سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ما مسلم و برنامه ما قرآن است

ملیت ما به پایه ایمان است

عیدى که براى ما پسندیده خدا

فطر است و غدیر و جمعه و قربان است

 

« خنجر شوق بر حنجر نفس »

عید قربان جلوه گاه تعبد و تسلیم ابراهیمیان حنیف است . فصل قرب یافتن مسلمآنان به خداوند، در سایه عبودیت است .

اگر ابراهیم خلیل ، در اجراى فرمان پروردگارش ، خنجر بر حنجر اسماعیل مى نهد، اگر اسماعیل ذبیح ، پدر را در اجراى امر خدایى ، تشویق و ترغیب مى کند، اگر شیخ الانبیاء در نهادن کارد بر حلقوم فرزندش ، لحظه اى تردید و توقف نمى کند؛ همه و همه ، نشانه مسلمانى آن پدر و پسر و شاهد صداقت در عقیده و عشق ، و وفادارى در قلمرو بندگى است .

عید قربان ، مجراى فدا کردن عزیزترین یعنى خدا است .

عید قربان ، مجراى فیض الهى و بهانه عنایت رحمانى به بندگان مومن و مسلم و مطیع است .

قربانى تو در این چیست ؟

در راه خدا، چه چیز فدا مى کنى ؟

با چه وسیله ، به استان پروردگار، تقرب مى جویى ؟ و کدام فدیه را به قربانگاه صدق ، عشق ، اخلاص و وفا مى آورى ؟

براى اولیاء الله عید قربان مجمع الشواهد صدق در گفتار، کردار، ادعا و عمل است . تو نیز، اگر بتوانى رضاى خویش را فداى رضاى حق کنى ، اگر بتوانى از خواسته دل در راه خواسته دین چشم بپوشى ، اگر بتوانى از داشته ها و خواسته ها بگذرى ، آنگاه ، به مرز عبودیت و به حوزه قربانگاه قدم نهاده اى .

مگر خلیل الرحمان چه کرد؟ تو نیز اگر پیر و مشى و مرام ابراهیمى ، نباید هیچ چیز از آنچه دارى و به آن دلبسته اى ، همچون زن و فرزند، مال و منال ، پول و پس انداز، خانه و خادم ماشین و مسکن ، و... حجاب چهره جانت ، مانع بندگى و فرمانبرداریت شود و آنگاه که پاى دین و خدا به میان آید، بسادگى و بصراحتى ابراهیمى و بصداقتى اسماعیلى درگذرى و امر مولا را مقدم بدارى .

بگذر از فرزند و مال و جان خویش

تا خلیل الله دورانت کنند

سر بنه در کف ، برو در کوى دوست

تا چو اسماعیل ، قربانت کنند

اینجاست که قربانى وسیله قرب مى شود و عید قربان روز تقرب به خداوند.

آن هم نه قرب مادى و جسمى - که خدا از محدوده حس و جسم بیرون است - بلکه قرب معنوى و تقرب ارزشى که در سایه ایمان و عمل است .

آنچه انسان را به خدا نزدیک مى کند، طاعت است .

و آنچه از ساحت قرب ربوبى دور مى سازد، معصیت است .

خدا به ما نزدیک است ، حتى نزدیکتر از رگ کردن ، که خود فرموده است :

- و نحن اقربب الیه من حبل الورید - ما از او دوریم ، چرا که به جرم و گناه ، گرفتاریم و مجرم هرگز محرم نخواهد شد.

دوست نزدیکتر از من به من است

وین عجبتر که من از وى دورم

اگر پاى از مرز طاعت فراتر ننهیم ، اگر با تیغ گناه ، دامن عصمت ندریم ، اگر دست تعدى ، به حریم حرمات الله نگشاییم ، آنگاه خواهیم دید که هر جا باشیم در قربانگاهیم و هر سو که برویم ، به او تقرب پیدا مى کنیم ، و هر روزمان عید قربان مى شود. بفرموده حضرت على :

کل یوم لا یعصى الله فیه فهو یوم عید

هر روزى که در آن ، خدا نافرمانى نشود روز عید است .

جلوه دیگر این روز، ذبح است .

قربانى کردن گوسفند، چه از سوى حاجى در منا و چه از سوى ما در شهرها مان ، تکریم آن حماسه معنوى و ایثار عظیم است که ابراهیم و اسماعیل از خود نشان دادند و به مسلخ رفتند، آن فداکارى همواره باید در خاطره ها زنده بماند، تا درسى مى باشد فرا روى ابراهیمیان همیشه و همه جا.

رها شدن از تعلقات و ذبح کردن تمنیات در پیش پاى اراده الهى ، درس دیگران قربانى است ،

تیغ اراده و عفاف ، باید بر خنجر نفسانیات نهاد و خون نفس اماره را ریخت و از شر این وسواس خناس نجات یافت .

تا چه حد حاضرى که خواست خدا را بر خواهش دل مقدم بدارى ؟

تا کجا مى توانى طاعت و اطاعت الله را، با هواى نفس مبادله نکنى ؟

نفس کشتن و جهاد با دشمن درونى ، سخت تر از مبارزه با دشمن ، آشکار و برونى است .

از این رو جهاد اکبر نام گرفته است .

ذبح قربانى در دید عرفانى اهل نظر، رمزى از ترک هواهاى نفسانى و روى آوردن به رضاى الهى است .

ثمرات این ذبح نیز، باید چونان قربانى گوسفند به دیگران برسد.

و... چنین است که آنکه مالک هواى نفس شود و دیو هوا را به بند کشد، هم خویشتن از وسوسه ها و زیانهاى آن آسوده خاطر است ، هم جامعه از صدمه هوا پرستیهاى او مصون !

آرى !... امروز، عید است .

عید قربان و تقرب به خدا، آن هم در سایه عبودیت و بندگى .

ما، بنده آنیم که در بند آنیم .

حال که چنین است ، چرا در بند نفس و بند زر و سیم و بند خواسته ها و داشته ها؟!

دل به خدا بدهیم و در بند عبودیت او باشیم ، تا از هر قید و بندى آزاد شویم .

بندگى خدا، امیدبخش است .

و روز عید قربان مى تواند براى ما اوج این آزادى برین باشد.

خجسته باد عید قربان عید صالحان و ارس ته ، و عید اهل طاعت و تسلیم .

بمناسبت ده ذى الحجه عید قربان و حضور مهمانان خدا در موسم حج

خسى در میقات

من از این شهر امید، شهر توحید که نامش مکه است ، و غنوده است میان صدفش کعبه پاک ، قصه ها میدانم .، دست در دست من اینک بگذار، تا از این شهر پر از خاطره دیدار کنیم .، هر کجا گام هى در این شهر، و به هر سوى و به هر چشم انداز، که نظر کرده و چشم اندازى ، میشود زنده در اندیشه ، بسى خاطره ها.

