سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقدمه

در میان همه مذاهب الهی و انسان های با انصاف جهان، فضیلت و ارزشی بالاتر از عدالت و احسان نیست; اسلام که دین انسان سازی و جامعه سازی و تکامل است; این، دو خصلت را پس از توحید و اساس دین، در راس ارزش ها قرار داده و اهمیت فوق العاده‏ای برای آنها قائل است .
قرآن می فرماید: «ان الله یامر بالعدل و الاحسان‏» . (1) خداوند به عدالت و احسان فرمان داده است .
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «جماع التقوی فی قوله تعالی ان الله یامر بالعدل والاحسان‏» . (2) مجموعه تقوا و پرهیزکاری، در این گفتار خدا است که می‏فرماید: خداوند به عدالت و احسان، فرمان می‏دهد .
عدالت‏به معنی حقیقی کلمه، یعنی هر چیزی در جای خود قرار گیرد; بنابراین، هرگونه افراط یا تفریط، تجاوز از قانون عدالت است; نتیجه اینکه در امور اجتماعی، تجاوز به حقوق دیگران بر خلاف اصل عدالت است . امام صادق (علیه السلام) می‏فرمایند: «المیزان العدل‏» (3) ترازوی سنجش، همان عدالت است . ترازویی که به طور دقیق، حق را از باطل جدا می‏سازد و حقیقت را نشان می‏دهد، اندازه‏ها و حد اعتدال را تبیین می‏کند، عدالت نیز همان ترازوی دقیق سنجش در همه عرصه‏های زندگی انسان است .
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) فرموده‏اند: «العدل، الانصاف والاحسان; التفضل‏» (4) عدالت آن است که، براساس انصاف، حق مردم به آنها داده شود، ولی احسان آن است که علاوه بر ادای حقوق، بر آنها نیکی کنی . نیز فرمود: «ان العدل میزان الله الذی وضعه للخلق و نصبه لاقامة الحق‏» (5) عدالت، ترازوی سنجش خدا است، خداوند آن را برای (حفظ حقوق) انسان‏ها قرار داده و آن را برای اجرای حق و برقراری آن نصب کرده است .

ادامه مطلب...


      

یکی از معارف حیات بخش قرآن، مسئله انفاق است که از یک سو راهکاری برای برطرف کردن فاصله طبقاتی و از بین بردن فقر از جامعه می باشد و از سوی دیگر دستورالعملی برای خودسازی و تزکیه نفس در راه تکامل روح آدمی. در نوشتار حاضر، موضوع انفاق از منظر قرآن کریم و در آیینه زندگانی سرور زنان عالم، فاطمه زهرا(س) بررسی می شود که خود فرمود: «از دنیای شما سه چیز محبوب من است: 1-تلاوت قرآن؛ 2-نگاه به چهره رسول خدا(ص)؛ 3-انفاق در راه خدا.»(1)

ادامه مطلب...


      

از جمله مفاهیم ارزشمندی که در آموزه های دینی به خصوص قرآن کریم، مورد عنایت و توجه قرارگرفته و به آن سفارش شده، احسان و نیکوکاری است. احسان و نیکوکاری کارکردهای زیادی در عرصه های فردی، اجتماعی، فرهنگی، معنوی و... دارد. مؤمنان واقعی و انسان های صاحب خرد و اندیشه در هر عصر و نسلی، سعی و تلاش نموده اند خود را به صفت و ویژگی احسان و نیکوکاری، آراسته سازند. و این توصیه و سفارش سعدی است که می گوید:
ره نیک مردان آزاده گیر
چو ایستاده ای دست افتاده گیر
در این نوشته برآنیم تا با توجه به آیات قرآنی، نگاهی ولو اجمالی به نقش احسان و نیکوکاری در زندگی فردی و اجتماعی داشته باشیم. مطلب را با هم از نظر می گذرانیم.

ادامه مطلب...


