سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از خــون سرخ بهمن سـرسبز شد بهاران              

اندیشه بـــــاور شد، در امـــــــــتداد باران

بر صخره‏های همت جوشیده خـون غیرت            

   بانگ سرود و وحـــدت آید زچشمه‌ساران

والــــفجر بهمن آمد، فـــــصل شکفتن آمد            

   بر پهندشت باور، خــالی است جای یاران

 

بهمن، یادآور حماسه پرشکوه و کم‌نظیر ملتی است که توانست تحت رهبری و هدایت بزرگمردی فرزانه و روحانی و با بهره‌گیری از دین مبین اسلام در رویارویی خونینی مقابل استبداد شاهنشاهی فصل جدیدی از حیات سیاسی و فرهنگی خویش را آغاز کند و بار دیگر نقش تاریخی و بی‌مانند خود را در اعتلای فرهنگ و تمدن اسلامی تجدید کند.

در بهمن‌ماه 57، جهان شاهد تحولی شگرف و انقلابی عظیم و مردمی در تاریخ بود. قیام ملتی مصمم و یکپارچه با قلب‌هایی سرشار از عشق و ایمان. در بهمن‌ماه، رهبر بزرگ و نستوهی، پس از سال‌ها دوری از وطن، قدم بر خاک گلگون میهن گذاشت تا آزادی و استقلال را نصیب امتی خداخواه کند. امام آمد و عظمت، شرافت و افتخار به همراه آورد و به فرموده مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌اللّه خامنه‌ای(مدظله العالی) «امام آمد تا به نام خدا سفینه نجات خلق را از میان لجه‌ای خون به ساحل پیروزی رهنمون شود. و بدین سان بهمن 57 طلوع دوباره اسلام ناب محمدی(ص)، تجدید حیات مستضعفان و خشنودی حضرت ولی‌عصر، مهدی موعود(عج) را نوید داد.

سلام بر تو ای مطلعِ فجر، ای سپیده سحر، ای انفجار نور، خوش آمدی. خوش آمدی که با آمدنت زنجیرهای سنگی از گردنمان گسیخت، کمرهای خمیده‌مان راست شد، بر لب‌های پژمرده‌مان شکوفه‌های تبسم نشست، در قلب‌های سوخته‌مان گلبوته‌های عشق و امید رویید و بر گونه‌های زردمان گل‌خنده‌های شادی نمودار شد. خوش آمدی که با مقدمت، عطر آزادی به جای بوی باروت در فضای میهن اسلامی‌مان پیچید و قفس‌ها شکسته شد. خوش آمدی که با آمدنت، سوز و سرما از شهر و دیارمان گریخت. خوش آمدی ای فجر پیروزی. تو طلوع آزادی وطن، بارش مهتاب، ترانه عشق، نردبان عروجی. مقدمت را گرامی می‌داریم و پیامت را پاسداری می کنیم.

  

ایام‌الله دهه مبارک فجر، طلیعه سالگرد سی و چهارمین
بهار آزادی و پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی
بر
 ملت غیور و  قدرشناس ایران اسلامی مبارک باد.
 




برچسب ها : مقاله  , 
      

امام محمد باقر علیه السلام فرمود: نور امام در دل مؤمنان از نور خورشید تابان در روز روشن‏‌تر است.
ابو خالد کابلى گوید: از امام باقر علیه السلام درباره قول خداى تعالى (آیه8 سوره 64) (((بخدا و رسولش و نورى که فرستادیم ایمان آورید))) پرسیدم فرمود: اى ابا خالد بخدا مقصود از نور، ائمه "علیهم السلام" است.
اى ابا خالد، نور امام در دل مؤمنان از نور خورشید تابان در روز روشن‏‌تر است و ایشانند که دل‌هاى مؤمنین را منور کنند و خدا از هر که خواهد نور ایشان را پنهان دارد پس دل آنها تاریک گردد و در ظلمت رود.


