سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حمزه بن عبدالمطلب، عموى پیامبر گرامى اسلام بود، دو سال پیش از ولادت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) دیده ‏به جهان گشود.
در میان جوانان قریش در دلاورى و بزرگوارى برجسته و در آزاداندیشى، آزادمنشى وستم‏ستیزى سرآمد بود.
سلحشورى و توان رزمى وى همزمان با آغاز دوره جوانى نمودار شد.

آن آزادمرد، حتى پیش از پذیرش اسلام، از رسول خدا در برابر آزارهاى مشرکان‏حمایت مى‏کرد، گرویدن وى به اسلام موجب سربلندى دین خدا شد; زیرا پس از آن‏مسلمانان از
انزوا بیرون آمدند و قریش با درک پشتیبانى توانا و استوار حمزه ازپیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از آزارهاى خود کاستند و رفتارشان با رسول خدا و مسلمانان‏ ملایم‌تر شد.

ادامه مطلب...


      

واقعا برای خودمان متاسفم که همیشه دم از اسلام و شیعه و قرآن و رهبر و ولایت می زنیم ولی هیچ نشانه ای از حرکت به سوی آنها در خودمان وجود ندارد.  

ما فقط حرف می زنیم مسئولین فرهنگی و دینی ما فقط به یک سری کارهای خاص و روزمره مشغول هستند واقعا این کار درست بود که در این دو سه روز گذشته به هر چیزی بپردازیم جز آن مسئله مهم از صدا و سیما گرفته تا مسئولین محترم نشریات و روزنامه های به اصطلاح وزین ما روزنامه هایی که عمری با انها خو گرفته بودیم مانند چند سال قبل هیچ خبری نبود انگار که اصلا اتفاقی نیافتاده بود در یک سکوت خبری محض واقعا که جای تعجب دارد به جز معدود سایت و وبلاگ خاص که آنهم مانند من دغدغه داشتند چیز دیگری ندیدیم.

روز پنجشنبه 25 شهریور ماه خودمان را با مسئله پاکستان مشغول کردیم من نمی گویم که نباید به آن توجه کرد ولی باید بین مسائل تفکیک قائل شد مگر در سخنان رهبر معظم انقلاب نبود که فرمودند شما باید بدانید که مسئله اصلی کدامست و مسئله فرعی کدام به مسائل اصلی توجه کنید ، پنجشنبه هر شبکه را می دیدی یک میکروفن دست خبرنگار بود و در خصوص سیل پاکستان و انسان دوستی و به همسایه کمک کنید صحبت می کردند انگار نه انگار که فردا روز مهمی است و باید چیزی گفت دریغ از یک خط دریغ از یک جمله وا اسفا فردا روز جمعه است روز تظاهرات در خصوص قرآن سوزی این مسئله قرآن از مسائل اصلی و مهم اسلام است نباید خاموش بود یک عده از خدا بی خبر و نادان و جاهل به سبب سالگرد یازده سپتامبر می خواهند انتقام بگیرند از چه کسانی از مسلمانان از ما می خواهند به خاطر تخریب ساختمانهای دو قلو انتقام بگیرند ساختمانهایی که دولت امریکا خراب کرد و تمام اسناد و مدارک آن توسط محققین و پژوهشگران مختلف منتشر شد حالا فرض کنیم حرف دولت امریکا صحیح و درست است به قول آیت الله مکارم شیرازی این افراد نادان نمی دانند که این قضیه یازده سپتامبر را یک عده وهابی ایجاد کردند و این عده ربطی به دنیای اسلام ندارند و حالا آنها که به تاریخ و دین خود ارزش قائل هستند حتی به ظاهر می خواهند انتقام آن اتفاق را از قرآن شریف ما بگیرند وا اسفا واقعا باید متاسف بود از این همه سهل انگاری دوستان هشت شوال می آید و دریغ از یک سخنرانی دریغ از یک خطابه ، دریغ از یک تصویر ، دریغ از یک خبر ، دریغ . . . ،

چرا ما این طوری شدیم آن شهروند امریکایی درک فونتن از کار بی کار می شود ولی با اعتقاد مسخره خود حاضر است که این اتفاق بیافتد ولی انتقام خیالی خود را بگیرد آن وقت حدود 87 سال پیش بارگاه ملکوتی چهار امام تشیع را خراب می کنند هر سال بدتر سال قبل انگار می ترسیم این واقعه دهشتناک را بازگو کنیم آخر از چه می ترسیم نگویید فراموش کردیم که گناهتان صد برابر می شود آخر شما مسئول هستید کلی مشاور و معاون دارید شما حقوق می گیرید که مسائل فرهنگی و دینی را سر و سامان بدهید کار دیگری ندارید واقعا متاسفم روز پنج شنبه تمام روزنامه ها را خریدم روزنامه فروش تعجب کرده بود ، گفت خبریه گفتم خبر اینه که پر از بی خبریه . دریغ از یک خبر و دریغ از یک پاره خط نه روزنامه ارزشی مطلبی نوشته بود نه روزنامه های دیگر اصلا خبری نبود یا نبود یا من انقدر حول بودم که ندیدم روز جمعه شبکه های تلویزیون را حی هم می زنیم ولی خبری نیست نزدیک های ساعت ده شبکه دو برنامه روضه رضوان را پخش کرد برنامه ای که توسط مجموعه لبیک ساخته شده بود جالب بود که اینجا می شد یک صحبتی کرد ولی هیچ خبری نبود کل برنامه در خصوص مسجد شجره بود. من نمی دانم واقعا نمی دانم اگر کسی می داند به من بگوید و من را از این علامت سوال بزرگ که روی سرم رشد کرده نجات بدهد چرا رسانه ملی ما چرا روزنامه ها و مجله های به اصطلاح وزین ما هیچ چیز نگفتند و هیچ چیز ننوشتند آخر چرا ؟! 

شاید بگویند به خاطر تقریب مذاهب به سبب مسایل سیاسی نمی خواهیم بین ایران و عربستان تنشی ایجاد شود ولی این جواب بدتر از گناه است مگر حجاج ما را در جمعه خونین در حج تمتع به خاک و خون نکشیدند مگر بارها و بارها به زائران خانه خدا و حرم پیامبر بی احترامی نکردند مگر دست زنان و خواهرهای ما را نگرفتند و انگشت نگاری نکردند مگر ما تروریست هستیم با بقیه حجاج کشورهای اسلامی هم این طور برخورد می کنند ، مگر سید ابوطالب یزدی را در مقابل چشم همسرش سر نزدند مگر در این تاریخ حدود 80 ساله چه ظلم ها و چه جفاها نکردند این آل سعود با ما ، حال آیا می شود با منطق و عقل این رفتار و سهل انگاری و عقب نشینی ما را توجیه کرد. شاید بگویید مصلحت در خودداری از تنش است این که بگوییم حدود 87 سال پیش یک عده وهابی سلفی بارگاه ائمه بقیع را تخریب کردند و برای این کار فتاوا صادر کردند و قباب بقیع را توسط خود خادمان و با توسل به زور خراب کردند و هزار مجیدی برای آن هزینه کردند کجای آن تنش بین مذاهب و بین دولتها و بین سیاست خارجی و غیره است.