      

از منظر عقل و دین برای رسیدن به مقامهای عالی انسانی، «احسان به نیازمندان» بهترین روش به شمار می رود و تمام ادیان و مذاهب این شیوه را در شمار ارزشها و اصول خود گنجانده اند. اساساً کسانی که از این ویژگی برخوردار نباشند، نه تنها نمی توانند پایگاه معنوی و درجات عالیه آن را کسب کنند، بلکه جایگاه اجتماعی خود را نیز از دست می دهند و مطرود انسان های محیط اطراف خود می شوند. به همین دلیل نیکوکاری و احسان در کنار سایر ارزشهای مهم در آیات وحی مطرح شده است. در سوره نحل آیه 90 آمده است: «خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می دهد.» در متون دینی ما بویژه در قرآن کریم، این عمل معنوی در قالب واژه های «خیرات»، «انفاق»، «احسان»، «قضای حوائج نیازمندان» و «بِر» بیان شده است.

? نشانه اهل ایمان

ادامه مطلب...


      

امام صادق (علیه السلام) : (خداوند حکیم برای بنی اسراییل چنین مقدر فرمود که به مدت چهارصد سال در رنج و عذاب باشند) وقتی عذاب و سختی بر بنی اسراییل به طول انجامید چهل روز به درگاه خداوند گریه و ناله کردند.
پس از این مدت خداوند به موسی و هارون (علیهماالسلام) وحی فرستاد که بنی اسراییل را از شر فرعون نجات دهند.
اما از چهارصد سال ، صد و هفتاد سال باقی مانده بود که خداوند از آن صرف نظر فرمود.
آن گاه امام صادق (علیه السلام) فرمودند : شما نیز اگر این گونه عمل کنید (چهل روز گریه و ناله و دعا به درگاه خداوند داشته باشید) خدای متعال قطعا فرج ما را می رساند.
اما اگر این چنین نباشید امر فرج تا آخرین حد خود به تاخیر خواهد افتاد.

(تفسیر عیاشی, جلد2 صفحه154)

یک بار دیگه به جمله آخر روایت دقت کنید. چهل روز خواست عمومی و دعای همگانی زمینه ظهور رو مهیا می کنه.
وای بر ما که 1175 ساله اماممون از ما التماس دعای فرج داره اما ما مذهبی ها و هیئتی ها حسین زمانمون رو فراموش کردیم!
کلید زندان غیبت امام در دستان ماست معطل نکنیم. دعا کنیم و دیگران رو هم به دعا تشویق کنیم!

اللهم عجل لولیک الفرج




      

عاشق شدیم و عاشق حیران ما شدند
قومی اسیر زلف پریشان ما شدند

آنقدرعاشقیم که عشاق روزگار
مبهوت سینه چاک گریبان ما شدند

روح القدس شدیم و تمامی شاعران
گرم غزل سرایی دیوان ما شدند

یوسف شدیم و بهر تماشای حال ما
صدها عزیز، راهی زندان ما شدند

آنقدر آمدیم و مسلمان او شدیم
آنقدر آمدند و مسلمان ما شدند

ما عاشقیم عاشق حیران زینبیم
تکفیرمان کنید،مسلمان زینبیم




      


ویژگی ها و وظایف ولی فقیه در عصر غیبت

نویسنده:آیت الله جوادی آملی ( حفظه الله )




ولی فقیه ؛ پذیرش ولایت و ایمان به آن

پذیرش ولایت و ایمان به آن قبل از این که بر امت لازم شود، بر خود فقیه لازم می باشد ؛ یعنی اگر فقیهی معتقد به مقام ولایت نبود، هرگز دارای این سمت نخواهد بود... پس منصب ولایت برای آن فقیه جامع الشرایط ثابت است که قبل از دیگران به اصل سمت ولایت معتقد بوده و به آن ایمان داشته باشد و هر گونه تجاوز از آن را ناروا بداند. (1)