متن حدیث:

أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللّهِ الْحَسَنِیّ عَنْ عَلِیّ بْنِ أَسْبَاطٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیّوبَ عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْکَابُلِیّ
قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللّهِ تَعَالَى
فَ‏آمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النّورِ الّذِی أَنْزَلْنا فَقَالَ یَا أَبَا خَالِدٍ النّورُ وَ اللّهِ الْأَئِمّةُ ع یَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ أَنْوَرُ مِنَ الشّمْسِ الْمُضِیئَةِ بِالنّهَارِ وَ هُمُ الّذِینَ یُنَوّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِینَ وَ یَحْجُبُ اللّهُ نُورَهُمْ عَمّنْ یَشَاءُ فَتُظْلَمُ قُلُوبُهُمْ وَ یَغْشَاهُمْ بِهَا



«اصول کافى جلد 1 صفحه277 روایة 4»




برچسب ها : حدیث  , 
      

در ابتدا بد نیست نوشته‏اى از امام حسن عسکرى (علیه السّلام) که در آن گوشه‏اى از فضایل اهل بیت (علیهم السّلام) آمده است را نقل کنم:

«ماییم که با گامهاى نبوت و ولایت، قله‏هاى حقیقت را فتح نموده و هفت طبقه کوههاى بلند فتوى را، با هدایت روشن نمودیم. ماییم شیران درنده نبرد و کسانى که دشمن را از پا مى‏ اندازند. امروز شمشیر و قلم از آن ماست و فردا پرچم ستایش و علم از ما. نوه‏ هاى ما هم پیمانان دین، جانشینان پیامبران، چراغهاى مردم و کلیدهاى کرم هستند. «همسخن» خدا بخاطر گواهى ما به وفاى او، لباس برگزیدگى را پوشیده و «روح القدس» از میوه نوبر باغهاى ما چشید. شیعیان ما اهل نجات، پاک، یاور و محافظ ما و دشمن ستمکاران مى‏باشند. و بعد از سختى‏ ها چشمه ‏هاى زندگى براى آنها مى‏جوشد، تا «الم» و «طه» و «طواسین» را تمام نمایند. {(امضا) حسن بن على العسکرى. سال دویست و پنجاه و چهار} »

 

روز هشتم ماه ربیع الاول‏ سال 260 هجری قمری

روایت شده شهادت امام حسن عسکرى (علیه السلام) در این روز در سن 28 سالگی است. پس بهتر است در این روز اندوهگین بودن، بخصوص با در نظر گرفتن این مطلب که صاحب مصیبت حجت عصر و امام زمان (علیه السلام) - جان جهانیان فداى او، و رحمت خدا بر او و بر پدرانش باد – مى ‏باشد.

 امام حسن (علیه السّلام) را با هر زیارتى که به ذهن مى‏رسد زیارت نموده و به امام زمان (علیه السّلام) تسلیت گفته شود. سپس از خداوند بخاطر جانشینى امام زمان (علیه السّلام) تشکر نموده و بخاطر غیبت و دسترسى نداشتن به آن حضرت متأثر شده و زمان ظهور و فوائد نورهاى او و خیر و برکت آن را در ذهن مجسم نماییم.

شیعیان ما اهل نجات، پاک، یاور و محافظ ما و دشمن ستمکاران مى‏باشند. و بعد از سختى‏ ها چشمه ‏هاى زندگى براى آنها مى‏جوشد، تا «الم» و «طه» و «طواسین» را تمام نمایند

خصوصیتهاى معصومین علیهم السّلام در حوایج مختلف‏

امام حسن عسکرى (علیه السّلام) خصوصیتى براى برآورده شدن حاجات اخروى دارد. معصومین (علیهم السّلام) گرچه هر کدام از آنان وسیله ‏اى براى بندگان خدا در جمیع حوائج مى ‏باشند، ولى هر کدام خصوصیتى براى بعضى از حاجتها دارا مى‏باشند - چنانچه دعاى توسل شاهدى بر این مطلب است - :

رسول خدا و دختر بزرگوارش و امام حسن و امام حسین (علیهم السّلام) در حاجتهاى مربوط به بدست آوردن طاعت خدا و خوشنودى او خصوصیتى دارند.

امیر الم?منین (علیه السّلام) خصوصیتى در مورد انتقام از دشمنان و برطرف نمودن ظلم ظالمین دارد.

امام سجاد (علیه السّلام) خصوصیتى در مورد ستم پادشاهان و القاءات و وسوسه‏هاى شیطان دارد.

امام باقر (علیه السّلام) و امام صادق (علیه السّلام) خصوصیتى در کمک گرفتن در مورد آخرت دارند.

امام کاظم (علیه السّلام) خصوصیتى در مورد سلامتى کامل از بیماریها و دردهایى که مردم از آن گریزانند دارد.

امام عسگری

 

امام رضا (علیه السّلام) خصوصیتى در مورد ترسهاى مسافرت در دریا و خشکى و زمینهاى بى ‏آب و علف و بدون آبادى و سکنه دارد.

