیر بود و کشته اشکِ روان گردید

 

قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرموده اند: کل یوم عاشورا و کل ارضٍ کربلا...، این سخنی است که پشت شیطان را می لرزاند و یاران حق را به فیضان دائم رحمت او امیدوار می سازد. یاران! شتاب کنید، قافله در راه است. (شهید مرتضی آوینی)

 

کاروانِ بی سر و بی سرپرست                                            غُل به گردن، خشکْ لب، تاول به دست

کاروان از بس که آتش دیده بود                                            اشک در چشمانشان خشکیده بود

 

اربعین است، هنگام میثاق و پیمان دوباره؛ کاروان به مقصد می رسد...

کودکان این کاروان، بزرگترین معلمان تاریخ اند و زنان آن استادان صبر و عزت .

کاروانی که اسیرانش آزادترین آزاده گانند؛ زنجیریانش پای در رکابِ عشق دارند، دخترانش به مردان همیشه روزگار، درس مردانگی و شجاعت می دهند و کودکانش، وجاهت کفر را به تمسخر می گیرند و حیثیت ظلم را یکسره بر باد می دهند. ای عجب از این کاروان که تاریخ را مبهوت کرده است!

 

امام صادق علیه السلام: آسمان چهل روز در عزای حسین علیه السلام گریست.


 

 

سلام بر اربعین!

سلام بر سوگ به چله نشسته!

سلام بر آسمان که چهل روز بغض شکسته اش را گریسته است!

سلام بر سرهای بر نیزه رفته که به قتلگاه خویش بازآمده اند!

سلام بر کاروان عزت و عزا که بار دل می گشایند و مصائب خود را به واگویه می نشینند!

سلام بر زینب که در اوج بلا، چیزی جز زیبایی ندیده است!

ای غایب از نظر، نظری کن به خواهرت                                  زینب نشسته بر سر قبر مطهرت

مقام معظم رهبری:  اساسا اهمیت‌ اربعین‌ در آن‌ است‌ که‌ در این‌ روز، با تدبیر الهی‌ خاندان‌ پیامبر صلی الله علیه و آله، یاد نهضت‌ حسینی‌ برای‌ همیشه‌ جاودانه‌ شد و این‌ کار پایه‌گذاری‌ گردید.

  

باور نمی کنم که رسیدم کنار تو

باور نمی کنم من و خاک مزار تو

یک اربعین گذشته و من پیرتر شدم

یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو

یک اربعین اسیر بلایم، اسیر عشق

یک اربعین دچار فراقم، دچار تو

 

***

 


اربعین گلستانِ ثمردهی اشک های عاشورا است.

 

  ای همسفر قرار تو باورنکردنیست                          من ، اربعین ، کنارتو ، باورنکردنیست

با نیمه جان مانده خودم را رسانده ام                       اینجا ، سر مزار تو ، باورنکردنیست

امان از دلِ زینب...

 

امام حسین

امام صادق علیه السلام: مرقد حسین قطعه‏اى از بهشت است.

 

چهل شبانه گذر کرد بر زمین بى تو

 

چهل شبانه بى عشق، بى یقین، بى تو

پس از تو پیرهن سوگوار تا به ابد

چه گریه ها که ندارد در آستین بى تو

 


 

مقام معظم رهبری:  درسی که اربعین به ما می دهد، زنده نگهداشتن یادِ حقیقت و خاطره ی شهادت درمقابل طوفان تبلیغات دشمن است.

 

گوئیا یک عمر بود این اربعینی که گذشت                  خاطراتی تلخ از داغ سحر آورده ام

اولین بار است، قبرت را زیارت می کنم                     قبر زهرا مادرم را در نظر آورده ام

 

امام حسین علیه السلام: گریستن چشم‏ها و ترسیدن قلب‏ها، رحمتى از جانب خداست.

  

من و داغ غمی سنگین چهل روز

چه ها بر من گذشته این چهل روز

چهل روز است هجران من و تو

که هر روزش مرا چندین چهل روز

  

 

 

 

 

مقام معظم رهبری:  اربعین هم خود یک فروردین دیگر است. اولین شکوفه‌هاى عاشورایى در اربعین شکفته شد. اولین جوشش‌هاى چشمه‌ى جوشان محبت حسینى - که شطّ همیشه جارى زیارت را در طول این قرن‌ها به راه انداخته است - در اربعین پدید آمد.  مغناطیس پُرجاذبه‌ى حسینى، اولین دل‌ها را در اربعین به سوى خود جذب کرد.

 

کربلا در کربلا پایان نیافت؛ در دشت طَف شعله کشید و در کوفه و شام، در میان هیاهوی مردم و صاعقه کلامِ زنی علی تبار، زنی علی وار، آتش به خرمن ظلم افکند. اکنون از کوفه تا شام و از شام تا هر شامی دیگر، صلای آن زن علی وار، طلیعه صبح است و دشنه ای بر قلب سیاه ستم و جنایت

 

 

 

اربعین، فرصتى براى شناختن زینب علیهاالسلام و تعمّق در قیام حسین علیه السلام است.

  

زینب همان کسی است که در راه عفتش                             عباس می دهد نخ معجر نمی دهد

  


 

زینب، اى وارث نجابت خاک! چهل روز است که آسمان، غربتت را مى نگرد. باز هم خطبه اى بخوان تا به ابرها، اذن نزول داده باشى، اى رسول کربلا!

***

امام صادق علیه السّلام:

چهار هزار فرشته نزد قبر سیدالشهدا علیه السّلام ژولیده و غبارآلود، تا روز قیامت بر آن حضرت مى گریند.

 

    ای آن که لحظه لحظه کنار تو زیستم                   امشب، چهل شب است برایت گریستم

امشب چهل شب است که آب از گلوی من                پایین نرفته، بغض عطشناک کیستم؟

 

جاى رقیه خالى. دخترک نازنین حسین، کبوتر سپید «ارجعى» را زودتر از دیگران دید و به دنبالش پرید... و چه خوب! حالا که کاروان، به نقطه صفر زمین برگشته، نیست که از غصه نبودن بابا، دوباره دق کند!

 

یاد رقیه حرف گلو گیر زینب است                             حرفى که تار صوتى او خوب ادا نکرد

 

***

 


کربلا در کربلا پایان نیافت؛ در دشت طَف شعله کشید و در کوفه و شام، در میان هیاهوی مردم و صاعقه کلامِ زنی علی تبار، زنی علی وار، آتش به خرمن ظلم افکند. اکنون از کوفه تا شام و از شام تا هر شامی دیگر، صلای آن زن علی وار، طلیعه صبح است و دشنه ای بر قلب سیاه ستم و جنایت.

 

أعظم الله أجورنا بمصابنا بالحسین علیه السلام وجعلنا و إیّاکم من الطالبین بثاره مع ولیّه الإمام المهدی علیه السلام

یک اربعین گذشته ولی زنده ام هنوز                                    قامت خمیده آمده سرو صنوبرت

    نشناختی مرا ز پس این چروکها                                      من زینب توام ز چه رو نیست باورت

 




      
   1   2      >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ سلام وب قشنگی داری خوشحال شدم که پیامت را دیدم