معنای نیابت فقیه جامع الشرایط از امام معصوم علیه السلام و تفاوت آنها با هم

معنای نیابت فقیه جامع شرایط علمی و عملی از امام معصوم علیه السلام تنها در اصل اداره امور امت اسلامی خلاصه نمی شود، بلکه لازم است اصول حکام بر سیاست و قوانین قابل پیروی را از هدایت الهی دریافت کند. (2)
تنها تفاوتی که بین نائب [ ولی فقیه ] و منوب عنه [ امام معصوم ] وجود دارد، این است که منوب عنه در پرتو عصمت الهی آنچه می داند در اثر شهود و غیب و علم حضوری است ، نه اجتهاد از ظواهر و استنباط از ادله ، لذا همه علوم دینی یقینی می باشد، اما نائب وی در اثر عدم عصمت ، همه آنچه را که می داند در اثر استنباط از ادله است که غالب آنها ظنی السند و الدلاله اند و تعدادی از آنها که از لحاظ سند قطعی اند، مانند قرآن کریم و برخی از نصوص که متواترند از جهت دلالت، ظنی می باشند؛ گرچه برخی از ادله ، هم از لحاظ سند قطعی است و هم از جهت دلالت جزمی می باشند. بنابراین علم فقیه غالبا از محور ، گمان تجاوز نمی کند و همه علوم وی نیز طبق اجتهاد می باشد ، لذا گاهی مصیب و مثاب است و زمانی مخطی و مأجور ، در صورتی که تقصیری در استنباط روا نداشته باشد. (3)

تفاوت حوزه ی مسئولیت ولایت فقیه و نبی و امام علیه السلام

حوزه مسئولیت ولایت فقیه ... تنها در محدوده ی اجرای احکام است. در حالی که نبی و امام علاوه بر اجرا ، عهده دار ابلاغ شریعت و یا تبیین مقیدات و مخصصات و قوانین الهی نیز می باشند. بنابراین هرگز به وسیله ولی فقیه در احکام اسلام حکمی افزوده یا کاسته نمی شود و اگر در مواردی حکم ولی فقیه ی مقدم بر حلیت یک حلال یا حرمت یک حرام می باشد، این از باب تقیید یا تخصیص حکم الهی نیست ، بلکه از باب حکومت برخی از احکام الهی بر بعضی دیگر است. (4)

ویژگی ها و وظایف ولی فقیه در عصر غیبت

کسی که در عصر غیبت ، ولایت را از سوی خداوند بر عهده دارد ، باید دارای سه ویژگی ضروری باشد که این سه خصوصیت از ویژگی های پیامبران و امامان علیهم السلام سرچشمه می گیرد و پرتوی از صفات متعالی آنان است . ویژگی اول ، شناخت قانون الهی است ؛ زیرا تا قانونی شناخته نشود، اجرایش ناممکن است. ویژگی دوم ، استعداد و توانایی تشکیل حکومت برای تحقق دادن به قوانین فردی و اجتماعی اسلام است و ویژگی سوم ، امانتداری و عدالت و اجرای دستورهای اسلام و رعایت حقوق انسانی و دینی افراد جامعه . (5)
همچنین « در عصر غیبت ولی زمان (عج) که مسلمانان و جامعه اسلامی از ادراک برکات خاص ظهور ایشان محرومند، جاودانگی اسلام اقتضا دارد که همان دو شأن تعلیم دین و اجرای احکام اسلام تداوم یابد که این دو وظیفه بر عهده ی نائبان ولی عصر (عج) می باشد و فقیهان عادل و اسلام شناس از سویی با سعی بلیغ و اجتهاد مستمر ، احکام کلی شریعت را نسبت به همه موضوعات و از جمله مسائل جدید و بی سابقه تبیین می نمایند و از سوی دیگر با اجرای همان احکام استنباط شده ، ولایت اجتماعی و اداره ی جامعه ی مسلمین را تداوم می بخشند. »(6)

ولایت فقیه ؛ ولایت فقاهت و عدالت

بازگشت ولایت فقیه عادل ، به ولایت فقاهت و عدالت است و شخص فقیه منهای شخصیت حقوقی خود ، هیچ سمتی ندارد، بلکه در تمام احکام همتای امت بوده و فاقد تمام مزایای موهوم و امتیازهای متوهم و برتری های متخیل بوده ، هیچ تمیزی بین او و دیگران نخواهد بود و شخصیت حقوقی وی نیز فقط عنوان فقاهت و عدالت است که هرگز افزون طلبی را که عین سفاهت و جهالت بوده، معنا نمی کند و هیچ گاه برتری جویی را که عین خیانت و ضلالت می باشد، نمی پذیرد. (7)

پی نوشت ها:

1. همان ، صص 17-16.
2. همان ، ص 15.
3.همان.
4. همان ، ص 129.
5. ولایت فقیه ؛ ولایت فقاهت و عدالت ، صص 3-152.
6. همان ، ص 237 و ر.ک : ص 168.