امام جواد (علیه السّلام) خصوصیتى در مورد توسعه روزى و بى‏نیاز شدن از آنچه در دست مردم است دارد.

امام هادى (علیه السّلام) خصوصیتى در مورد قضاى نافله ‏ها و احسان به برادران م?من و به کمال رسیدن طاعتهاى پروردگار دارد.

امام حسن عسکرى (علیه السّلام) خصوصیتى در کمک نمودن در مورد آخرت دارد.

و امام عصر ما، پناهگاه، امید و حافظ ما، نور ما و زندگى ما، امام مهدى (عج) جامع تمام خصوصیات مذکوره بوده و براى حاجات دیگر نیز توسل به او مناسب است.

 

علامات م?من از نگاه امام یازدهم

شیخ در تهذیب و مصباح روایت کرده از حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) که فرموده: علامات م?من پنج چیز است پنجاه و یک رکعت نماز گزاردن که مراد هفده رکعت فریضه و سى و چهار رکعت نافله است در هر شب و روز، و زیارت اربعین کردن و انگشتر در دست راست کردن و جبین را در سجده بر خاک گذاشتن و بسم الله الرحمن الرحیم را بلند گفتن.

گرچه هر کدام از معصومین علیهم‌السّلام، وسیله‌‏اى براى بندگان خدا در جمیع حوائج هستند، ولى هر یک خصوصیتى را براى بعضى از حاجات دارا مى‏باشند. در این میان، امام حسن عسکرى علیه‌السّلام خصوصیتى براى برآورده شدن حاجات اخروى دارد.

برادران امام

 معروف است که در نزد قبر عسکریین (علیهما السلام) قبور جمله ‏اى از سادات عظام است که از جمله آنها است حسین پسر امام على نقى (علیه السلام)، حسین، سیدى جلیل القدر و عظیم الشان بوده، زیرا که از بعضى روایات استفاده می شود که؛ از مولاى ما حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) و برادرش حسین بن على تعبیر به سبطین مى‏کردند و تشبیه مى‏کردند این دو برادر را به دو جدشان دو سبط پیغمبر رحمت امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) و در روایت أبو الطیب است که صداى حضرت حجت صلوات الله علیه شبیه بود به صداى حسین و در شجرة الاولیاء تالیف سید فقیه محدث حکیم السید احمد اردکانى یزدى در ذکر اولاد حضرت امام على نقى (علیه السلام) است که حسین فرزند آن حضرت از زهاد و عباد بود و به امامت برادر خود اعتراف داشت.

و نیز برادر دیگر امام حسن عسگری (علیه السلام)، امامزاده سید محمد فرزند حضرت امام على نقى (علیه السلام) در نزدیکى بلد یک منزلى سامره مزارى است مشهور و به جلالت شأن و کرامات زیاد معروف، عامه مردم به زیارتش مشرف مى‏شوند و نذرها و هدایاى بسیار به آنجا مى‏برند و حاجات مى‏طلبند و اعراب آن حدود تمامى از او خوف دارند و حساب مى‏برند، کرامات بسیار از آن بزرگوار نقل شده که مقام ذکرش نیست و بس است در جلالت آن جناب که قابلیت و صلاحیت امامت را داشت و فرزند بزرگ هادى علیه السلام بود و در فوت او حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) گریبان خود را چاک فرمود و شیخ ثقه الاسلام نورى، اعتقاد عظیمى به زیارت آن بزرگوار داشته و در تعمیر بقعه و ضریح مبارکش سعى فرمود.




      

پیامک‌های تسلیت شهادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

امام عسگری

 

دست زمانه بار دگر اشتباه کرد                                زهری، بهار زندگی ام را تباه کرد

حال و هوای ملتهب حجره ی مرا                              همرنگ سرخی شفق قتلگاه کرد

 

چشمان سامرا از بغض هاى جارى، تمام شدنى نیست.

التهاب و داغدیدگى، به فراخور این غم در کوچه هاى شهر بیداد مى کند.

باد نوحه گر، گذارش به نخل هاى گیسوپریش مى افتد که ردیف به ردیف، دست خوش فراق شده اند.

 

رسانده زهر جفا تا به چرخ آه مرا                             گرفته است زکف معتمد رفاه مرا

به زندگانی من نیز زهر خاتمه داد                            به دست و پیکر لرزان ببین گواه مرا

 

امام حسن عسکرى علیه ‏السلام :

تقواى الهى پیشه کنید و مایه زینت ما باشید ، نه مایه سرشکستگى ما .