یادى از هاجر و اسماعیلش ، مظهر سعى و تکاپو و تلاش ، صاحب زمزمه زمزم عشق ، یادى از ابراهیم ، آنکه شالوده این خانه بریخت ، آنکه بت هاى کهن را بشکست ، آنکه بر درگه دوست ، پسرش را که جوان بود، قربانى برد.

یادى از ناله جانسوز بلال ، که در این شهر، در آن دوره پرخوف و گزند به احد بود بلند، یادى از غار حرا، مهبط وحى ، یادى از بعثت پیغمبر پاک ، یادى از هجرت و از فتح بزرگ ، یادى از شعب ابیطالب و آزار قریش ، شهر دین ، شهر خدا، شهر رسول ، شهر میلاد على علیه السلام ، شهر نجواى حسین ابن على علیه السلام در عرفات شهر قرآن و حدیث ، شهر فیض و برکات ...، و بسى خاطره از جاى دگر، شخص دگر....، بانگ توحید که در دشت و فضا مى پیچد، موج لبیک که در کوه و هوا مى غلطد، طور سیناى مسلمانان را، جلوه گر مى سازد، چه کسى جرات این را دارد، که در اینجا سخن از من گوید؟!

من و تو رنگ ز رخساره خود مى بازند، همه ما مى گردند، همه او مى گردند، پهندشت عرفات ، جلوه گاهى است که در آینه اش ، چهره روشن و حدت ، پیداست ، همه در زیر یکى سقف بلند آسمانى نیلى ، به مناجات و عبادت ، مشغول ، اشک در دیده و غم ها به دل و بار گناهان بر دوش ، همه در گریه و در راز و نیاز، جامه اى ساده و یکسان و سفید، جامه اى ضد غرور، همه بر تن دارند. همگى در سعى اند، یا که در حال طواف ، گرد این خانه که از روز نخست ، بهر مردم شده در مکه بنا، وطن مشترکى چون مکه ، نتوان یافت به هیچ آئینى .

امتیازات نکوهیده در این شهر و حریم ، به مساوات مبدل گشته است .

این مراسم که در این خانه بپاست ، رمزى از شوکت و از تقویت آئین است ، جلوه اى از دین است .

حاجى اینجا همه او مى بیند، نام او میشود، فیض او مى طلبد، با شعار لبیک ، پاسخ دعوت او مى گوید، غرق در جذبه پر شور خداست ، قطره اى از دریاست ، و... خسى در میقات




      

مظلومى آل مرتضى پیدا شد

در کوفه دوباره محشرى بر پا شد

مهمان غریب کوفه را دریابید

زیرا که اسیر فتنه اعدا شد

کفن پوش عشق

مى بینمت اى سفیر سفر انقلاب که سفارتت را آغاز کرده اى ، دعوتى که هیجده هزار دعوتنامه داشته است ، و در بیابانهاى تفدیده ، راه مى سپرى و پرچم فراز مند نهضت ازاد یبخش حسین علیه السلام را بر دوش مى کشى و نستوه و استوار، با طنین گامهاى قهرمانانه ات ، سکوت سرد و مرگ افزاى چندین ساله تاریخ اسلام را درهم مى شکنى .

جوانمردى ، وفا، و دریا دلى به تو ایمان آورده اند و ارزشها، هرگز، پاسدارى ، پایدارتر از تو ندیده اند.

ان شب ، که با غافلگیرى و ترور عامل دشمن ، فقط و فقط براى ارزشها، به مخالفت برخاستى ، همه خصلتهاى آسمانى ، بنده ارزش خرید تو شدند. ارى وفا از اینکه چون توئى را در کوفه ، شهر بى وفایان ، در کوى بى وفایى مى دید، شرمسار بود و این ازرم را که از حضور وفا مردترین یار اباالاحرار در ان خلوت خالى از مردانگى و غیرت ، احساس مى کرد نمى توانست پنهان کند.

اى الگوى بزرگ مقاومت ، اى اسوه صبر و استوارى ، از ان لحظه هاى خون و خشم ، شمشیر و تکبیر، و رویاروئى نا برابر نور و ظلمت چه بگویم که کار و کارزار از جنگ تن به تن گذشته بود و تبدیل به جنگ تن به تن ها شده بود.

رزم حماسه آفرین تنى تنها و دور از دیار با تن ها و گرگهایى تا دندان مسلح ، با نگهبانان اشرافیت و حافظان شیطان .

عدالت بر خود، لحظه اى غم افزاتر از آن هنگام تنهایى تو در آن هنگامه خون و آتش ، ندیده است . دلهاى همه خدا پرستان ، از ان روز و دقیق تر بگویم از آن شب ، خانه تو شد، (از آن شب ) که بر درگاه خانه آن زن و در جواب سئوالش ‍ نالید که : من در این شهر، خانه اى ندارم .

هنوز و هماره ، خونرنگى شفق ، از شرمگینى ان شامگاهان است ، ان شام شوم و آن شب تا ابد سیاه که در کوچه هاى شهر هیجده هزار دعوتنامه اى ، تنها ماندى و از هیچ پنجره اى ، نورى ، هر چند نا چیز، سوسو نمى زد.

هر وقت به ان تنهایى تاریخى ات فکر مى کنم و ان خاطره غمبار را یاد مى اورم به این نتیجه مى رسم که غمى که هر غروب را مى اکند، غم توست و غروب ، ائینه دار غصه هاى توست ، و ابهام راز الودش از سر گذشت تو نشئت گرفته است .

اى عارف عرفه ، اى شاهد عرصات ، اى سفیر ثوره واى شهید عرفات .

اى فرستاده فرزانه حسین علیه السلام ، به تنهائیت در کوچه هاى تنگ و تاریک و مالا مال از آتش و دود کوفه سوگند دلهایمان ، دشتهاى وسیعى است که در ان ، الاله هاى سرخ و شقایقهاى ارغوانى عشق تو و مولاى تو، روئیده است . مسلم تو از بام قصر قساوت بر زمین نیفتادى . هرگز، که در دلهاى ازادگان و عدالت دوستان و ظلم ستیزان جاى گرفتى ، تو به میهمانى دلهاى عاشق رفتى و قلبهاى مومنى که عرش الرحمان گفته شده اند، جایگاه توست اى عبد صالح رحمان .

مى بینمت بر تارک تاریخ ، بشکوه ایستاده اى و قامت خونینت از زخمهاى کشیده شدن پیکرت بر سنگفرشهاى کوفه ، ستاره باران است . سنگفرشهاى کوى و برزن کوفه ، وقتى با بدن مطهرت مماس بودند، بر عرش ،پهلو مى زدند، دیگر سنگفرش نبودند بلکه سنگ عرش شده بودند.

تمام ابهاى جهان و بى کرانگى اقیانوسهاى زمین ، وآمدار و شرمسار ان لحظه اب خواستن و ابخوردن تو هستند. تا، لب گذاشتى ، ظرف اب ، بحر احمر شد و ظرفیت و گستره وجود تو را به حکایت نشست .