      

 از حضرت صادق (ع) روایت شده که فرمود: کسى که سه چیز را انکار کند از شیعیان ما نیست . آن سه چیز عبارتند از: معراج ، سؤ ال در قبر و شفاعت .
و روایت شده که آن دو ملک به هیئت هولناک بیایند، صداى ایشان مثل رعد غرنده و چشمهایشان مثل برق خیره کننده باشد؛ سؤ ال کنند که پروردگارت کیست ؟ و پیغمبرت کیست ؟ و دینت چیست ؟ و نیز سؤ ال کنند از ولى و امام او، پس در آن حال چون جواب دادن بر میت سخت و محتاج است به کمک ، لاجرم براى مرده دو جا تلقین ذکر کرده اند: یکى وقتى که او را در قبر مى گذارند و بهتر آنست که ، به دست راست ، دوش راست ، و به دست چپ ، دوش چپ او را بگیرند و حرکت دهند و تلقین کنند. و دیگر وقتى که او را دفن کردند، مستحب است که ولى میت یعنى نزدیکترین خویشان او بعد از آنکه مردم از سر قبر او برگردند نزد سر میت بنشیند و با صداى بلند او را تلقین کند و بهتر است که دو کف دست را روى قبر گذارد و دهان را نزدیک قبر برد، و اگر دیگرى را نائب کند نیز خوب است ؛ و وارد شده است که چون این تلقین را کند منکر به نکیر مى گوید: بیا برویم تلقین حجتش کردند احتیاج به پرسیدن نیست پس برمى گردند و سؤ ال نمى کنند.
 

ادامه مطلب...


      

 

با نزدیک شدن ایام محرم الحرام وقتی در کوچه ها و خیابان ها عبور می کنیم به ظواهر و پدیده هایی برمی‌خوریم که توجه انسان را بر می انگیزد و نوعی شور و شعف در انسان ایجاد می نماید و انسان را به تفکر وادار می نماید و آن پدیده چیزی نیست جز آمادگی مردم پیر و جوان، زن و مرد، کودک و نوجوان برای برپایی عزای امام حسین سالار شهیدان علیه السلام و این امر به گونه ای محسوس است که بر هیچ کس مخفی نیست و هر چه زمان بر آن می گذرد نه تنها از عظمتش کاسته نمی شود بلکه روز به روز برجسته تر می شود و هر چه دشمنان تشیع و اسلام در سالهای اخیر در ماهواره و اینترنت و غیره به مرام و مسلک تشیع در زمینه عزاداری حمله می کنند مثل وزش بادی می ماند که شعله آتش غم سید الشهداء علیه السلام را شعله‌ورتر و پرفروغ تر می‌نمایند: «یریدون لیطفئوا نور الله بأفواههم و الله متم نوره و لو کره الکافرون.» (1) 

 

و ما اگر بخواهیم این آمادگی و شور و شعف مردم را به هر چیزی تشبیه کنیم، زیباتر از تشبیه آن به رستخیز و قیامت نخواهد بود، رحمت واسعه خدا بر محتشم کاشانی که این تشبیه زیبا را - که بی شک از الهامات خود سرور جوانان اهل بهشت بوده است - بر زبانها جاری ساخت !!

باز این چه شورش است که در خلق عالم است         باز این چه نوحه وچه عزا وچه ماتم است

گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست                               این رستخیز عظیم که نامش محرم است

بی شک عبادت عظیم عزاداری که علاوه بر تعظیم شعائر دینی بودن، احیاء معالم دینی نیز در آن موج می زند دارای آدابی است ، در این نوشتار برآنیم تا تنها به یکی از آداب عزاداری اشاره کنیم و آداب دیگر را به نوشته های دیگر به جهت اختصار واگذار نماییم .