(بحارالأنوار، 78 / 372)

 

با چشم هایی که کبود و تار هستند                        روی پسر را بیش از این دیدن محال است

ای تشنه لب با لرزش دستی که داری                     آب از لب این ظرف نوشیدن محال است

 

***

امروز که صاحبِ عزایت زهراست

چشم همه از غم تو دریا دریاست

داغ تو شکست قامت عالم را

تو رفتی و «سُرَّ مَن رَأی» بی معناست

 

***

هوای سامره دارد دل هوایی من                              دوباره سائلی آمد،درِ حرم بگشا

 

               سامرائی شده ام ، راه گدایی بلدم                          لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست

 

***

شهادت امام حسن بن علی العسکری، پدر بزرگوار قطب عالم امکان، مهدی موعود(عج) بر شیفتگان حضرتش تعزیت باد.

 

ویرانه مزار تو مسجود آسمان

قبر تو کعبه دل و صحنت مطاف جان

کوری چشم دشمنت ای قبله جهان

زوّار هر شب حرمت صاحب ‌الزمان

 

***

امام حسن عسکرى علیه ‏السلام : .


                            زشت است براى م?من که خواسته‏اى داشته باشد که او را به خوارى کشاند

(تحف العقول، 489)

 

 

خاکی تر ازحریم تو آقا ندیده ام                                حتی پرنده پر نزند در هوای تو

 

***

 

تنها نه سامره، همه عالم دیار توست

هر جا رویم در بغل ما مزار توست

 

***

عالم همه قربان گل فاطمه مهدی                            حالا پسر  و روضه و تشییع جدایی

جانم به فدای غم تو، آجرک الله

بنداز به دوشم تو خودت شال عزایی


امام حسن عسکرى علیه ‏السلام :

دو خصلت است که بالاتر از آنها چیزى نیست : ایمان به خدا و سود رساندن به برادران .

 (تهذیب الأحکام، 78/374)

 

 

در بقیع حرمت با دل خون می گفتم                         که مگر داغ همان مرقد ویران کم نیست؟




      

حضرت محمد

 

آخر ماه صفر، اول ماتم شده است

دیده ها پرگهر و سینه پر از غم شده است

تا که بر چیده شد از روی زمین سایه وحی

خون دل خوردن خورشید، مسلّم شده است

 

مردى از دنیا مى رود که دنیا، چشم انتظارش نشست تا نقطه بگذارد بر انتهاى سطر پیامبرى و نامه رسالت را مُهر بنگارد با نقش نگین خاتمیت.

 

ماه صفر رسید و افق رنگ دیگر است                        از داغ آن که بر دو جهان سایه گستر است

 

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله:

از ظلم کردن بپرهیزید که در روز قیامت سبب تاریکی ها می شود.

(کافی، 2/332)

 

از سراپای مدینه گِل غم می ریزد

اشک از دیده غمبار حرم می ریزد

سایه خنده از این گلکده کم کم برود

یا قرار است که پیغمبر اکرم برود

 

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله: کاملترین مومنان از نظر ایمان خوش اخلاق‌ترین آنهاست

 

دیگر تمام شد؛

تمام آن روزهاى بى قرارى و شب هاى بى خواب که گمراهىِ مردمِ زمانه، تو را آسوده خاطر نمى گذاشت؛

دیگر آرام باش که پروردگار، بار سنگین نبوت را از شانه هاى پرطاقت این همه سال تو برگرفت و تو، امانت خطیر خویش را به منزل مقصود رساندى.

 

احمد آماده رفتن به سماوات ولی                            نگران است برای غم فردای علی

 

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله:

مدارا کردن با مردم نیمی از ایمان است و ملایمت و رفق با آنان نیمی از خوشی زندگی می باشد .

(کافی 2/117)

 

ختم رسل به سوی جنان می‌ کند سفر

جان جهانیان ز جهان می ‌کند سفر

 ریزید خون ز دیده که در آخر صفر

کز پیکر وجود، روان می ‌کند سفر

 

***

جان جهان ز پیکر هستی جدا شده                         خاموش، شمع محفل نورالهدی شده

 ملک خداست غرق در اندوه و اضطراب                     واویلتا، عزای رسول خدا شده

 

  

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله: مدارا کردن با مردم نیمی از ایمان است و ملایمت و رفق با آنان نیمی از خوشی زندگی می باشد

 

دیوارهاى حرا، هنوز طنین نیایش هایت را جار مى زند.