اه چه بگویم ؟ که مى بینم از بام دارالاماره و از سر دار، بر سرداران جهان ، امارت مى کنى و هر جا حق طلب و ظلم ستیزى است مسلم تو شده است .

چاه ها چاله هاى انباشته از آتش و شمشیر، گواه روشنى است . بر این حقیقت آفتابى که تو آفتابى و تسلیم ، تسلیم توست . اى سلم بزرگ ؛ عزت و شرف ، بندگان مودب استان رفیع تو هستند و در قدمت به خاک ادب افتاده اند.

اى شهید پیشتاز کربلا، هنوز، عطر دل انگیز ان سلام ملکوتى که به عنوان حسین علیه السلام فرستادى در فضاى آسمان فتوت ، برادرى و انسانیت ، با مشام جان استشمام مى شود و روح را روحانیت و طور سیناى سینه ها را طراوتى تازه مى بخشد.

به سلام قسم ،... الملک القدوس السلام ... سلامى دل انگیزتر از سلام تو در حافظه تاریخ نیست . سلامى از اسلام ناب یک مسلم .

تو از کوه استوا ترى و استوارى عکس برگردان ضایع و کمرنگى است از تو، از همان ایستادن بر بام و به سلام .

اه ... باز هم اه ... از این غم ، که براى عاشقانت ، هممین یک غم کافى است تا هیچ گاه به سرور ننشینند، غم جانکاه ان لحظه که امام نازنین نازدانه ات را بر زانوى مهر نشاند و دیگر دخترکان کاروان ، نگاه معنى دار و غم الودى به یکدیگر کردند و لب گزیدند.

دست مهربان و نوازشگر امام که بر سر دختر تو کشیده مى شد، اعلامیه اى بود، اعلامیه وصال مسلم به ملکوت تو در عرفه شهید شدى تا دعاى ، عرفه مولى الکونین را تفسیر کنى و حماسه مسلم بودن و تسلیم نشدن را بیافرینى .

سفیر حسین علیه السلام

آنشب که شهر کوفه در اشوب غم بود

نامه نگاران را قلم تیغ ستم بود

آنشب که عروس حجله شب شعر میخواند

اشعار غم با واژه هاى بکر میخواند

آنشب زمین از پرده دل ناله میزد

داغ شقایق را به قلب لاله میزد

آنشب حکومت بود سر تا پا نظامى

حامى یک مامور جلبش صد حرامى

در کوچه اى مرد غریبى راه میرفت

از بى پناهى در پناه اه میرفت

مرغ دلش گاهى هواى یار میکرد

از خستگى گه تکیه بر دیوار میکرد

در کارگاه لب درنا سفته مى سفت

اسرار دل را این چنین با باد میگفت

اى باد صرصر همتى چون وقت تنگ است

چرخ زمان ابستن اشوب جنگ است

دارم بتو من دست استمداد اى باد

چون هستیم را داده ام بر باد اى باد

اینک که در این شهر دلدارى ندارم

تنهاى تنها هستم و یارى ندارم

از من ببر در نزد دلدارم پیامى

زیرا که غیر از او ندارم من امانى

از قول من بر گو تو با نور دو عینم

فرزند دلبند على یعنى حسینم

مولاى من از کوفیان قطع نظر کن

کوفه میاعزم سفر جاى دگر کن

مولاى من جان رسول الله برگرد

دانم که در راهى ولى زین راه برگرد

اینان که بر لب نعره تکبیر دارند

جاى وفا زیر عبا شمشیر دارند

شمشیرها شان بهر قتلت تیز گشته

پیمانه ها شان از ستم لبریز گشته

با سنگ و تیر و نیزه ها شان میزبانند

آماده از بهر ورود میهمانند

اى یوسف من پا سر بازار مگذار

پا بر سر بازار این اشرار مگذار

اینجا متاع عاشقى را مشترى نیست

این فرقه را کارى بجز غارتگرى نیست

اینان همه ایفا گران نقش خونند

چون بیخبر از سنگر عشق و جنونند

تنها بیا اما میاور خواهرت را

تنها به خواهر ان سه ساله حضرت را

ائى اگر در کوفه اى فخر زمانه

دشمن زند بر خواهر تو تازیانه

ائى اگر در کوفه میگردد به سیلى

مانند زهرا روى اطفال تو نیلى

ائى اگر در کوفه بینى داغ اکبر

انسان که روید لاله ها از باغ اکبر




      

حرکت امام حسین علیه السلام از مکه معظمه به سوى کربلا

اى یکه تاز عرصه صبر و رضا حسین

وى رهنماى قافله کربلا حسین

تو کعبه امیدى و در وقت حج شدى

نا کرده حج ، ز بیت الهى جدا حسین

« بر فراز حماسه »

هنوز پنجاه سال از غروب خورشید رسالت نگذشته است که غاصبان ، سلطنت را به جاى نبوت ، و یزید را به جاى محمد (ص ) مى نشانند.

بلایى بزرگ دامن گیر جامعه اسلامى شده و کار به جایى رسیده است که سرنوشت جهان اسلام در دست یزید هوسبار قرار گرفته است . همان یزیدى که زشت ترین واژه ها از توصیف چهره کریه او ناتوانند.

درد ناکترین از همه انکه ، از حسین (ص ) مى خواهند تا ان جز ثومه فساد و طغیان را به عنوان جانشین پیامبر به رسمیت بشناسد. از عصاره عصمت ، لنگرگاه افلاک ، نقطه پرگار زمین و زمان ، مرکز دایره امکان ، از همو که قلبش ‍ فرودگاه ملائک است ، براى ننگین ترین لکه تاریخ و زشت ترین کلمه قاموس ‍ بشریت ، بیعت مى خواهند. از حسین (ص ) مى خواهند تا با دست عصمت ، الوده ترین دست روزگار را به نشانه تایید بفشارد.

فرماندار وقت مدینه ماموریت یافته است تا از زاده زهرا براى فرزند لاابالى معاویه راى اعتماد بگیرد. دست بیعت حسین یا سر بریده او، همان دو ارمغانى است که یزید یکى از آنها را از مدینه خواسته است .

اکنون دیگر براى حسین (ص ) مدینه جاى ماندن نیست ، باید کاروان و قافله شهادت محملها را بر بندد و صاحبان اصلى مدینه الرسول از مدینه و رسول خدا حافظى کنند.