 

شکر نعمت عزا

یکی از آداب عزاداری سرور شهیدان علیه السلام که کمی عجیب نیز به نظر می رسد و البته برای شروع به عزا نیز مناسب است شکر بر توفیق این امر مهم و حمد بر مصیبت آن جناب است آن طور که در دعا یا ذکر سجده زیارت عاشورا نیز بدان اشاره شده است:

« اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم ،‌ الحمد لله علی عظیم رزیتی »

تمام فجایعی که دشمنان اهل بیت علیهم السلام بر آنها روا داشتند جز خیر برای آنها و شیعیانشان به دنبال نداشت به همین خاطر اهل بیت علیهم السلام و شیعیان ، خدا را شکر گزارند حتی به خاطر مصیبت عظیم فاجعه عاشورا که بر آسمانها و زمین سنگینی می کند !!

خدایا حمد، فقط سزاوار توست، آن هم حمد کسانی که شکرگزار تواند، به خاطر مصیبت دیدن اهل بیت علیهم السلام، ستایش مخصوص خداست به خاطر مصیبت و ناراحتی بزرگ من از این ناحیه !!

جا دارد در این ایام که به عزاداری پرداخته می شود و این جمله از زیارت عاشورا که در محافل زیاد تکرار می شود مورد تأمل و بازخوانی قرار گیرد .

باید دانست که هر چه از جانب خدا بر اهل بیت علیهم السلام جاری شد جز خیر آنان و شیعیان آنها نبود «هر آن چه از دوست رسد نیکوست » و بر همین منوال بود که حضرت زینب کبری علیهاالسلام در جواب ابن زیاد ملعون، فرمود : « ما رأیت إلا جمیلا » (2) من از جانب خداوند جز زیبایی ندیدم !! و معلوم است که زیبایی که از جانب خداوند دریافت می شود مستحق حمد و شکر است.

حضرت زینب

 

کار از این نیز بالاتر است وقتی که آن بانوی مکرمه بدن قطعه قطعه برادر را به بغل می گیرد و رو به آسمان می نماید، می فرماید : « اللهم تقبل منا هذا القربان »(3) یعنی نه تنها از خداوند طلبکار نیست بلکه از خدا درخواست می کند که برادرش را که قربانی راه خدا می داند ، خداوند قبول کند و چرا این گونه نباشد وقتی که خود اهل بیت علیهم السلام فرموده اند:

« از امر م?من تعجب می کنیم چرا که خدا هیچ قضایی برای او در نظر نمی گیرد مگر این که برای او خیر است اگر با قیچی قطعه قطعه شود برای او خیر است و اگر مالک شرق و غرب عالم نیز شود برای او خیر است »(4) .

و خیری که از طرف خدا رسد استحقاق شکر و حمد را دارد چه خیر از نوع قطعه قطعه شدن و چه از نوع دوم !!

حتی در آن هنگام که انسان گناهی را مرتکب می شود علاوه بر وظیفه توبه انسان یک شکر نیز به خدا بدهکار می شود چرا که درست است که گناه ، خرج کردن و مصرف نعمت و نیروی الهی در راه شرّ می باشد و از این جهت که نباید در راه شرّ مصرف می نموده باید توبه کند لکن از این جهت که بالآخره نعمتی را خرج نموده و مصرف کرده شکر آن نعمت به جای خود باقی است چنانچه در کلام فقها نیز شبیه این مسأله یافت می شود در آن جا که می فرمایند اگر کسی درآمد سال خود را در موردی خرج کند که خارج از شئونات است یا مثلا خرج کار حرام کند و یا اسراف کند علاوه بر اینکه مرتکب حرام شده باید خمس آن را نیز بپردازد و باقی نماندن آن مال تا سر سال خمسی باعث سقوط وظیفه خمس نمی شود و به این حقیقت در دعای کمیل نیز اشاره شده است آنجا که بعد از اعتراف به گناه و مغلوب هوای نفسانی شدن ، باید بگوییم :

« فلک الحمد علی فی جمیع ذلک » (5).