آخر ما را چه شده است یک عده کافر به ظاهر مسلمان می آیند حرم چهار نفر از بندگان پاک خدا از خاندان پیامبر را خراب می کنند آن وقت ما هر سال می گذرد و انگار نه که خبری شده هیچ نمی گوییم آخر بیایید حداقل مثل برنامه تقویم تاریخ ، یک جمله و یا یک مطلب ساده و غیر سیاسی بگویید . بعد از کلی جستجوی اینترنتی به چند مطلب کوتاه در بعضی از سایتها و وبلاگهای شخصی می رسیم که در مورد بقیع صحبت کرده اند حالا می بینیم که این دوستان که زحمت کشیده اند و در خصوص این تخریب و سالگرد آن صحبت کرده اند مطالب انها پر از غلط های تحقیقی و پژوهشی است جالب است یک سایت معروف که عنوان شیعه فلان هم دارد تاریخ تخریب را 1304 قمری ذکر کرده ، به نظر شما این چه وضعی است این چه چیزی است که ما دچار آن شدیم ، آنها دارند تمام موارد و نوشته های مربوط به شیعه را از کتابهای خود پاک می کنند هر مسجد و هر مکانی که به اهل بیت مربوط می شود را از بین می برند دارند هزینه می کنند ، دارند با جدیت کار می کنند ، برنامه ریزی می کنند ، فیلم می سازند ، وهابی ها همایش و جشنواره برپا می کنند ، هدف تعیین کرده اند سال 2012 را سال هدف قرار داده اند برای پایان تمام ظواهر و نشانه ها ی شیعی آن وقت ما هنوز نمی دانیم بقیع چه سالی تخریب شد یا نهایت تلاش و سعی ما این است که یک سری مقالات قدیمی را دوباره بازگو می کنیم یا فلان سایت با چنان آب و تابی از پیدا شدن یک عکس جدید از بقیع حرف می زند بعد می رویم و می بینیم که این عکس کاملا نامربوط است ، اینها به خاطر این است که مطالعه نداریم ، بدون بررسی هر چیزی را می پذیریم ، فلان عکس را نشان می دهند و می گویند که این عکس ضریح ائمه بقیع است آخر بنده خدا آن زمان دوربین عکاسی رنگی کجا بوده ؟ هزار غلط و اشتباه را به عنوان مطالب تاریخی ذکر می کنیم.

البته باز هم جای شکر دارد که یک عده همین چیزها را می گویند خدا پدرشان را بیامرزد ، خدا اجرشان دهد باز حداقل می گویند و می نویسند ، از آن طرف یک عده از مسئولین که وظیفه گفتن این مطالب را دارند با یک سری همایش و جشنواره های بی معنی و پر هزینه خود را خوب مشغول کرده اند. بعد که کلی کار می کنی و زمان می گذاری و به نتایجی می رسی و می خواهی آنها را به یک شکلی منتشر کنی ، اول تلفنی ، کلی تشویق و ذوق می کنند و بعد که با کلی خواهش وقت دیدار می دهند و ماجرا توضیح می دهی ، آخر می آیند و در گوشت می گویند : فعلا به صلاح نیست. خدا کند سال دیگر در سالگرد تخریب بقیع حداقل یک روزنامه محلی چیزی بگوید چیزی بنویسد چیزی نشان دهد حداقل یک جمله ، حداقل یک کلمه :  " بقیع "

 




      




      

تا به حال نام یوم الهدم را شنیده اید ؟ یوم الهدم یعنی روز ویران کردن ...

در هشتم شوال سال 1344 هجری قمری پس از اشغال مکه ، وهابیان به سرکردگی عبدالعزیزبن سعود روی به مدینه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، سرانجام آن را اشغال نموده ، مأمورین عثمانی را بیرون کردند و به تخریب قبور ائمه بقیع و دیگر قبور هم چنین قبر ابراهیم فرزند پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – قبور زنان آن حضرت ، قبر ام البنین مادر حضرت اباالفضل العباس – علیه السلام – و قبر عبدالله پدر پیامبر و اسماعیل فرزند امام صادق – علیه السلام – و بسیاری قبور دیگرپرداختند. ضریح فولادی ائمه بقیع را که در اصفهان ساخته شده بود و روی قبور حضرات معصومین امام مجتبی ، امام سجاد ، امام باقر و امام صادق – علیهم السلام – قرار داشت را از جا در آورده ، بردند . اما این اولین حمله آنان به مدینه نبود . آنان در سال 1221 هجری نیز یک بار دیگر به مدینه هجوم برده ، پس از یک سال و نیم محاصره توانسته بودند آن شهر را تصزف کنند و پس از تصرف اقدام به غارت اشیای گرانبهای حرم پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – و تخریب و غارت قبرستان بقیع نمودند .

طبق نقل تاریخی آن ها در این حمله چهر صندوق مملو از جواهرات مرصع به الماس و یاقوت گرانبها و حدود یکصد قبضه شمشیر با غلاف های مطلا به طلای خالص و تزیین شده به الماس و یاقوت و ... به یغما بردند . و این نیز نخستین حمله آنان به مقدسات اسلامی نبود . صلاح الدین مختار نویسنده و مورخ وهابی در کتاب "تاریخ امملکه العربیه السعودیه کما عرفت" بخشی از افتخارات وهابیت در حمله به کربلای معلی را چینن شرح می دهد : در سال 1216 امیرسعود در رأس نیروهای بسیاری از مردم نجد و حبوب و حجاز و تهامه و نواحی دیگر به قصد عراق حرکت نمود و در ماه ذی القعده به شهر کربلا رسید و آن را محاصره کرد . سپاه مذکور باروی شهر را خراب کردند و به زور وارد شهر شدند . بیشترمردم را در کوچه و بازار و خانه ها به قتل رسانیدند و نزدیک ظهر با اموال و غنائم فراوان از شهر خارج شدند ، سپس در محلی به نام ابیض گرد آمدند . خمس اموالرا خود سعود برداشت و بقیه را به هر پیاده یک سهم و به هر سوار دو سهم قسمت کرد .(چون به نظر آنها جنگ با کفار بود)

عثمان بن بشر از دیگر مورخان وهابی درباره حمله به کربلا چنین می نویسد: "… گنبد روی قبر (یعنی قبر امام حسین علیه السلام) را ویران ساختند و صندوق روی قبر را که زمرد و یاقوت و جواهرات دیگر در آن نشانده بودند، برگرفتند و آنچه در شهر از مال و سلاح و لباس و فرش و طلا و نقره و قرآن های نفیس و جز آن‌ها یافتند، غارت کردند و نزدیک ظهر از شهر بیرون رفتند در حالی که قریب به 2000 تن از اهالی کربلا را کشته بودند."

جالب این جاست که مورخ مزبور نام کتاب خود را "عنوان المجد فی تاریخ نجد" گذاشته و از این وقایع به عنوان نشانه‌های مجد و شکوه و عظکت وهابیت یاد کرده است!

اما این فقط شیعیان و اماکن مقدسه آن‌ها نبودند که وهابیان آثار مجد و شکوه خود را در آن به نمایش گذاشته‌اند، مکه مکرمه و طائف نیز از حملات آنان در امام نماند. "جمیل صدقی زهاوی" در خصوص فتح طائف می نویسد: "طفل شیرخواره را بر روی سینه مادرس سر بریدند، جمعی را که مشغول فراگیری قرآن بودند کشتند، چون در خانه‌ها کسی باقی نماند، به دکان‌ها و مساجد رفتند و هر کس بود، حتی گروهی را که در حال رکوع و سجود بودند، کشتند. کتاب‌ها را که در میان آن‌ها تعدادی مصحف شریف و نسخه‌هایی از صحیح بخاری و مسلم و دیگر کتب فقه و حدیث بود، در کوچه و بازارافکندند و آنها را پیمال کردند."

سرزدن این قبیل امور از پیروان محمد بن عبدالوهاب شگفت نیست! تابعان کسی که همه مسلمانان را کافر و مشرک می دانست و مکه و مدینه را قبل از آنکه به دست وهابیان بیافتد، دارالحرب و دارالکفر!می دانست. در کتاب "الدررالسنیه" می خوانیم:

"وی - محمد بن عبدالوهاب – از صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و اله نهی می‌کرد و از شنیدن آن ناراحت می‌شد. صلوات فرستنده را اذیت می‌کرد و به سخت‌ترین وجه مجازات می نمود.