امیر قافله ، با یاران وفادار خویش از شهر بیرون مى آید و در حالیکه خطر هر لحظه او را تهدید مى کند. اهنگ مکه دارد. گویى موسى بن عمران است که با تعقیب فرعونیان و قبطیان از مصر بیرون آمده است لذا ایه اى از قرآن را زمزمه مى کند که روایتگر هجرت موسى (ص ) است :

و خرج منها خائفا یترقب قال رب نجنى من القوم الظالمین

کاروانیان در طى شش شبانه روز، بیابانهاى سوزان بین مدینه و مکه را پشت سر نهاده و به حریم کعبه پناهنده مى شوند تا ان وادى ایمن را پایگاه امر به معروف و نهى از منکر، و جایگاه اعلام برائت از ستم و بى عدالتى قرار دهند، ولى حرامیان روزگار که با خدا نیز اعلام جنگ کرده اند نه احترام خون خدا و نه حریم خانه خدا هیچیک را نمى فهمند و عزم شکستن حریم حرم نموده و در خانه امن خدا قصد ریختن خون خدا کرده اند.

مردم از چهار گوشه کشور اسلام به حج و طواف کعبه مى ایند ولى معصوم زمانه کعبه را به سوى کعبه جانان ، حج را به سوى جهاد و زیارت را به سوى شهادت ترک مى کند، لباس احرام را برکنده و کفن شهادت پوشیده و به سوى حج اکبر مى شتابد. و در زمانه اى که هنگامه زیارت روى خدا ست پشت به خانه خدا مى کند و مسیر بین مکه و کربلا را جایگاه با صفاترین سعى خویش قرار مى دهد، چه در ان وادى سعى و صفاى خونین صفاى دیگرى دارد.

در این مسیر، پرتو عشق ، شعاع خطر را کمرنگ بلکه ناپدید کرده است و در این سعى عرفانى علاوه بر قصد قربت که شرط هر عبادتى است ، عنصر عشق میداندار اصلى میدان کربلا است عشق چاووش خوش اواز سفر کربلا است و تنها عاشقانند که در این کاروان نام نوشته اند و در یک ردیف و به ستون یک پشت سر امام عشق و معناى عشق ، به اقتداى شهادت ایستاده اند.

همه جنب و جوشهاى آنها بوى پرستش و رنگ عبادت به خود گرفته است عبادتى عارفانه و عاشقانه که در ان جاى پاى کوچکترین کراهت ، بى میلى و احساس درد و رنج به چشم نمى خورد.

ستارگان کهکشان شهادت ، آسمان بین مکه تا کربلا را نور افشان کرده اند، این کهکشان ، نه کهکشان راه مکه را بنماید، بلکه راه خونینى است که از مدینه و مکه آغاز مى شود و به میدان سرخ نینوا منتهى مى گردد و راه قبله کربلا را مى نماید. این کهکشان راه حاجیان نیست که راه مجاهدان و شهیدان عاشق است .

از نگاه دو چشم ، شمار ستارگان این کهکشان بسیار کمتر از کهکشان عظیم منظومه شمسى است ولى در حساب عشق کهکشان کربلا بسى پر رنگ تر و درخشان تر از تمامى کهکشانها است و جلوه هستى و فروغ کیهان از درخشش پر نورترین اختر این کهکشان تامین مى شود.

این کاروانیان ، راهیان پر شکوهترین راهند و سیارگان زیباترین منظومه کیهانند و جاذبه خورشید امامت است که این مجموعه را در مدار حق به گرد خود مى گرداند و همه را با خود به سوى یک هدف متعالى مى کشاند.
حج نا تمام خون خدا توطئه شومى را که مى خواست نهضت را در نطفه خفه کند، خنثى کرد. افزون بر آن زایران و مجاوران خانه خدا را نیز در برابر یک چرا قرار داد. چرا بزرگى که مردم دیرفهم روزگار پاسخ ان را در حیات حسین درنیافتند ولى نقش این علامت سئوال را در قیامهاى بعد از عاشورا بخوبى مى توان دید.

کاروان عشق پیش مى رود و منزل به منزل یاران تازه اى را با خود همراه مى سازد. صداى اذان و نواى قرآن که از این کاروانیان در فضاى بیابان مى پیچد دلهاى عاشق را به طواف وجود نازنین ابى عبد الله مى کشاند. سالار قافله هر از چندى ندا در مى دهد: هر که مى خواهد خونش را در دریاى خون ما بیامیزد و ان را در راه خدا نثار کند، به کاروان بپیوندد و با ما به راه افتد

 

من کان باذ لا فینا مهجته فلیر حل معنا

در این اعزام پر شکوه و استثنایى از غنیمت گرفتن و بر تخت قدرت و سریر ریاست تکیه زدن ، خبرى نیست سالار از آغاز راه نمى خواهد نورانیت لشگر و خلوص سپاه را فداى تعداد کند، نمى خواهد حتى یک حلقه ، ناخالص در میان این زنجیره قیمتى قرار گیرد و سلسله شهادت را کم اعتبار سازد. امام جانباز و جان بر کف مى طلبد سپاهى ، داوطلب مى جوید او سیاهى لشگر لازم ندارد، نمى خواهد کیفیت را قربانى کمیت کند زیرا به میدانى مى رود که در ان عشق حرف اول و آخر را خواهد زد و خون بر شمشیر و نیزه چیره خواهد شد و بدان جهت تمام نیروهاى امام نیروى کیفى اند، و امام شهیدان ، کیفى ترین نیروهاى خود را در خطرناکترین جبهه به کار مى گیرد و خود، که محور عالم خلقت است در نوک تیز پیکان حمله قرار مى گیرد.

مردان ، هفتاد و دو نفرند از میانه هفتاد و دو فرقه و در میانه دریاى توفانى فتنه به کشتى نجات نشسته اند و مى روند تا حلق تشنه خود را به خنجر بسپارند و اب نجات و شهد رستگارى را از لب شمشیر بنوشند.

هفتاد و دو پروانه مى روند تا با آخرین توانهاى خود بر گرد شمع وجود حسین علیه السلام خاموش و بى اواز بسوزند و با این خاموشى ، ماندگارترین سرود سبز ماندن و سرخ رفتن را بر بلندترین گلدسته قبه ازادگى بسرایند، شمع نیز مى رود و شعله عشق اوست که پروانه هاى بى ارام را هم با خود مى برد تا جملگى در شام سرد ستم بسوزند و ذوب شوند و یلداى تاریک امت را به سپیده دم پگاه عدالت برسانند.

فداکارترین سپاه تاریخ سازماندهى مى شود و مى رود تا خونین ترین و شگفت اورترین اسوه را در عرصه حقیقت به نمایش بگذارد، این سپاه مجهزترین سپاه تاریخ است چون ایمان پربارترین ره توشه این اعزامیان است . این خدا باوران و امام شناسان ، تمام پل هاى وابستگى را اعم از مال ، خانواده ، آینده زندگى و موقعیت اجتماعى را خراب کرده و خود را براى گذشتن از پل صراط و براى رسیدن به آیندهاى پایدار و زندگى و موقعیت ماندگار مهیا کرده اند.