حتی در آن هنگام که انسان گناهی را مرتکب می شود علاوه بر وظیفه توبه انسان یک شکر نیز به خدا بدهکار می شود چرا که درست است که گناه ، خرج کردن و مصرف نعمت و نیروی الهی در راه شرّ می باشد و از این جهت که نباید در راه شرّ مصرف می نموده باید توبه کند لکن از این جهت که بالآخره نعمتی را خرج نموده و مصرف کرده شکر آن نعمت به جای خود باقی است

فلذا در روایت صحیحه ای از امام رضا علیه السلام نیز وارد شده که خداوند خطاب به انسان می فرماید :

« و بنعمتی قویت علی معصیتی ... و أنت أولی بسیئاتک منی » (6).

یعنی ای فرزند آدم تو با نعمت و قدرتی که من به تو داده بودم قدرت گناه کردن را پیدا کردی [مبادا برای خود حتی در گناه کردن نیرو و قدرتی خیال کنی چرا که لا حول و لا قوة إلا بالله ] و گناهان تو اگر چه از این جهت که نیروی آن را من به تو دادم، به من منتسب است لکن زشتی آن گناهان به تو سزاوارتر است [چرا که آنها را با اراده پلید خود واقع ساختی ] .!!!

پس معلوم شد که اصل استفاده از نعمت وظیفه شکر را بر گردن انسان می نهد گرچه مصرف بد آن وظیفه توبه را بر عهده می آورد !!

خلاصه این که تمام فجایعی که دشمنان اهل بیت علیهم السلام بر آنها روا داشتند جز خیر برای آنها و شیعیانشان به دنبال نداشت به همین خاطر اهل بیت علیهم السلام و شیعیان ، خدا را شکر گزارند حتی به خاطر مصیبت عظیم فاجعه عاشورا که بر آسمانها و زمین سنگینی می کند !!

این است توحید حقیقی که از مکتب اهل بیت علیهم السلام می آموزیم !!!

 

پی نوشت ها:

1-صف/8 .

2- امالی صدوق ص229 .

3- مقتل مقرم ص307 .

4- کافی ج2 ص 62 .

5- مصباح المتهجد شیخ طوسی ص 846 ، شایان ذکر است که در بعضی از کتابچه ها که در آن دعای کمیل است و در دست مردم دیده می شود به جای کلمه حمد کلمه «حجة» است که اشتباه می باشد چرا که در منبع اصلی این دعا که کتاب مصباح شیخ طوسی می باشد همان کلمه حمد است که در متن آوردیم .

6- کافی ج1 ص52 .




      

شب سوم محرم حضرت رقیه(س)

از خیمه ها که رفتی و دیدی مرا به خواب

 

داغی بزرگ بر دل کوچک نهاده ای

 

گرچه زمن لب تو خداحافظی نکرد

 

می گفت عمّه ام به رخم بوسه داده ای

 

من با هوای دیدن تو زنده مانده ام

 

جویای گنج بودم و ویرانه نشین شدم

 

ممکن نشد که بوسه دهم بر رخت به نی

 

با چشم خود ز خرمن تو خوشه چین شدم

 

تا گفتگوی عمّه شنیدم میان راه

 

دیدم تو را به نیزه و باور نداشتم

 

تا یک نگه ز گوشه ی چشمی به من کنی

 

من چشم از سر تو دمی بر نداشتم

 

با آنکه آن نگاه ، مرا جان تازه داد

 

اما دوپلک خود ز چه بر هم گذاشتی

 

یکباره از چه رو، دو ستاره افول کرد

 

گویا توان دیدن عمّه نداشتی

 

من کنار عمّه سِتادم به روی پای

 

مجروح پا و اِذن نشستن نداشتم

 

دستی سیاه بی ادبی کرد با سرت

 

من هم کبود دست روی سر گذاشتم 

شاعر: علی انسانی





برچسب ها : دستی  ,  سیاه  ,  رقیه  , 
      
<      1   2   3   4   5   >>   >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ سلام وب قشنگی داری خوشحال شدم که پیامت را دیدم