خشت خشت کعبه از تو مى گوید؛

از تو که دسیسه هاى کفار را به هیچ گرفتى و مصمم و پرشور، ایمانت را فریاد کردى.

آفتاب تا ابد چشمان پیامبرى ات را وام دار است.

 

***

 

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله:

کاملترین مومنان از نظر ایمان خوش اخلاق‌ترین آنهاست .

(تحت العقول، 47)

 


***

دریای اشک، ملک خداوند سرمد است               بــاور کنیــد روز عــزای محمّد است

 داغ پیغمبر است و بلایی‌ ست بس عظیم                       حیدر غــریب گشتـه و زهـرا شده یتیم

 

***

سوگ رسول یا که غم بی‌ نهایت است

یا نقشه شکستن رکن هدایت است

تیغ سقیفه گشته حمایل به دست خصم

 او را هوای حمله به بیت ولایت است...




      

 

علت ملقب شدن امام هشتم به لقب «رضا»

 

امام رضا

 

براساس روایات وارده از حضرات معصومین همه ائمه نور واحدند و همگی، صفات کمالیه را در اوج دارایند. اما با این وجود برای هر معصومی لقبی مخصوص وجود دارد که این خصلت در این امام جلوه ای ویژه داشته است. امام هشتم علی بن موسی علیهماالسلام نیز دارای لقبی مخصوص به خود است و آن لقب رضاست. دوست و دشمن امام را با این لقب صدا می کردند. اما به دیگر ائمه حتی دوستان نیز چنین لفبی نداده اند.

جای هیچ تردیدی نیست که همه معصومین به مقدرات الهی راضی بودند؛ و از طرفی خداوند متعال نیز از آنها رضایت کامل داشته است که آنان را به عنوان حجت خود بر انسانهای روی زمین برانگیخت. اما س?الی که در اینجا خودنمائی می کند این است که چرا لقب رضا تنها به امام هشتم داده شده است؟ در پاسخ این س?ال به دو روایت که در همین زمینه می باشد اشاره می شود.

 

رضایت مخالفین از امام

امام محمد تقی علیه السلام در جواب س?ال یکی از اصحاب که علت ملقب شدن پدر ایشان به رضا را جویا شده بود؛ ابتدا بصورت سر بسته فرمودند که چون خدا و رسول از ایشان راضی بودند خداوند ایشان را رضا لقب داد.

اما این صحابی از این جواب قانع نشده و در ادامه پرسید که همه ائمه این چنین بودند که خدا و رسول از ایشان راضی بودند پس چرا خداوند تنها پدر شما را رضا نامید؟ جواب روشن تر دادند که چون مخالفین ائمه در هیچ برهه ای از زمان به حضور حضرات معصومین در دستگاه حکومت راضی نبودند و همیشه در صدد حذف فیزیکی ایشان بودند ولی در مورد امام رضا علیه السلام، مخالفین نیز راضی شدند که ایشان در بدنه حکومت باشد و حتی تا جانشینی خلافت پیش رفتند که حضرت نپذیرفت اما در نهایت ولایت عهدی را به حضرت تحمیل کردند. متن روایت چنین است:

بزنطى می گوید: به حضرت جواد علیه السلام عرض کردم: گروهى از مخالفین شما معتقدند که لقب رضا را مأمون به پدر شما داد چون راضى شد که ولى عهد او باشد. فرمود:

حضرت جواد علیه السلام رضایت امام رضا علیه السلام را بر امر ولایت عهدی رد می کند و اینکه لقب رضا برای حضرت علتش رضایت ایشان بر این امر باشد. بلکه برعکس، رضایت مخالفین را بر حضور امام در امر حکومت مطرح می کنند، که این خود شکستی بزرگ برای خلفای نابحق عباسی به شمار می رفت

بخدا دروغ گفته ‏اند و کار نابجائى کرده ‏اند! خداوند بزرگ او را رضا نامیده زیرا او مورد رضایت خدا بود در آسمانها و مورد پسند پیامبر اکرم و ائمه طاهرین بود در زمین.

عرض کردم: مگر تمام آباء و اجداد شما از ائمه طاهرین علیهم السّلام مورد پسند خدا و پیامبر و ائمه نبودند. فرمود چرا.