کودکان و زنان ، زبان گویاى نهضت و ستون تبلیغات انقلاب کربلایند که پس از فرو نشستن گرد و غبار جنگ ، رسالت خویش را آغاز خواهند کرد و خطبه زینب علیها السلام و زین العابدین علیه السلام با اثار خون هفتاد و دو شهید در خواهد امیخت و کاخ ستم را واژگون خواهد ساخت .

کاروان به دشت تفدیده طف قدم مى گذارد حر با هزار مسلح در برابر سپاه کوچک حسین علیه السلام صف مى کشد. و سالار کم سپاه را خوب مى شناسد و موج دوستى را در رخسار امام مى بیند و با انبوه سپاه خود به کسى اقتدا مى کند و موج دوستى را در رخسار امام مى بیند و با انبوه سپاه خود به کسى اقتدا مى کند و نماز مى گزارد که به جنگش آمده است .

حر نمیخواهد باور کند که این قافله دار، هم حسین باشد و هم خارجى و طغیانگر. پس ! کنارى مى رود و سخنان امام ، دیو غفلت را در اندرون حر مى میراند و زلال نصیحت امام ، حر را مى شوید و حر مى کند و این خبر مثل صاعقه اى وحشتناک بر سر عاج نشینان کوفه و شام فرود مى آید

فرماندهان تازه ، با فرمانهاى تازه تر، با لشگریانى تازه نفس و بى شمار خود را به منطقه مى رسانند. دو سپاه نا برابر در دو پادگان ، آماده نبرد شده اند، تا برابرند. هم از جهت تعداد و هم از جهت فکر و اندیشه . در یک سپاه ، عشق به شهادت و لقاى حق موج مى زند و تپش قلب مجاهدان لحظه ها را براى رسیدن لحظه وصل مى شمارد و در دیگر سپاه هوس ، شهوت و علاقه به وعده هاى پوچ ریاست حکومت مى کند.

خورشید روز گرم و ماه پاره محرم به دامن صحراى گرم کربلا چشم دوخته اند تا ساعاتى دیگر تماشاگر عظیم ترین حماسه نسل بشر باشند. اب فرات ابستن بزرگترین طغیان است و مى ایستد تا بر کرانه خویش که لحظاتى بعد صحنه اجراى موزون ترین سرود زندگى خواهد شد نظاره کند.

اب ایستاده است ، چین و شکنها ارام ، موجها اسوده و صداى ان نرمتر اى همیشه است که اینهمه ، روایتگر ارامش قبل از توفانند.

اریش سپاه کوچک لحظاتى دیگر به هم خواهد خورد تا با این به هم خوردن در همیشه تاریخ ، اسایش هر چه ستمگر است ، بر هم زند و فرونى سپاه سیاه خصم را بى آبرو سازد و اثبات کند که تعداد نفرات ، ملاک حقانیت نیست و اکثریت همیشه نمى تواند در نقش یکى از مطهرات نا پاک را پاک کند و باطل را به حق استحاله نماید.

سرانجام توفان مى توفد و جنگ و کارزار در مى گیرد و بزرگترین حادثه ها، سریعتر از زمان ، وسیعتر از جهان و بلندتر از تاریخ رخ مى دهد، عاشورا رخ مى نماید و سالار شهیدان ، کلمه عدالت و ازادگى را به رنگ خون بر پیشانى تاریخ مى نگارد و قرآن را با صحیحترین روایت ، بر رواق بلند آسمان تلاوت مى کند و بت هاى جهالت جدید بنى امیه را درهم مى شکند و بدین سان کربلا و عاشورا بر تاریک تاریخ مى درخشند.

حج نا تمام
از کعبه رو بکر ببلا میکند حسین

و آنجا دوباره کعبه بنا میکند حسین

گر ساخته است خانه اى از سنگ و گل خلیل

آنجا بناز خون خدا میکند حسین

روزى که حاجیان به حرم روى مینهند

پشت از حریم کعبه چرا؟ میکند حسین

آن حج نا تمام که بر عمره شد بدل

اتمام ان بدشت بلا میکند حسین

آنجا وقوف در عرفات ار نکرده است

فریاد معرفت همه جا میکند حسین

آنجا اگر که فرصت قربانیش نبود

اینجا هر انچه هست فدا میکند حسین

آنجا که سعى بین صفا در دویدن است

اینجا به قتلگاه صفا میکند حسین

آنجا حنا حرام بود بهرا حاجیان

اینجا ز خون خویش حنا میکند حسین

وقتى به خیمه گاه رود از پى وداع

اینجا دوباره حج نساء میکند حسین

بعد از هزار سال به همراه حاجیان

هر سال رو بسوى منا میکند حسین

از چار سوى کعبه ، ز گلدسته ها هنوز

هر صبح و ظهر و شام ندا میکند حسین

بشنو دعاى در عرفاتش که بنگرى

با سوز دل هنوزه دعا میکند حسین

سر داده است و حکم شفاعت گرفته است

بر وعده اى که داده وفا میکند حسین




      

از روز اوّل تا عصر روز عرفه در عقب نماز صبح و پیش از مغرب بخواند این دعا را که شیخ و سید از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده اند:

اَللّهُمَّ هذِهِ الاْیّامُ الَّتى فَضَّلْتَها عَلَى

خدایا این روزهائى است که برترى

الاْیّامِ وَشَرَّفْتَها [وَ] قَدْ بَلَّغْتَنیها بِمَنِّکَ وَرَحْمَتِکَ فَاَنْزِلْ عَلَیْنا مِنْ

و شرافتش دادى بر سایر روزها و به لطف و رحمتت مرا بدانها رساندى پس

بَرَکاتِکَ وَاَوْسِعْ عَلَیْنا فیها مِنْ نَعْمآئِکَ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ اَنْ

برکات خودت را بر ما فرو بار و از نعمتهاى خود در این روزها بر ما وسعت ده خدایا من از تو خواهم که

تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الَ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَهْدِیَنا فیها لِسَبیلِ الْهُدى

درود فرستى بر محمد و آل محمد و نیز خواهم که ما را در این روزها به راه هدایت

وَالْعَفافِ وَالْغِنى وَالْعَمَلِ فیها بِما تُحِبُّ وَتَرْضى اَللّهُمَّ اِنّى

وپاکدامنى و بى نیازى راهنمائى فرمائى و موفقمان دارى به انجام آنچه دوست دارى و موجب خوشنودى تواست خدایا ازتو

اَسْئَلُکَ یا مَوْضِعَ کُلِّ شَکْوى وَیا سامِعَ کُلِّ نَجْوى وَیا شاهِدَ کُلِّ

خواهم اى جایگاه هر شکایت و اى شنواى هر سخن سِرّى و راز و اى حاضر در هر

مَلاٍَ وَیا عالِمَ کُلِّ خَفِیَّةٍ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الَ مُحَمَّدٍ وَاَنْ

جمع و اى داناى هر نهان که درود فرستى بر محمد و آل محمد و

تَکْشِفَ عَنّا فیهَا الْبَلاَّءَ وَتَسْتَجیبَ لَنا فیهَا الدُّعآءَ وَتُقَوِّیَنا فیها