حتی او دستور داد مرد نابینای متدینی را که مؤذن بود و صوت خوشی داشت، چون به حرف او گوش نداده، بر پیامبر صلوات فرستاده بود، به قتل رسانند. بسیاری از کتب مربوط به صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله را به آتش کشید و به هریک از پیروانش اجازه می داد قرآن را مطابق فهم خود تفسیر کند."

محمد بن عبدالوهاب به نوبه‌ی خود در اعتقادات پیرو"ابن تیمیه حنبلی" است، که در قرن هشتم هجری می‌زیسته است، از ابن تیمیه عقاید جالبی نقل شده است. از جمله اینکه او خدا را جسم می‌دانست! برای ذات مقدس خداوند دست و پا و چشم و زبان و دهان قائل بود! ابن بطوطه جهانگرد معروف در سفرنامه‌ی حود می گوید: "ابن تیمیه را بر منبر مسجد جامع دمشق دیدم که مردم را موعظه می‌کرد و می‌گفت: خداوند به آسمان دنیا می‌آید، همان گونه که من اکنون فرود می‌آیم! سپس یک پله از منبر پائین می‌آمد!"

عقاید او آنچنان سخیف و بی‌مقدار بود که خود اهل سنت وی را به زندان افکندند و در رد او کتب متعددی را به رشته تحریر درآوردند.

این قطره‌ای کوچک از مرداب اعتقادات و عملکرد وهابیان در طول این سالیان است. در طول این دوران دانشمندان زیادی چه شیعه و چه سنی به نقد عقاید وهابیت دست زده‌اند و به شبهات گوناگون آنان پاسخ داده‌اند. یکی از شبهات آنان مسأله‌ی بناء بر قبور است. آن‌ها ساختن بنا اعم از مسجد یا غیر آن را بر قبر حرام می‌دانند. در این نوشتار سعی می کنیم پاسخی مناسب به شبهه‌ی مذکور بدهیم. نخست آنکه: این شبهه‌ی آنان را صریح آیه‌ی 21 سوره کهف دفع می‌نماید، که در خصوص ماجرای اصحاب کهف از قول مومنانی که می‌خواستند یاد اصحاب کهف را گرامی دارند می فرماید: لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِم مَّسْجِدًا (بی تردید بر روی قبور آنان مسجدی بنا می کنیم) دوم آنکه: هنگام ظهور اسلام و در دوران فتوحان اسلامی بناهایی بر قبور انبیاء گذشته وجود داشت. از جمله می‌توان به قبر حضرت داوود و حضرت موسی در بیت المقدس اشاره نمود. جالب اینجاست که خلیفه دوم که طبق نظر این آقایان از صحابه است و معصوم، خود برای انعقاد پیمان صلح به بیت المقدس رفت و پس از تسلط بر آن شهر، اقدامی در راستای از بین بردن این قبور به عمل نیاورد…

اما به راستی قومی که در تاریخ نه چندان طولانی خود، چنان که از زبان مورخین خودشان شنیدیم قرآن‌ها را در خیابان‌ها لگد مال ساختند و در قتل عام پیروان علی علیه السلام و سایر خلفا فرقی نگذاشتند و مجد خود را در غارت و قتل جستجو می کردند، شایستگی این را دارند که مخاطب یک استدلال قرآنی و یا حتی تاریخی قرار گیرند؟!




      

یک ماه بندگی خدا را کردن، یک ماه سر به طاعت وجود نازنینش فرود آوردن و با او راز و نیاز کردن و برای او گرسنگی و تشنگی را تحمل نمودن، یک ماه میهمان خدایی بودن که در مهمان نوازی سرآمد تمامی میزبانان است، آیا این طاعت ها پاداشی دارد؟ چه زمان باید انتظار پاداش این بندگی را داشت؟

 

 

پاداش روزه داری در روز عید

روایات حاکی از آن است که روزه دار پاداش روزه داری خویش را در روز عید فطر دریافت می‌کند. حضرت علی(علیه السلام) در خطبه ای به این امر چنین اشاره داشته‌اند:

«اى مردم! امروز شما روزى است که در آن به نیکوکاران پاداش داده مى‏شود و بدکاران در آن زیان مى‏کنند. امروز، شبیه‏ترین روزها به قیامت شماست. با بیرون آمدن خود از خانه‏هایتان به مصلاى خود، از بیرون آمدن از گورها و رفتن به پیشگاه خداوند یاد کنید. و از توقف و ایستادن خود در مصلى، وقوف خود در برابر خدا را یاد کنید و از بازگشت خود به خانه‏هایتان بازگشت خود را به جهنم و بهشت فرا یاد آرید. و اى بندگان خدا! بدانید نزدیک‏ترین و کمترین چیز که براى مردان و زنان روزه‏گیر فراهم است، این است که فرشته‏یى در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا مى‏دهد که اى بندگان خدا! بر شما مژده باد که گناهان گذشته شما آمرزیده شد و بنگرید که در آینده چگونه خواهید بود.» (روضة الواعظین/ ترجمه مهدوى دامغانى/ 565 )

مردم مى‏گویند: آمرزش و مغفرت بر کسى که ماه رمضان را روزه گرفته در شب قدر نازل مى‏شود. آیا این کلام صحیح است؟حضرت فرمودند: اى حسن، کارگر وقتى از عملش فارغ شد اجرتش را مى‏دهند و پایان عمل صائم شب عید است بنا بر این در شب عید مغفرت و آمرزش که پاداش روزه‏داران است نازل مى‏شود

حضرت روز عید را روزی می‌دانند که در آن روز به نیکوکاران پاداش می‌دهند و بدکاران و افرادی که توفیق عبادت و بندگی در ماه رمضان نصیبشان نشده است انگشت حسرت به دهان گرفته و از زیان کاران‌اند. و در نهایت پاداش از آن افرادی خواهد بود که یک ماه صبر و استقامت را پیشه خویش ساخته بودند. از جابر، از امام ابو جعفر از پدرش علیهما السّلام روایت شده است‏که فرمود: چون اوّلین روز از ماه شوّال فرا رسد، منادیى ندا در دهد که: اى م?منین بشتابید به سوى جوائزتان، سپس امام ابو جعفر علیه السّلام فرمود: اى جابر، جوائز خداى عزّ و جلّ بمانند جوائز آن پادشاهان نیست: آنگاه فرمود: آن روز، روز جوائز است.(من لایحضره الفقیه/529)

روز عید روزی است که روزه داران پاداش روزه داری خود را در آن دریافت می‌کنند. مگر نه این است که کارگر بعد اتمام کار خویش انتظار دریافت مزد دارد، روزه دار نیز پس از اتمام ماه مبارک انتظار پاداش از جانب خداوند متعال را دارد و روز عید فطر روزی است که پاداش خود را دریافت می‌کند.

پاداش

 


نازل شدن مغفرت در شب عید فطر

نه تنها روز عید فطر روزی است که در آن برکات خداوندی نازل شده و روزه داران پاداش خویش را دریافت می‌کنند بلکه شب آن نیز، شب نازل شدن مغفرت و غفران خداوندی است به همین خاطر است که شب زنده داری در این شب توصیه شده تا بندگان خدا از توفیقات آن بی‌نصیب نمانند .