فَقُلْتُ فَلِمَ سُمِّیَ أَبُوکَ مِنْ بَیْنِهِمْ الرِّضَا؟ قَالَ لِأَنَّهُ رَضِیَ بِهِ الْمُخَالِفُونَ مِنْ أَعْدَائِهِ کَمَا رَضِیَ بِهِ الْمُوَافِقُونَ مِنْ أَوْلِیَائِهِ وَ لَمْ یَکُنْ ذَلِکَ لِأَحَدٍ مِنْ آبَائِهِ ع فَلِذَلِکَ سُمِّیَ مِنْ بَیْنِهِمْ الرِّضَا علیه السلام. [1]

عرض کردم: پس چرا پدرت را بین آنها رضا لقب داده ‏اند؟ فرمود: چون مخالفین نیز او را چنان پسندیدند که دوستان و موافقین نیز پسندیده بودند؛ ولى این موفقیت براى هیچ کدام از آباء گرامش دست نداد بهمین جهت در میان ائمه به رضا ملقب شد. [2]

نکته بسیار مهمی که در این روایت باید به آن توجه شود این است که حضرت جواد علیه السلام رضایت امام رضا علیه السلام را بر امر ولایت عهدی رد می کند و اینکه لقب رضا برای حضرت علتش رضایت ایشان بر این امر باشد. بلکه برعکس، رضایت مخالفین را بر حضور امام در امر حکومت مطرح می کنند، که این خود شکستی بزرگ برای خلفای نابحق عباسی به شمار می رفت.

شخص امام رضا علیه السلام نیز در کلماتی به این نکته اشاره دارند:

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی حَفِظَ مِنَّا مَا ضَیَّعَ النَّاسُ وَ رَفَعَ مِنَّا مَا وَضَعُوهُ حَتَّى لَقَدْ لُعِنَّا عَلَى مَنَابِرِ الْکُفْرِ ثَمَانِینَ عَاماً وَ کُتِمَتْ فَضَائِلُنَا وَ بُذِلَتِ الْأَمْوَالُ فِی الْکَذِبِ عَلَیْنَا وَ اللَّهُ تَعَالَى یَأْبَى لَنَا إِلَّا أَنْ یُعْلِیَ ذِکْرَنَا وَ یُبَیِّنَ فَضْلَنَا. [3]

سپاس خداى را که آنچه مردم از ما تباه کرده بودند، حفظ فرمود و قدر و منزلت ما را که پایین برده بودند، بالا برد. هشتاد سال بر بالاى چوبهاى کفر ما را لعن و نفرین کردند، فضایل ما را کتمان نمودند و داراییهایى در دروغ بستن به ما هزینه شد و خداوند، جز بلندى یاد ما و آشکار شدن فضل ما را نخواست.[4]

حضرت کاظم علیه السلام برای اینکه این لقب برای فرزندشان شایع شود هرگاه درباره ایشان با دیگران سخن می فرمود از این لقب استفاده می کرد. دیگران هم وقتی چنین برخورداری از ایشان ملاحظه می کردند ناخداگاه در مورد ایشان با لقب رضا سخن می گفتند و این گونه لقب رضا برای حضرت شایع شد

دستور امام هفتم

در روایت دیگری آمده است که امام هفتم موسی بن جعفر علیهماالسلام اصرار داشتند که همه فرزندشان را رضا صدا بزنند.

کان موسى بن جعفر بن محمّد بن علیّ بن الحسین بن علیّ علیهم السلام یسمّی ولده علیّا علیه السلام الرضا. [5]

سلیمان بن حفص گفت: موسى بن جعفر علیهماالسّلام فرزندش على را رضا لقب داده بود؛ می فرمود: فرزند من را رضا صدا بزنید.

می فرمود: «به رضا چنین گفتم»، «رضا به من چنین گفت». وقتى او را مخاطب قرار می داد می فرمود: یا اباالحسن.[6]

این روایت نشان می دهد که حضرت کاظم علیه السلام برای اینکه این لقب برای فرزندشان شایع شود هرگاه درباره ایشان با دیگران سخن می فرمود از این لقب استفاده می کرد. دیگران هم وقتی چنین برخورداری از ایشان ملاحظه می کردند ناخداگاه در مورد ایشان با لقب رضا سخن می گفتند و این گونه لقب رضا برای حضرت شایع شد.

اما امام کاظم علیه السلام در زمانی که می خواست با خود امام رضا علیه السلام سخن بگوید با کنیه ایشان را صدا می زد. شاید برای این بوده که احترام خاصی به ایشان بگذارد زیرا در عرب رسم بوده که هرکه را بخواهند احترام کنند با کنیه صدا می زدند.