بگشائى در این روزها از ما بلاء و گرفتارى را و مستجاب گردانى در آنها دعاى ما را و نیرو دهى به ما

وَتُعینَنا وَتُوَفِّقَنا فیها لِما تُحِبُّ رَبَّنا وَتَرْضى وَعَلى مَا افْتَرَضْتَ

در این روزها و کمکمان دهى و موفقمان دارى پروردگارا بدانچه دوست دارى و خوشنود گردى و بر آنچه واجب کرده اى

عَلَیْنا مِنْ طاعَتِکَ وَطاعَةِ رَسوُلِکَ وَاَهْلِ وِلایَتِکَ اَللّهُمَّ اِنّى

بر ما از اطاعت خودت و اطاعت پیامبرت و اهل ولایتت خدایا از تو

اَسْئَلُکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ

خواهم اى مهربانترین مهربانان که درود فرستى بر محمد و آل محمد و در این

تَهَبَ لَنا فیهَا الرِّضا اِنَّکَ سَمیعُ الدُّعآءِ وَلا تَحْرِمْنا خَیْرَ ما تُنْزِلُ

ایام خوشنودى خویش را به من ببخش که براستى تو شنواى دعائى و محروم مکن ما را از خیرى که در

فیها مِنَ السَّمآءِ وَطَهِّرْنا مِنَ الذُّنوُبِ یا عَلاّمَ الْغُیوُبِ وَاَوْجِبْ لَنا

این روزها از آسمان فرو بارى و پاکمان کن از گناهان اى داناى بر نادیدنیها و واجب گردان در این ایام

فیها دارَ الْخُلوُدِ اَللّهمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَلا تَتْرُکْ لَنا

براى ما خانه جاویدان را خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد و هیچ گناهى براى ما باقى

فیها ذَنْباً اِلاّ غَفَرْتَهُ وَلا هَمّاً اِلاّ فَرَّجْتَهُ وَلا دَیْناً اِلاّ قَضَیْتَهُ وَلا غائِباً

مگذار جز آنکه بیامرزى و نه اندوهى جز آنکه بگشائى و نه بِدهى جز آنکه بپردازى و نه غائبى

اِلاّ اَدَّیْتَهُ وَلا حاجَةً مِنْ حَوائِجِ الدُّنْیا وَالاَّْخِرَةِ اِلاّ سَهَّلْتَه ا وَیَسَّرْتَه ا

جز آنکه به ما برسانى و نه حاجتى از حاجات دنیا و آخرت جز آنکه آسان و هموارش گردانى

اِنَّکَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ اَللّهُمَّ یا عالِمَ الْخَفِیّاتِ یا راحِمَ الْعَبَراتِ

که براستى تو بر هر چیز توانائى خدایا اى داناى اسرار پنهان اى رحم کننده بر اشک دیدگان

یا مُجیبَ الدَّعَواتِ یا رَبَّ الاْرَضینَ وَالسَّمواتِ یا مَنْ لا تَتَشابَهُ

اى اجابت کننده دعاها اى پروردگار زمینها و آسمانها اى که

عَلَیْهِ الاْصْواتُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنا فیها مِنْ

صداها(ى بیشمار) بر او اشتباه نشود درود فرست بر محمد و آل محمد و قرار ده ما را در این روزها از

عُتَقآئِکَ وَطُلَقآئِکَ مِنَ النّارِ وَالْفائِزینَ بِجَنَّتِکَ وَالنّاجینَ بِرَحْمَتِکَ

آزادشدگان و رهائى یافتگان از آتش و نائل شوندگان به بهشتت و نجات یافتگان بوسیله رحمتت

یااَرْحَمَ الرّاحِمینَ وَصَلَّى اللّهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ الِهِ اَجْمَعینَ

اى مهربانترین مهربانان و درود خدا بر آقاى ما محمد و آلش همگى




      

نماز دهه اول ماه ذى الحجّة

بدان که این ماه از ماههاى شریفه است و چون این ماه داخل مى شد صُلَحاى صَحابه و تابِعین اهتمام عظیم در عبادت مى کردند و دهه اوّل آن اَیّامَش اَیّامِ مَعْلُومات است که در قرآن مجید ذکر آن شده است و در نهایت فضیلت و برکت است و از رسول خداصَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله مرویستکه عمل خیر و عبادت در هیچ ایّامى نزد حق تعالى محبوبتر نیست از این دهه و از براى این دهه اعمالى است اوّل روزه گرفتن نُه روز اوّل این دهه که ثواب روزه تمام عُمر دارد دوّم خواندن دو رکعت نماز مابین مغرب و عشاء در تمام شبهاى این دهه در هر رکعت بعد از حمد بخواند یک مرتبه توحید و آیه :

وَواعَدْنا مُوسى ثَلثینَ لَیْلَةً وَاَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ

و وعده کردیم با موسى سى شب و کامل کردیم آن را به ده شب دیگر

میقاتُ رَبِّهِ اَرْبَعینَ لَیْلَةً وَقالَ مُوسى لاِخیهِ هرُونَ اخْلُفنى فى

و بدین ترتیب وعده گاه خدا چهل شب تمام شد و موسى به برادرش هارون گفت جانشین من باش در میان

قَوْمى وَاَصْلِحْ وَلا تَتَّبِعْ سَبیلَالْمُفْسِدینَ

قومم و کارشان را اصلاح کن و از راه فساد جویان پیروى مکن

تا با ثواب حاجیان شریک شود




      




      

دوستی پایدار

شهادت امام جواد علیه السلام

 

 

انسان، اجتماعی آفریده شده است و برای زندگی در جامعه و نیز برآوردن نیازهای خود، باید دوستان و همراهانی داشته باشد. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: «برادران و دوستان راستینی به دست آر، تا در پناهشان زندگی کنی که آنان در آسایش زیورند و در هنگام سختی، ساز و برگ [و یاور]».

اخلاق پسندیده موجب می‌شود انسان، دوستان مناسب و پایداری بیابد. امام جواد علیه السلام در این باره می‌فرمود: «دوست را با سه ویژگی به دست می‌آورند:

1- انصاف در معاشرت،

2- هم دردی[با دیگران] در خوشی و ناخوشی،

3- و داشتن قلبی پاک و سالم [از گناهان]».

 

دوست باشد کسی که در سختی          باری از دوش دوست بردارد

نـه کـه سـربـارِ زحـمـت خـود نـیــز           بـر سـرِ بـار دوسـت بـگـذارد




      

 آزمون بزرگ

شهادت امام جواد علیه السلام

 

 

 

گزینش دوست، فراروی همه مردم، به ویژه نوجوانان و جوانان است. حال اگر رفاقت، با آزمودن دوست همراه باشد و به ایمان، اخلاق نیکو و وفاداری او یقین شود، دوستی پایدار می‌ماند؛ چنان که امام علی علیه السلام فرمود: «هر که پس از نیک آزمودن، برادر و دوستی برگیرد، ارتباطش پایدار می‌ماند و دوستی‌اش استوار می‌گردد».