از عبداللَّه بن مسعود نقل شده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: جبرئیل از اسرافیل و او از پروردگارش نقل کرد که فرمود: هر کس شب عید فطر ده رکعت نماز بگزارد و در هر رکعت سوره حمد را یک مرتبه و «قل هو اللَّه احد» را ده مرتبه بخواند، و در رکوع و سجده خود بگوید: «سبحان اللَّه و الحمدللَّه ولا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر»، سپس بعد از هر دو رکعت تشهد بخواند و سلام گوید، و چون از نماز فارغ شود هزار بار بگوید: «استغفر اللَّه و اتوب الیه»، سپس به سجده رود و در سجده خود بگوید: «یا حىّ یا قیّوم، یا ذا الجلال و الإکرام، یا رحمان الدّنیا و الآخرة و رحیمهما، یا اکرم الأکرمین، یا ارحم الرّاحمین، یا اله الأوّلین و الآخرین اغفر لی ذنوبى و تقبّل صومى و صلاتى و قیامى» رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: سوگند به آن کسى که مرا به حق به پیامبرى برانگیخته است، این شخص سر از سجده بر نمى‏دارد مگر اینکه آمرزیده مى‏شود، و روزه ماه رمضان از او قبول مى‏گردد، و خدا از گناهان او مى‏گذرد، هر چند هفتاد گناه مرتکب شده باشد که هر گناهى از گناهان همه بندگان بزرگ‏تر باشد.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: به جبرئیل گفتم: آیا ماه رمضان تنها از او پذیرفته مى‏شود یا از همه بندگان خدا در تمام نقاط روى زمین پذیرفته مى‏گردد؟ فرمود: بلى، سوگند به آن کسى که تو را اى محمّد به حق به نبوّت برانگیخته است. از جمله کرامتهاى او بر خدا و بزرگى مقام و منزلتش این است که خداوند ماه رمضان او و آنان را بپذیرد، و از تمام خداپرستانى که میان مشرق و مغرب زندگى مى‏کنند نماز و روزه‏شان را قبول کند، و گناهانشان را بیامرزد، و دعایشان را مستجاب نماید پس از آنکه آنان نیز فرمان خدا را اطاعت کرده‏اند.

چه نیکوست این شب را همچون شب‌های قدر به شب زنده‌داری و عبادت پرداختن تا کاستی ها و کم کاری هایمان در ماه مبارک جبران گردد و اندکی از چشمه بندگی معبود سیراب گشت

سوگند به آن کسى که تو را به حق به پیامبرى مبعوث کرده است، هر کس این نماز را به جاى آورد و این گونه استغفار کند، خداوند نماز و روزه و شب زنده دارى او را قبول مى‏کند، و او را مى‏آمرزد، و دعایش را مستجاب مى‏کند، زیرا خداوند در کتابش فرموده: «از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به او باز گردید» «1» و فرموده: «آنان که چون کار زشتى مرتکب شدند یا به خویشتن ستم نمودند، خدا را یاد کردند و براى گناهان خود آمرزش خواستند، و جز خدا کیست که گناهان را بیامرزد؟» «2» و فرموده: «از خدا آمرزش بخواهید که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است» «3» و فرموده: از او آمرزش بخواه که بسیار توبه پذیر است» «4». ( ثواب الاعمال، 149) و در روایت دیگری آمده است:

پدرم رحمة اللَّه علیه از محمّد بن یحیى عطّار، از محمّد بن احمد، از احمد بن محمّد سیّارى، از قاسم بن یحیى، از جدّش حسن بن راشد نقل کرده که وى گفت: عرض کردم: فدایت شوم مردم مى‏گویند: آمرزش و مغفرت بر کسى که ماه رمضان را روزه گرفته در شب قدر نازل مى‏شود. آیا این کلام صحیح است؟حضرت فرمودند: اى حسن، کارگر وقتى از عملش فارغ شد اجرتش را مى‏دهند و پایان عمل روزه دار شب عید است بنا بر این در شب عید مغفرت و آمرزش که پاداش روزه‏داران است نازل مى‏شود. عرض کردم: فدایت شوم، چه عملى سزاوار است در این شب انجام بدهیم؟ حضرت فرمودند: وقتى آفتاب غروب کرد غسل کن و بعد از خواندن نماز مغرب دو دست را بلند کن و بگو: یا ذا الطّول، یا ذا الحول، یا ذا الجود، یا مصطفى محمّد و ناصره صلّ على محمّد و على اهل بیته و اغفر لى کلّ ذنب احصیته علىّ و نسیته و هو عندک فی کتاب مبین. سپس به سجده برو و صد مرتبه بگو: اتوب الى اللَّه. بعد حوائج خود را از خدا بخواه‏. (علل الشرائع / 259)

چه نیکوست این شب را همچون شب‌های قدر به شب زنده‌داری و عبادت پرداختن، تا کاستی ها و کم کاری هایمان در ماه مبارک جبران گردد و اندکی از چشمه بندگی معبود سیراب گشت.





      

عید فطر

 



بر اساس روایات شب عید فطر همانند شب قدر یکی از پنج شبی است که خداوند متعال آنها را در بین سایر شبها برگزیده است.

 

در بخشی از روایت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است:

و أمّا خِیارُهُ مِنَ اللَّیالی فَلَیالِی الجُمَعِ ولَیلَةُ النِّصفِ مِن شَعبانَ و لَیلَةُ القَدرِ و لَیلَتَا العیدِ ؛

برگزیده‏هاى او (خداوند) از میان شب‏ها، شب‏هاى جمعه، شب نیمه شعبان، شب قدر، شب دو عید فطر و قربان هستند. [1]

و این امتیاز، فقط مخصوص شب این عید بزرگ نیست و روز آن نیز مانند شبش از برتری نسبت به سایر روزها برخوردار است؛ در ادامه همان روایت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است:

وأمّا خِیارُهُ مِنَ الأَیّامِ فَأَیّامُ الجُمَعِ وَالأَعیادِ؛ برگزیده‏هاى او از میان روزها، روزهاى جمعه و عیدها هستند.

بی شک معنای این برگزیدگی، نزول فیض ویژه از سوی خدا به بندگان در این ایام است که می طلبد برای بردن بهره بیشتر به عبادت، استغفار و دعا اهتمام بیشتری ورزید و خود را در معرض این نسیم خوش رحمت قرار داد. اگر هم کسی طالب سود بیشتر بود این چند ساعت شب عید را هم مانند شب قدر نخوابد و آن را به عبادت بگذراند. از امام رضا علیه السلام نقل است که فرمود:

«کانَ أمیرُ المُ?مِنینَ علیه‏السلام لا یَنامُ ثَلاثَ لَیالٍ: لَیلَةَ ثَلاثٍ وعِشرینَ مِن شَهرِ رَمَضانَ، ولَیلَةَ الفِطرِ ولَیلَةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ»؛ امیر م?منان علیه‏السلام سه شب را نمى‏خوابید: شب بیست و سوم ماه رمضان، شب عید فطر و شب نیمه شعبان.[2]

ادامه مطلب...


      

چهار نفری که دعایشان مستجاب نمی‌شود

 خداوند متعال در نصیحتی به عیسی(ع) فرمود: به ستمکاران بنی‌اسرائیل بگو مرا نخوانید و حال آنکه در زیر گام‌هایتان رشوه و در خانه‌هایتان بت وجود دارد، اجابت من در حق آنها «لعن» است تا زمانی که پراکنده شوند.

خبرگزاری فارس: چهار نفری که دعایشان مستجاب نمی‌شود
 

ادامه مطلب...


      




      

ای مولود خجسته رمضان! ای بدر تمام ماه خدا! تو تنهاترین فرزند رمضانی و آسمان، در پیشگاه کرم و بخشش تو، با این همه ابرهای باران زایش، گمشده ای غریب بیش نیست. رسول رحمت، تو را بر شانه های خویش سوار می کرد و بر تو مباهات می نمود. تو ادامه محمد (ص)  و کرانه علی (ع) هستی. تو امام مایی و ما مُرید و دلداده تو. و اینک در بهار شکفتن تو، در فصل خدا، بر خود از رهبری تو می بالیم و بر نامت که زینت همه خوبی ها و نیکی هاست، افتخار می کنیم.