 

پی نوشت:

1.ابن بابویه، محمد بن على، عیون أخبار الرضا علیه السلام، نشر جهان - تهران، چاپ: اول، 1378ق. ج‏1، ص13

2. علامه مجلسى، زندگانى حضرت امام رضا علیه السلام، ترجمه بحار الأنوار / مترجم موسى خسروى‏، ناشر: اسلامیة- تهران‏، چاپ: اوّل‏1380 ش‏، ص5

3. الشیخ الصدوق، عیون أخبار الرضا علیه السلام ، ج‏2، ص 164    

4.رسول جعفریان،حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه،انتشارات انصاریان قم، چاپ دهم 1386 ص 438 و439

5.بحرانى، سید هاشم بن سلیمان، حلیة الأبرار، 5جلد، م?سسة المعارف الإسلامیة - قم، چاپ: اول، 1411 ق. ج‏4 ، ص342

6.علامه مجلسى، زندگانى حضرت امام رضا علیه السلام ، ص




      

امام رضا

 

از متون اسلامى مى‏توان نتیجه گرفت که حضرت رضا علیه السلام عالم بما سوى الله، واسطه فیض این عالم، معدن کلمات پروردگار، صندوق انوار الهى و خزینه علم خداوند متعال است.

در این مقاله سعی داریم تا برخی از فضائل و کرامات امام علی ابن موسی الرضا- علیه السلام- را برای شما عزیزان مطرح کنیم.  

دعای مستجاب

آل برمک، مخصوصاً یحیی بن خالد برمکی برای حفظ حکومت و مقام خویش هارون عباسی را وادار کردند تا امام موسی بن جعفر - علیه السلام - را شهید کرد، بدین سبب امام رضا - علیه السلام - در مکه به آنها نفرین کردند و حکومت و مقامشان تار و مار گردید.

محمد بن فضیل گوید: ابوالحسن رضا - علیه السلام - را دیدم، در عرفات ایستاده و دعا می کرد. بعد سرش را پایین انداخت، (گویی چیزی به قلب مبارکش الهام شد) از وی علت سر به زیر انداختن را پرسیدم. فرمود: به برامکه نفرین می کردم که سبب قتل پدرم شدند. خداوند امروز دعای مرا درباره آنها مستجاب کرد.

امام از مکه برگشت، چیزی نگذشت که در همان سال، هارون بر آنها خشم گرفت و تار و مارشان کرد، جعفر برمکی شقه شد، پدرش یحیی به زندان رفت، و بطوری متلاشی شدند که مایه عبرت مردم گشتند.(عیون اخبارالرضا،ج2 ص 225 باب50)

ما طبق دستور بطور ناگهانی به منزل حضرت رضا (علیه السلام) رفتیم ، آن حضرت را در رختخواب دیدیم ، دورش را گرفتیم ، به او حمله کرده و بدنش ‍ را قطعه قطعه نمودیم و خون شمشیرهای خود را با رختخواب آن جناب پاک نمودیم و سپس به منزل مامون بازگشتیم و خبر کشتن امام را به او دادیم

علم غیب

حسن بن علی بن وشا از مسافر نقل می کند: با ابوالحسن الرّضا - علیه السلام - در «منی» بودم، یحیی بن خالد با گروهی از آل برمک از آنجا گذشتند. امام صلوات الله علیه فرمود: بیچاره ها نمی دانند در این سال چه بلایی به سرشان خواهد آمد، بعد فرمود: بدانید عجیب تر از این آن است که من با هارون مانند این دو انگشت خواهم بود، آنگاه دو تا انگشت مبارک را در کنار هم گذاشت. مسافر گوید: والله من معنی این کلام را نفهمیدم مگر بعد از آنکه امام را در طوس در کنار قبر هارون دفن کردیم. (عیون اخبارالرضا، ج 2 ص 225 باب 50)

 

معجزه ای آموزنده

هرثمه بن اعین (خواجه مراد) نقل می کند: صبیح دیلمی یکی از اصحاب خاص مامون گفت : شبی مامون مرا با سی نفر از غلامان مخصوص خود طلبید و به ما گفت : مرا به شما حاجتی است که اگر آن را برآورید به هر یک از شما یک همیان پر از طلا و ده ملک مستقل می دهم و تا زنده ام شما مقرب ترین افراد نزد من خواهید بود، آیا حاضرید حاجت مرا برآورید؟ همه گفتند: اطاعت امیرم? منان مامون بر ما واجب است . آنگاه دستور داد و به هر یک از ما یک شمشیر زهر آلودی دادند و گفت همین ساعت به منزل علی بن موسی الرضا (علیه السلام) می روید و دور او را می گیرید و از دو شمشیر او را قطعه قطعه می نمائید، و خون و مو و گوشت و استخوانش را مخلوط می کنید و این دستور را پنهان کنید و به هیچ کس نگوئید.