 

پس اگر در این کار سستی شود، زیان دنیوی و اخروی را در پی خواهد داشت. امام جواد علیه السلام در این باره می‌فرمود: «هر کس پیش از آزمودن کسی به او اطمینان کند، خود را در معرض هلاکت و عاقبت رنج آلود قرار داده است».

 

بـه روزگار جـوانـی بـیـازمـای کـسـان            ببـین فرشته خصال‌اند یا که دیو و دَدَند

برای خویش رفیق شفیق گلچین کن            ز مردمی که هنر پیشه‌اند و با خِگرَدند




      

امام جواد علیه السلام

 

خاطره غم انگیز

زندگی، پر از خاطرات تلخ و شیرینه، شاید شما هم بعضی وقتها یاد خاطرات خودتون بیفتین، به بعضی از اونا لبخند می‌زنین و برای بعضی از خاطرات، دلِ تون می‌گیره. بچه ها! ما امام های خیلی خوبی داشتیم که مدتی رو با مردم زندگی کَردَن، زندگی اونا هم پُر از خاطرات بوده و ما الان وقتی یاد اون خاطرهها می‌افتیم، اگه خاطره تولد و جشن باشه، شاد می‌شیم و اگه خاطره شهید شدن اونا و اذیت شدن اون عزیزا به دست حاکمان ستم گر و بدِ زمان خودشون باشه، دلِ مون می‌گیره و پر از غم می‌شه. امروز هم دلامون پر از غمه، چون یاد یه خاطره تلخ افتاده، خاطره یه امام جَوونی که با انگور سمّی، شهیدش کردن، امام جواد علیه السلام، پسر امام رضا علیه السلام و امام نهم ماست، این روز رو به شما بچه های خوبی که اماماتونُ دوست دارین، تسلیت می‌گم.

 

جواد یعنی چه؟

آقای حسینی، یه روز توی کلاس، از معنای بعضی از اسمها پرسید. هر کدوم از بچهها که معنای اسماشونُ می‌دونستند، جواب آقای حسینی رو می‌دادن. حامد گفت: حامد یعنی کسی که شکر خدا می‌گه و اون رو ستایش می‌کنه؛ سعید گفت: اسم من هم به معنای انسان خوشبخته. خلاصه هر کدوم از بچه ها، درباره اسماشون توضیح می‌دادن تا این که نوبت به جواد رسید، آقای حسینی پرسید: آقا جواد! شما می‌دونی که معنای این کلمه چیه و چرا پدر و مادر شما این نامُ براتون انتخاب کردن؟ جواد گفت، آقا اجازه! بله! جواد یعنی بخشنده، یعنی کسی که اون چیزهای رو که داره، با دیگران تقسیم می‌کنه. بابام می‌گه: من یه اسم خیلی خوب برات انتخاب کردم: چون نام پسر امام رضا علیه السلام، امام نهم ما هم همینه. آقای حسینی، لبخندی زد و گفت: بابات درست می‌گه، جواد، یکی از قشنگ ترین اسم های دنیاس.

امام نُه ساله

یکی از چیزای جالبی که درباره امام جواد علیه السلام وجود داره، اینه که اون حضرت، وقتی که تنها نُه ساله بود، پدرش به دست آدمای بد و حاکم ستم گری به نام «مأمون» شهید شد و رهبری مردم و جانشینی امام رضا علیه السلام به اون امام سپرده شد. بعضی از مردم، باور نمی‌کردن که یه پسر نُه ساله، بتونه امام و رهبر بشه؛ واسه همین تصمیم گرفتن تا تمام دانشمندا رو از گوشه و کنار جهان اسلام جمع کنن و از اونها بخوان که سخت ترین و پیچیده ترین سؤالا رو از امام جواد علیه السلام بپرسن و اگه امام تونست به اون سؤالا جواب بده، معلوم می‌شه که واقعاً امامه؛ چون اماما، دانشمندترینِ مردم روی زمینن و علم هیچ کس به پای علم و دانش یه امام نمی‌رسه. این کار رو کردن و همه دانشمندا رو در یک مجلس بزرگ که پادشاه اون زمان هم در اون شرکت داشت، جمع کردن. امام جواد علیه السلام به همه سؤالای دانشمندا جواب دادن و همه را شگفت زده کردن.

امام نهم حضرت جواد علیه السلام فرمودن: «برنامه ریزی قبل از انجام کار، تو رو از پشیمونی باز می‌داره»

کودک شجاع

یه روز توی شهر بغداد، مأمون خلیفه ستم گر عباسی، که برای شکار به آن شهر اومده بود، از راهی رد می‌شد که در کنار اون، عده ای از کودکان ایستاده بودن. امام جواد علیه السلام هم اون جا بودن، وقتی حاکم و سربازا، با اسباشون از اون جا عبور می‌کردن، همه بچّهها ترسیده و فرار کردن، اما امام جواد علیه السلام، همون جا موند. مأمون، نزدیک امام اومد، اسبشو نگه داشت و با دیدن چهره نورانی امام و شجاعتش، کنجکاو شد و از ایشان اسمشو پرسید. امام فرمود: اسم من، محمّده. مأمون پرسید: پسر چه کسی هستی؟ امام فرمود: فرزند علی بن موسی الرضا علیه السلام. مأمون، که امام رضا رو به شهادت رسونده بود، با شنیدن نام حضرت، شرمنده شد، ولی به خاطر حفظ آبروی خودش در بین مردم چیزی نگفت و تنها به امام رضا علیه السلام سلام و درود فرستاد و از اون جا دور شد.

دوست بد

حرم امام جواد علیه السلام

همه شما، دوستایی دارید که با اونا درس می‌خونین یا بازی می‌کنین. آیا تا حالا به دوستایی که دارین، فکر کردین؟ آیا دوستای خوب، با ادب و درس خونی هستن؟ شاید کنجکاو باشین که بدونین چرا این سؤالُ می‌پرسم! خوب، علتش اینه که اگه خدای نکرده، دوست بدی داشته باشین، کارهای بد اونا یواش یواش رو شما هم اثر می‌ذاره. امام جواد علیه السلام در این باره فرمودن: دوست بد، مثل شمشیر تیزیه که ظاهرش زیباس، اما آثارش بد و خطرناکه؛ پس بهتره که از دوستی با او دوری کنین. بله بچه ها! طبق فرمایش امام نهم، دوست بد مثل یه شمشیر تیزه که وقتی به اون نزدیک می‌شین، احتمال داره که باعث آسیب رسوندن به شما بشه، واسه همین باید مواظب دوستایی که انتخاب می‌کنین، باشین.