پیشواى دوم جهان تشیع که نخستین میوه پیوند فرخنده على (ع) با دختر گرامى پیامبر اسلام (ص)  بود، در نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در شهر مدینه دیده به جهان گشود.(1)

حسن بن على (ع) از دوران جد بزرگوارش چند سال بیشتر درک نکرد زیرا او تقریباً هفت سال بیش نداشت که پیامبر اسلام بدرود زندگى گفت. پس از درگذشت پیامبر (ص) تقریبا سى سال در کنار پدرش امیر مومنان (ع)  قرار داشتو پس از شهادت على (ع) (در سال 40 هجرى) به مدت 10 سال امامت امت را به عهده داشت

  و در سال 50 هجرى با توطئه معاویه بر اثر مسمومیت در سن 48 سالگى به درجه شهادت رسید.

شناخت مختصرى از زندگانى امام حسن(ع)

فریادرس محرومان

در آیین اسلام، ثروتمندان، مسئولیت سنگینى در برابر مستمندان و تهیدستان اجتماع به عهده دارند و به حکم پیوندهاى عمیق معنوى و رشته‏ هاى برادرى دینى که در میان مسلمانان برقرار است، باید همواره در تأمین نیازمندیهاى محرومان اجتماع کوشا باشند. پیامبر اسلام (ص) و پیشوایان دینى ما، نه تنها سفارشهاى مؤکدى در این زمینه نموده‏ اند، بلکه هر کدام در عصر خود، نمونه برجسته‏ اى از انساندوستى و ضعیف نوازى به شمار می رفتند.

«سیوطى» در تاریخ خود می ‏نویسد: «حسن بن على» داراى امتیازات اخلاقى و فضائل انسانى فراوان بود، او شخصیتى بزرگوار، بردبار، باوقار، متین، سخى و بخشنده، و مورد ستایش مردم بود.

پیشواى دوم، نه تنها از نظر علم، تقوى، زهد و عبادت، مقامى برگزیده و ممتاز داشت، بلکه از لحاظ بذل و بخشش و دستگیرى از بیچارگان و درماندگان نیز در عصر خود زبانزد خاص و عام بود. وجود گرامى آن حضرت آرام بخش دل هاى دردمند، پناهگاه مستمندان و تهیدستان، و نقطه امید درماندگان بود. هیچ فقیرى از در خانه آن حضرت دست خالى برنمى گشت.

هیچ آزرده دلى شرح پریشانى خود را نزد آن بزرگوار بازگو نمی ‏کرد، جز آنکه مرهمى بر دل آزرده او نهاده می ‏شد. گاه پیش از آنکه مستمندى اظهار احتیاج کند و عرق شرم بریزد، احتیاج او را برطرف می ‏ساخت و اجازه نمی ‏داد رنج و مذلت سؤال را بر خود هموار سازد!

«سیوطى» در تاریخ خود می ‏نویسد: «حسن بن على» داراى امتیازات اخلاقى و فضائل انسانى فراوان بود، او شخصیتى بزرگوار، بردبار، باوقار، متین، سخى و بخشنده، و مورد ستایش مردم بود.(2)
 

نکته آموزنده

امام مجتبى (ع) گاهى مبالغ توجهى پول را، یکجا به مستمندان می ‏بخشید، به طورى که مایه شگفت واقع می ‏شد. نکته یک چنین بخشش چشمگیر این است که حضرت مجتبى (ع) با این کار براى همیشه شخص فقیر را بى نیاز می ‏ساخت و او می ‏توانست با این مبلغ، تمام احتیاجات خود را برطرف نموده و زندگى آبرومندانه ‏اى تشکیل بدهد و احیاناً سرمایه ‏اى براى خود تهیه نماید. امام روا نمی ‏دید مبلغ ناچیزى که خرج یک روز فقیر را بسختى تأمین می ‏کند، به وى داده شود و در نتیجه او ناگزیر گردد براى تامین روزى بخور و نمیرى، هر روز دست احتیاج به سوى این و آن دراز کند
 

خاندان علم و فضیلت

روزى عثمان در کنار مسجد نشسته بود. مرد فقیرى از او کمک مالى خواست. عثمان پنج درهم به وى داد. مرد فقیر گفت: مرا نزد کسى راهنمایى کن که کمک بیشترى به من بکند. عثمان به طرف حضرت مجتبى و حسین بن على (ع)  و عبدالله جعفر، که در گوشه ‏اى از مسجد نشسته بودند، اشاره کرد و گفت: نزد این چند نفر جوان که در آنجا نشسته ‏اند برو و از آنها کمک بخواه.

وى پیش آنها رفت و اظهار مطلب کرد. حضرت مجتبى (ع) فرمود: از دیگران کمک مالى خواستن، تنها در سه مورد رواست: دیه‏ اى (خونبها) به گردن انسان باشد و از پرداخت آن به کلى عاجز گردد، یا بدهى کمر شکن داشته باشد و از عهده پرداخت آن برنیاید، و یا فقیر و درمانده گردد و دستش به جایى نرسد. آیا کدام یک از اینها براى تو پیش آمده است؟ (3)

گفت: اتفاقاً گرفتارى من یکى از همین سه چیز است. حضرت مجتبى (ع) پنجاه دینار به وى داد. به پیروى از آن حضرت، حسین بن على (ع) چهل و نه دینار و عبدالله بن جعفر چهل وهشت دینار به وى دادند.

حضرت مجتبى (ع) در «مدائن» سخنرانى جامع و مهیجى ایراد نمود و طى آن چنین فرمود:...هیچ شک و تردیدى ما را از مقابله با اهل شام باز نمی دارد. ما در گذشته به نیروى استقامت و تفاهم داخلى شما، با اهل شام می ‏جنگیدیم، ولى امروز بر اثر کینه‏ ها اتحاد و تفاهم از میان شما رخت بر بسته، استقامت خود را از دست داده و زبان به شکوه گشوده ‏اید. وقتى که به جنگ صفین روانه می ‏شدید دین خود را بر منافع دنیا مقدم می ‏داشتید، ولى امروز منافع خود را بر دین خود مقدم می ‏دارید. ما همان گونه هستیم که در گذشته بودیم، ولى شما نسبت به ما آن گونه که بودید وفادار نیستید...

فقیر موقع بازگشت، از کنار عثمان گذشت. عثمان گفت: چه کردى؟ جواب داد: از تو پول خواستم تو هم دادى، ولى هیچ نپرسیدى پول را براى چه منظورى می ‏خواهم؟ اما وقتى پیش آن سه نفر رفتم یکى از آنها (حسن بن على) در مورد مصرف پول از من سوال کرد و من جواب دادم و آنگاه هر کدام این مقدار به من عطا کردند.

عثمان گفت: این خاندان، کانون علم و حکمت و سرچشمه نیکى و فضیلتند، نظیر آنها را کى توان یافت؟(4)

بخشش بى نظیر

حسن بن على (ع) تمامى توان خویش را در راه انجام امور نیک و خداپسندانه، به کار می ‏گرفت و اموال فراوانى در راه خدا می ‏بخشید. مورخان و دانشمندان در شرح زندگانى پرافتخار آن حضرت، بخشش بى سابقه و انفاق بسیار بزرگ و بى نظیر ثبت کرده ‏اند که در تاریخچه زندگانى هیچ کدام از بزرگان به چشم نمی ‏خورد و نشانه دیگرى از عظمت نفس و بی اعتنایى آن حضرت به مظاهر فریبنده دنیا است. نوشته ‏اند:

«حضرت مجتبى (ع) در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایى خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار ثروت خود را به دو نیم تقسیم کرده و نصف آن را براى خود نگهداشت و نصف دیگر را در راه خدا بخشید.» (5)

مبارزات حسن بن على (ع) پیش از دوران امامت

امام حسن (ع)، به شهادت تاریخ، فردى سخت شجاع و با شهامت بود و هرگز ترس و بیم در وجود او راه نداشت. او در راه پیشرفت اسلام از هیچ گونه جانبازى دریغ نمى‏ورزید و همواره آماده مجاهدت در راه خدا بود.