برنامه ریزی

اگه شما، هدفی داشته باشین که خیلی براتون مهم باشه، چی کار می‌کنین؟ اگه به اون هدف نرسین، چه حالی پیدا می‌کنین؟ یکی از راه های رسیدن به هدف، مثل قبولی در امتحانات با معدل بالا رو، ما از سخنان امام جواد علیه السلام، یاد می‌گیریم. امام نهم حضرت جواد علیه السلام فرمودن: «برنامه ریزی قبل از انجام کار، تو رو از پشیمونی باز می‌داره» یعنی اگه کسی می‌خواد به هدفش برسه و از راه درستی هم، این کار رو انجام بده، لازمه قبل از شروع کار، یه برنامه ریزی درست و صحیح داشته باشه و بعد به اون برنامه عمل کنه تا نتیجه خوبی به دست بیاره و پشیمون نشه.

 

بهترین تکیه گاه

ما توی کارایی که می‌خوایم انجام بدیم، گاهی از بزرگ ترامون کمک می‌گیریم یا گاهی از دوستِ خودمون. گاهی بعضی از بچّه ها، برای موفق شدن، به دیگران تکیه می‌کنند و امیدوارن که با تکیه بر اونا، به هدفای خودشون برسن، اما امام جواد علیه السلام به ما و همه مسلمونا، سفارش کرده که برای انجام هر کار خوبی، تنها به خدا امیدوار باشیم و از بخواهیم تا از سختیها و بدیها در امان بمونیم. اون حضرت فرمودن: «هر کس به خدا تکیه و توکل کنه، خداوند او رو از هر بدی نجات می‌ده».

اگه شما به دوستای خودتون و اونایی که می‌شناسین، دقت کنین، می‌بینین آدمایی که واقعاً به خدا توکل می‌کنن و از او کمک می‌خوان، موفّق ترین آدمها هستن.

آزار مأمون

بچه‌ها! همیشه آدمای بد، چشم دیدن آدمای خوبُ ندارن. به خاطر همین، حاکم اون زمان، خیلی امامُ اذیت کرد. بعد از شهادت امام رضا علیه السلام، مأمون، پادشاه ستم گر عباسی، امام جواد علیه السلام رو مجبور کرد تا در شهر بغداد زندگی کنه. امام جواد علیه السلام در این مدتی که در بغداد بود، سختی های فراوونی کشید و از سوی مأمون، رفتارای ناپسند و اهانت آمیزی دید. تا این که امام جواد علیه السلام از مأمون خواست تا برای سفر حج به مکّه بره. بعد از انجام مراسم حج، به مدینه رفتن و همون جا موندن تا این که مأمون، از دنیا رفت و برادرش که اون هم آدم بدی بود، جانشینش شد.

حرم امام جواد علیه السلام، کاظمین

اگه شما به دوستای خودتون و اونایی که می‌شناسین، دقت کنین، می‌بینین آدمایی که واقعاً به خدا توکل می‌کنن و از او کمک می‌خوان، موفّق ترین آدمها هستن.

شهادت امام علیه السلام

وقتی قاتل امام رضا علیه السلام - مأمون عباسی - از دنیا رفت، برادرش معتصم به جای اون حاکم شد. مردم، از همه جا تعریف امام جواد علیه السلام رو می‌کردن و از خوبی های او می‌گفتن؛ برای همین، این حاکم بد و حسود، دستور داد تا امام از مدینه به بغداد بیان تا ایشونُ زیر نظر داشته باشه.

امام علیه السلام به بغداد اومد و بعد از چند ماه موندن در اون شهر، حاکم شهر، همسر امام جواد علیه السلام رو که برادر زاده خودش و دختر مأمون بود، تشویق کرد تا امام عزیز ما رو با انگور سمّی، به شهادت برسونه. اون زن، امام رو به شهادت رسوند و دل شیعیان و دوستای اون حضرت رو پر از غم کرد.

زیارت گاه امام

بچه هایی که به سفر کربلا رفتن یا اونایی رو که به این سفر زیارتی رفته بودن، دیدن و پای صحبتای اونا نشستن، حتماً می‌دونن که یکی از شهرهای زیارتی عراق، شهر کاظمینه که در نزدیکی پایتخت عراق، شهر بغداد قرار داره. در این شهر دو امام عزیز دفن شدن و زیارت گاه دارن؛ یکی امام موسی کاظم علیه السلام و دیگری نوه ایشون، حضرت امام جواد علیه السلام. مردم وقتی به این مکان با صفا می‌رن، سفره دلِ شونُ برا این دو امام بزرگ پهن می‌کنن و از اونا می‌خوان که کمکشون کنن تا دوستای خوبی برای امامای معصوم علیهم السلام باشن.

امیدوارم که شما هم توفیق این زیارتُ پیدا کنین.




      

به مناسبت شهادت جانسوز امام محمد تقی علیه السلام

 

شهادت امام جواد

 

ای شیعه بزن ناله و فریاد امشب        از غربت آن غریب کن یاد امشب

مسموم شد از زهر، جواد بن رضا        در حجره در بسته‌ بغداد امشب

 

امام جواد علیه‌السلام: تا هنگامی که سپاسگذاری بندگان ادامه دارد نعمتهای خداوند قطع نمی‌شود.

شهادت مظهر جود و سخا و علم و معرفت، تسلیت و تعزیت.

 

ابن الرضا به حجره غریبانه جان سپرد        او شمع جمع بود و چو پروانه جان سپرد

مسموم شد ز زهر جگر سوز اُمّ فضل        از روی شوق در ره جانانه جان سپرد

 

نفرین بر آن محرم نامحرم

 


که زهر جفا را نه در جام تو که در کام ما ریخت

آه! ای خورشید عشق

ای مولای جوان من

چه زود غروب کردی!

 

گشته عالم، غرق ماتم  در عزای جواد الائمه

کرده زهرا ناله برپا   در عزای جواد الائمه

شد ز بیداد، شهر بغداد  کربلای جواد الائمه

 

شهادت مظلومانه جوانترین شمع هدایت و نهمین بحر کرامت، تسلیت و تعزیت.

 

امام محمد تقی علیه‌السلام: بدان که از دید خداوند پنهان نیستی پس بنگر که چگونه هستی!

 

یا جواد الائمه

چون بخود نگریستم جز بی حیائی و بی شرمی در برابر ارباب خودم ندیدم

امشب دعایم کن تا دیگر باگناهانم دل فرزندت مهدی را نشکنم.

 

در میان حجره یا رب کیست غوغا می‌کند        شکوه زیر لب ز بی رحمی دنیا می‌کند

همسرش از فرط شادی و شعف کف می‌زند        زین عمل خود را به عالم خوار و رسوا می‌کند

 

شهادت غریبانه ی امام مسموم، جواد مظلوم-ع بر شما تسلیت باد.




      
   1   2      >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ سلام وب قشنگی داری خوشحال شدم که پیامت را دیدم