در جنگ جمل‏

امام مجتبى (ع) در جنگ جمل، در رکاب پدر خود امیر مومنان (ع) در خط مقدم جبهه می ‏جنگید و از یاران دلاور و شجاع على (ع) سبقت می ‏گرفت و بر قلب سپاه دشمن حملات سختى می ‏کرد.(6)

در جنگ صفین

آن بزرگوار جنگ صفین نیز، در بسیج عمومى نیروها و گسیل داشتن ارتش امیر مومنان (ع) براى جنگ با سپاه معاویه، نقش مهمى به عهده داشت.(7)
 

مناظرات کوبنده امام مجتبى (ع) با بنى امیه

امام حسن مجتبى(ع) هرگز در بیان حق و دفاع از حریم اسلام نرمش نشان نمی ‏داد. او علناً از اعمال ضد اسلامى معاویه انتقاد می ‏کرد و سوابق زشت و ننگین معاویه و دودمان بنى امیه را بى پروا فاش می ‏ساخت.

 

مناظرات و احتجاج هاى مهیج و کوبنده حضرت مجتبى (ع) با معاویه و مزدوران و طرفداران او نظیر: عمرو عاص، عتبه بن ابى سفیان، ولید بن عقبه، مغیره بن شعبه، و مروان حکم، شاهد این معنا است.(8)

حضرت مجتبى (ع) حتى پس از انعقاد پیمان صلح که قدرت معاویه افزایش یافت و موقعیتش بیش از پیش تثبیت شد، بعد از ورود معاویه، به کوفه، برفراز منبر نشست و انگیزه ‏هاى صلح خود و امتیازات خاندان على را بیان نمود و آنگاه در حضور هر دو گروه با اشاره به نقاط ضعف معاویه با شدت و صراحت از روش او انتقاد کرد.(9)


 

قانون صلح در اسلام

باید توجه داشت که در آیین اسلام قانون واحدى به نام جنگ و جهاد وجود ندارد، بلکه همانطور که اسلام در شرائط خاصى دستور می دهد مسلمانان با دشمن بجنگند، همچنین دستور داده است که اگر نبرد براى پیشبرد هدف مؤثر نباشد، از در صلح وارد شوند. ما در تاریخ حیات پیامبر اسلام (ص) این هر دو صحنه را مشاهده می ‏کنیم: پیامبر اسلام که در بدر، احد، احزاب، و حنین دست به نبرد زد، در شرائط دیگرى که پیروزى را غیر ممکن می ‏دید، ناگزیر با دشمنان اسلام قرار داد صلح بست و موقتاً از دست زدن به جنگ و اقدام حاد خوددارى نمود تا در پرتو آن پیشرفت اسلام تضمین گردد.

بنابراین، همانگونه که پیامبر اسلام (ص) بر اساس مصالح عالیترى که احیانا آن روز براى عده‏ اى قابل درک نبود، موقتاً با دشمن کنار آمد، حضرت مجتبى (ع) نیز، که از جانب رهبر و پیشواى دینى بود و به تمام جهات و جوانب قضیه بهتر از هر کس دیگر آگاهى داشت، با درو اندیشى خاصى صلاح جامعه اسلامى را در عدم ادامه جنگ تشخیص داد.

اجمالاً باید گفت: حضرت مجتبى (ع) در واقع صلح نکرد، بلکه صلح بر او تحمیل شد. یعنى، اوضاع و شرائط نامساعد و عوامل مختلف دست به دست هم داده وضعى به وجود آورد که صلح به عنوان یک مسئله ضرورى بر امام تحمیل گردید و حضرت جز پذیرفتن صلح چاره ‏اى ندید، به گونه‏ اى که هر کس دیگر به جاى حضرت بود و در شرائط او قرار می ‏گرفت، چاره ‏اى جز قبول صلح نمی ‏داشت؛ زیرا هم اوضاع و شرائط خارجى کشور اسلامى، و هم وضع داخلى عراق و اردوى حضرت، هیچ کدام مقتضى ادامه جنگ نبود. ذیلاً این موضوعات را جداگانه مورد بررسى قرار می دهیم:

از نظر سیاست خارجى

از نظر سیاست خارجى آن روز، جنگ داخلى مسلمانان به سود جهان اسلام نبود؛ زیرا امپراتورى روم شرقى که ضربت هاى سختى از اسلام خورده بود، همواره مترصد فرصت مناسبى بود تا ضربت موثر و تلافى جویانه ‏اى بر پیکر اسلام وارد کند و خود را از نفوذ اسلام آسوده سازد.

وقتى که گزارش صف آرایى سپاه امام حسن (ع) و معاویه در برابر یکدیگر، به سران روم شرقى رسید، زمامداران روم فکر کردند که بهترین فرصت ممکن براى تحقق بخشیدن به هدفهاى خود را به دست آورده ‏اند، لذا با سپاهى عظیم عازم حمله به کشور اسلامى شدند تا انتقام خود را از مسلمانان بگیرند. آیا در چنین شرائطى، شخصى مثل امام حسن (ع) که رسالت حفظ اساس اسلامى را به عهده داشت، جز این راهى داشت که با قبول صلح، این خطر بزرگ را از جهان اسلام دفع کند، ولو آنکه به قیمت فشار روحى و سرزنش هاى دوستان کوته بین تمام شود؟

امام باقر (ع) به شخصى که بر صلح امام حسن (ع) خرده می ‏گرفت، فرمود: اگر امام حسن این کار را نمی ‏کرد خطر بزرگى به دنبال داشت. (10)

از نظر سیاست داخلى

شک نیست که هر زمامدار و فرماندهى اگر بخواهد در میدان جنگ بر دشمن پیروز گردد، باید از جبهه داخلى نیرومند و متشکل و هماهنگى برخوردار باشد و بدون داشتن چنین نیرویى، شرکت در جنگ مسلحانه نتیجه ‏اى جز شکست ذلت بار نخواهد داشت.

در بررسى علل صلح امام مجتبى (ع) از نظر سیاست داخلى، مهمترین موضوعى که به چشم می ‏خورد، فقدان جبهه نیرومند و متشکل داخلى است، زیرا مردم عراق و مخصوصاً مردم کوفه، در عصر حضرت مجتبى (ع) نه آمادگى روحى براى نبرد داشتند و نه تشکیل و هماهنگى و اتحاد.

سندى گویا

شاید هیچ سندى در ترسیم دور نماى جامعه متشتت و پراکنده آن روز عراق و نشان دادن سستى عراقیان در کار جنگ، گویاتر و رساتر از گفتار خود آن حضرت نباشد. حضرت مجتبى (ع) در «مدائن» یعنى آخرین نقطه‏ اى که سپاه امام تا آنجا پیشروى کرد، سخنرانى جامع و مهیجى ایراد نمود و طى آن چنین فرمود:

هیچ شک و تردیدى ما را از مقابله با اهل شام باز نمی دارد. ما در گذشته به نیروى استقامت و تفاهم داخلى شما، با اهل شام می ‏جنگیدیم، ولى امروز بر اثر کینه‏ ها اتحاد و تفاهم از میان شما رخت بر بسته، استقامت خود را از دست داده و زبان به شکوه گشوده ‏اید.

وقتى که به جنگ صفین روانه می ‏شدید دین خود را بر منافع دنیا مقدم می ‏داشتید، ولى امروز منافع خود را بر دین خود مقدم می ‏دارید. ما همان گونه هستیم که در گذشته بودیم، ولى شما نسبت به ما آن گونه که بودید وفادار نیستید.

عده ‏اى از شما، کسان و بستگان خود را در جنگ صفین، و عده‏ اى دیگر کسان خود را در نهروان از دست داده اند. گروه اول، بر کشتگان خود اشک می ‏ریزند؛ و گروه دوم، خونبهاى کشتگان خود را می ‏خواهند؛ و بقیه نیز از پیروى ما سرپیچى می ‏کنند!

معاویه پیشنهادى به ما کرده است که دور از انصاف، و بر خلاف هدف بلند و عزت ما است. اینک اگر آماده کشته شدن در راه خدا هستید، بگویید تا با او در مبارزه برخیزم و با شمشیر پاسخ او را بدهیم و اگر طالب زندگى و عافیت هستید، اعلام کنید تا پیشنهاد او را بپذیرم و رضایت شما را تأمین کنیم.

سخن امام که به اینجا رسید، مردم از هر طرف فریاد زدند: «البقیة، البقیة»: ما زندگى می ‏خواهیم، ما می خواهیم زنده بمانیم! (11)

آیا با اتکا به چنین سپاه فاقد روحیه رزمندگى، چگونه ممکن بود امام (ع) با دشمن نیرومندى مثل معاویه وارد جنگ شود؟ آیا با چنین سپاهى، که از عناصر متضادى تشکیل شده بود و با کوچکترین غفلت احتمال می ‏رفت خود خطرزا باشد، هرگز امید پیروزى می ‏رفت؟

بنابراین، کار امام حسن (ع) با «قیام» و اعلان جنگ و تهیه لشکر آغاز شد و سپس با درک عمیق اوضاع و شرائط جامعه اسلامى و رعایت مصالح روز، منجر به صلح مشروط گردید.\

گفتار امام پیرامون انگیزه‏ هاى صلح

امام مجتبى (ع) در پاسخ شخصى که به صلح آن حضرت اعتراض کرد، انگشت روى این حقایق تلخ گذاشته و عوامل و موجبات اقدام خود را چنین بیان نمود:

من به این علت حکومت و زمامدارى را به معاویه واگذار کردم که اعوان و یارانى براى جنگ با وى نداشتم. اگر یارانى داشتم شبانه روز با او می ‏جنگیدم تا کار یکسره شود. من کوفیان را خوب می ‏شناسم و بارها آنها را امتحان کرده ‏ام. آنها مردمان فاسدى هستند که اصلاح نخواهند شد، نه وفا دارند، نه به تعهدات و پیمانهاى خود پایبندند و نه دو نفر با هم موافقند. بر حسب ظاهر به ما اظهار اطاعت و علاقه می ‏کنند، ولى عملاً با دشمنان ما همراهند.(12)

آنگاه امام افزود:

اگر یارانى داشتم که در جنگ با دشمنان خدا با من همکارى می ‏کردند، هرگز خلافت را به معاویه واگذار نمی ‏کردم، زیرا خلافت بر بنى امیه حرام است....(13)

پس از تقبل ظاهری تمام مفاد قراداد از سوی معاویه و انعقاد پیمان صلح، طرفین همراه قواى خود وارد کوفه شدند و در مسجد بزرگ این شهر گرد آمدند. مردم انتظار داشتند مواد پیمان طى سخنرانی هایى از ناحیه رهبران دو طرف، در حضور مردم، تایید شود تا جاى هیچ گونه شک و تردیدى در اجراى آن باقى نماند.

این انتظار بیجا نبود، ایراد سخنرانى جز در برنامه صلح بود، لذا معاویه بر فراز منبر نشست و خطبه‏ اى خواند؛ ولى نه تنها در مورد پایبندى به شرائط صلح تاکیدى نکرد، بلکه با طعنه و همراه با تحقیر چنین گفت:

«من به خاطر این با شما نجنگیدم که نماز و حج به جا آورید و زکات بپردازید! چون می ‏دانم که اینها را انجام می ‏دهید، بلکه براى این با شما جنگیدم که شما را مطیع خود ساخته و بر شما حکومت کنم».

آنگاه گفت: «آگاه باشید که هر شرط و پیمانى که با حسن بن على بسته ام زیر پاهاى من است، و هیچ گونه ارزشى ندارد.»

بدین ترتیب، معاویه تمام تعهدات خود را زیر پا گذاشت و پیمان صلح را آشکارا نقض کرد.

معاویه به دنبال اعلام این سیاست، نه تنها تعدیلى در روش خود به عمل نیاورد بلکه بیش از پیش بر شدت عمل و جنایت خود افزود.

او بدعت اهانت به ساحت مقدس امیر مومنان (ع) را بیش از گذشته رواج داد، عرصه زندگى را بر شیعیان و یاران بزرگ و وفادار على (ع) فوق العاده تنگ ساخت، شخصیت بزرگى همچون «حجر بن عدى» و عده ‏اى دیگر از رجال بزرگ اسلام را به قتل رسانید، و کشتار و شکنجه و فشار در مورد پیروان على (ع) افزایش یافت به طورى که نوعاً شیعیان یا زندانى و یا متوارى شدند و یا دور از خانه و کاشانه خود در محیط فشار و خفقان به سر می ‏بردند.

علاوه بر این، معاویه برنامه ضد انسانى دامنه دارى را که باید اسم آن را برنامه تهدید و گرسنگى گذاشت، بر ضد عراقیان به مورد اجرا گذاشت و آنها را از هستى ساقط کرد. معاویه از یک طرف مردم عراق را در معرض همه گونه فشار و تهدید قرار داد و از طرف دیگر حقوق و مزایاى آنها را قطع کرد.

«ابن ابى الحدید»، دانشمند مشهور جهان تسنن، می ‏نویسد: شیعیان در هر جا که بودند به قتل رسیدند. بنى امیه دستها و پاهاى اشخاص را به احتمال اینکه از شیعیان هستند، بریدند. هر کس که معروف به دوستدارى و دلبستگى به خاندان پیامبر(ص) بود، زندانى شد، یا مالش به غارت رفت، و یا خانه ‏اش را ویران کردند.

شدت فشار و تضییقات نسبت به شیعیان به حدى رسید که اتهام به دوستى على(ع) از اتهام به کفر و بیدینى بدتر شمرده می ‏شد! و عواقب سخت ‏ترى به دنبال داشت!

در اجراى این سیاست خشونت ‏آمیز، وضع اهل کوفه از همه بدتر بود زیرا کوفه مرکز شیعیان امیرمومنان(ع) شمرده می ‏شد.

معاویه طى بخشنامه‏ اى به عمال و فرمانداران خو در سراسر کشور نوشت که شهادت هیچ یک از شیعیان و خاندان على(ع) را نپذیرند! وى طى بخشنامه دیگرى چنین نوشت: «اگر دو نفر شهادت دادند که شخصى، از دوستداران على(ع) و خاندان او است، اسمش را از دفتر بیت المال حذف کنید و حقوق و مقررى او را قطع نمایید»!

این حوادث وحشتناک، مردم عراق را سخت تکان داد و آنها را از رخوت و سستى به در آورد و ماهیت اصلى حکومت اموى را تا حدى آشکار نمود.

شهادت آن بزرگوار هنگامی روی داد که جنبش منظمى بر ضد حکومت اموى شکل می گرفت و مبلغین و عوامل موثر آن، همان پیروان اندک و صمیمى امام حسن(ع) بودند که حضرت با تدبیر هوشمندانه خویش جان آنان را از گزند قشون معاویه حفظ کرده بود. هدف این گروه این بود که با افشای جنایاتى که در سراسر دوران حکومت معاویه موج می ‏زد، روح قیام را در دلهاى مردم برانگیزند تا روز موعود فرا رسد! لذا دوران صلح امام حسن(ع) دوران آمادگى و تمرین تدریجى امت براى جنگ با حکومت فاسد اموى به شمار می ‏رفت تا روز موعود؛ روزى که جامعه اسلامى آمادگى قیام داشته باشد و این موج را به قیام سالار و سید شهدای عالم حسین بن علی (ع) رساند.

امام حسن (ع ) در تمام مدت امامت خود که ده سال طول کشید, در نهایت شدت و اختناق زندگى کرد و هیچگونه امنیتى نداشت، حتى در خانه نیز در آرامش نبود.

سرانجام در سال پنجاهم هجرى به تحریک معاویه به دست همسر خود (جعده ) مسموم و شهید و در قبرستان بقیع واقع در مدینه منوره به خاک سپرده شد.

امام حسن (ع) از بذل جان خود دریغ نداشت، و امام حسین (ع) در راه خدا جانبازتر از حسن نبود. چیزى که هست، حسن، جان خود رادر یک جهاد خاموش و آرام فدا کرد و چون وقت شکستن سکوت رسید، شهادت کربلا واقع شد؛ شهادتى که پیش از آنکه حسینى باشد. حسنى بود!


 

منابع:

1- ابن شهراشوب، مناقب آل ابى طالب، تصحیح و تلیعق: حاج سید هاشم رسولى محلاتى، قم، موسسه انتشارات علامه، ج 4، ص 28 - شیخ مفید، الارشاد، قم، منشورات مکتبه بصیرتى، ص 187 - اسد الغابه فى معرفه الصحابه، تهران، المکتبةالاسلامیة، ج 2، ص 10، - ابن حجر العسقلانى، الاصابه فى تمییز الصحابه، بیروت، داراحیأ التراث العربى، 1328 ه.ق، ج 1، ص 328.

2- کان الحسن رضى الله عنه له مناقب کثیره: سیدا، حلیما، ذاسکینة و وقار وحشمة، جوادا، ممدوحا...(تاریخ الخلفا، ط 3، بغداد، مکتبه المثنى، 1383 ه.ق، ص 189/)

3- ان المسالة لا تحل الا فى احدى ثلاث: دم مفجع، او دین مقرع، او فقر مدقع ففى ایها تسئل؟

4- مجلسى، بحارالانوار، تهران، المطبعة الاسلامیة، 1393 ه.ق، ج 43، ص 333.

5- سیوطى، تاریخ الخلفا، ط3، بغداد، مکتبه المثنى، 1383 ه.ق، ص 190 - ابن واضح، تاریخ یعقوبى، نجف، منشورات المکتبة الحیدریة، 1384 ه.ق، ج 2، ص 215 - سبط ابن جوزى، تذکره الخواص، نجف، منشورات المطبعه الحیدریه، 1383 ه.ق، ص 196 - الشیخ محمد الصبان، اسعاف الراغبین (در حاشیه نور الابصار) قاهره، مکتبه المشهد الحسینى، ص 179.

6- ابن شهراشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 21.

7- نصر بن مزاحم، وقعه صفین، ط 2، قم، منشورات مکتبه بصیرتى، 1382 ه.ق، ص 113.

8- طبرسى، احتجاج، نجف، المطبعه المرتضویه، ص 144-150.

9- طبرسى، همان کتاب، ص 156.

10- مجلسى، بحارالانوار، تهران، المطبعه الاسلامیه، 1383 ه.ق، ج 44، ص 1.

11- ابن اثیر، اسد الغابه فى معرفة الصحابة، تهران، المکتبه الاسلامیه، ج 2، ص 13 و 14- ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، بیروت، دارصادر، ج 3، ص 406- مجلسى، بحارالانوار، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1393 ه.ق، ج 44، ص 21 - سبط ابن الجوزى، تذکره الخواص، نجف، منشورات المطبعه الحیدریه، 1383 ه.ق، ص 199.

12- مجلسى، بحارالانوار، تهران، المکتبة الاسلامیة، 1393 ه.ق، ج 44، ص 147 - طبرسى، احتجاج، نجف ،المطبعة المرتضویة، ص 157.

13 - شبر، سید عبدالله، جلأالعیون، قم، مکتبة بصیرتى، ج 1، ص 345-346.




      

ماه مبارک آمد، ای دوستان بشارت
کز سوی دوست ما را هر دم رسد اشارت
آمد نوید رحمت، ای دل ز خواب برخیز
باشد که باقی عمر، جبران شود خسارت
****
امام صادق(علیه السلام):
خواب روزه دار عبادت،
خاموشی او تسبیح،
عمل وی پذیرفته شده
و دعای او مستجاب است."
****
حلول ماه مبارک رمضان، ماه رحمت و برکت و غفران مبارک باد.
****
آمد گه آمرزش و شهرُ الله عظمی
توفیق خدایا، تو ز ما سلب مفرما
****
شد باز در رحمت خالق به روی خلق
چون ماه مبارک ز افق گشت هویدا
****
مژده که شد ماه مبارک پدید
به عاصیان وعده ی رحمت رسید
ماهی سرشار از برکت و رحمت و عبادت های پذیرفته شده
برایتان آرزومندم.
****
آمد رمضان هست دعا را اثری
دارد دل من شور و نوای دگری
ما بنده عاصی و گنهکار توییم
ای داور بخشنده بما کن نظری
****
استشمام عطر خوشبوی رمضان گوارای وجود پاکتان.
****
خبر آوردند که پیامبر، همه انسانها را به یک مهمانی بزرگ دعوت نموده است تا در پایان آن به مهمانان نمونه جایزه دهد.
****
شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن (ماه مبارک رمضان، ماه دوری از گناهان، ماه بندگی مبارکتان باد.)
****
به هنگام رقت قلب، دعا را غنیمت شمارید که رقت مایه رحمت است.
****
صابران کجایید که دوباره ایزد امتحانش آغاز شده؟
****
در سال، یک ماه است که خدا بیشتر از همیشه دنبال دوست می گردد، آیا تو دوست او نیستی؟
****
به خدا متوجه شو، تا دلها به تو متوجه شود.
****
ماه خیر و برکت، ماه نزول رحمت، ماه مهمانی و ضیافت الهی، بار دیگر ما را به یک فضای معنوی غیرقابل وصفی می کشاند.
****
ماه رمضان نزد خدا حرمت و فضیلت والاتری نسبت به دیگر ماهها دارد.
****
همه عالم محضر خداست، هرچه واقع می شود در حضور خداست.
****
نعمت های خدا امتحان است برای بندگان خدا.
****
برای خدا کار کنید و برای خدا به پیش بروید.
****
ما و شما و همه هرچه داریم از خداست و هرچه توان داریم برای خدا باید خرج کنیم.
****
با ادب خاص خود وارد این مهمانی بی مانند بشویم.
****
خدا هست؛ غفلت نکنید از او! خدا حاضر است، همه ما تحت مراقبت او هستیم.
****
(ماه منصورین مبارک) آن کس که اتکا به خدا دارد منصور است.
****
(ماه قیام برای رسیدن به خدا مبارک) جدیت کنید که کارهایتان برای خدا باشد، قیامتان لله باشد.
****
(ماه مقاصد عالی مبارک) مقاصد وقتی که عالی شد، زحمت های در راه آن مقصد باید در نظر انسان نباشد.
****
(ماه خدا دوستان مبارک) کسی که خدا با اوست از هیچ قدرتی جز قدرت او هراسی ندارد.
****
بخشش و عفو داشته باش، مثل دریا.
گشاده دست باش، جاری باش، کمک کن، مثل رود.
اگر کسی اشتباه کرد آن را بپوشان مثل دریا.
****
می گویند هروقت آب می نوشی بگو یا حسین(علیه السلام)، این روزها که آب می بینی و نمی نوشی آرام بگو یااباالفضل (علیه السلام).
****
بدان که پیروزی با صبر میسر می شود و گشایش با رنج و سختی و پس از هر سختی آسایشی است.
****
بدان که قلم تقدیر بر همه شدنی ها رفته است.

ادامه مطلب...


      
<   <<   6   7   8   9   10      >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ سلام وب قشنگی داری خوشحال شدم که پیامت را دیدم