ما طبق دستور بطور ناگهانی به منزل حضرت رضا (علیه السلام) رفتیم ، آن حضرت را در رختخواب دیدیم ، دورش را گرفتیم ، به او حمله کرده و بدنش ‍ را قطعه قطعه نمودیم و خون شمشیرهای خود را با رختخواب آن جناب پاک نمودیم و سپس به منزل مامون بازگشتیم و خبر کشتن امام را به او دادیم و سوگندهای زیاد خوردیم که مطابق دستور عمل شد. مامون از ما تشکر کرد و به ما اجازه مرخصی داد.

مثل استغفار (توبه) مثل برگهای درختی است که وقتی آن درخت را تکان می دهند، برگهایش می ریزد (یعنی توبه این چنین گناهان را می ریزد)، و کسی که استغفار از گناه می کند و در عین حال آن را انجام می دهد مانند کسی است که خداوند را به مسخره گرفته است

چون صبح زود نزد مامون رفتم ، دیدم لباس سیاه در بر نموده و با سروپای برهنه قصد دارد (به عنوان عزاداری رحلت امام) از منزل بیرون آید، من جلو در به همراه او شدم ، وقتی که نزدیک حجره امام رضا(علیه السلام) رسیدیم ، صدای آن حضرت به گوش ما رسید، مامون لرزان شد و به من گفت : زود وارد حجره بشو و خبری برایم بیاور.

وارد حجره شدم دیدم آن حضرت در کمال سلامتی ، مشغول عبادت است ، به من رو کرد و فرمود:

ای صبیح ! یریدون ان یطفوا نور الله بافواههم و یابی الله الا ان یتم نوره و لو کره الکافرون . آنها می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند ولی خدا جز این نمی خواهد که نورش را کامل کند هر چند کافران نپسندند.

سپس فرمود:

سوگند به خدا نیرنگ آنها (دشمنان) به ما ضرر نمی رساند تا وقتی که اجل فرا رسد.

صبیح گوید: برگشتم و سلامتی امام را به مامون اطلاع دادم. مامون با کمال شرمندگی به خانه اش بازگشت . هرثمه گوید: خداوند را بسیار شکر کردم و بحضور امام رسیدم فرمود: این مطلب را به هیچ کس نگو مگر به کسی که قلبش سرشار از ایمان و ولایت ما است .

از گفتار حضرت رضا (علیه السلام) است که فرمود :

مثل استغفار (توبه) مثل برگهای درختی است که وقتی آن درخت را تکان می دهند، برگهایش می ریزد (یعنی توبه این چنین گناهان را می ریزد)، و کسی که استغفار از گناه می کند و در عین حال آن را انجام می دهد مانند کسی است که خداوند را به مسخره گرفته است.




      

حکم می کنم که شیعیان ساکن سامراء از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زیارت عاشوراء شوند و ثواب آنرا هدیه روح شریف نرجس خانم والده ماجده حضرت حجة بن الحسن (عج) نمایند تا این بلاء از آنها دور شود اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول زیارت عاشوراء شدند.

ادامه مطلب...


      

امام کاظم

روز هفتم ماه صفر در تقویم های رسمی کشور به عنوان روز ولادت امام موسی کاظم (علیه السلام) نامگذاری شده است. اما این روز در میان کلیه شیعیان جهان به خصوص در شهر قم به عنوان روز شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) است و علمای شیعه بیش از 5 قرن است که به این موضوع ملتزم بوده اند.


سابقه این موضوع در شهر قم از زمان حضرت آیت الله حائری شیرازی است و هنوز هم علما و مراجع بر اساس همان سنت، روز هفتم صفر را روز شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) می دانند.

در کلیه دفاتر مراجع در قم از جمله دفتر آیت الله مکارم شیرازی، دفتر آیت الله وحید خراسانی و دفتر آیت الله نوری همدانی، مجلس عزاداری برپا می شود و جلسات درس آیات عظام وحید خراسانی و نوری همدانی در این روز تعطیل است.

در این میان نکته قابل تامل این است که طبق نظر برخی بزرگان و صاحب نظران مسائل تاریخ اسلام، در هیچ یک از تقویم‌های رسمی کشور تا پیش از وفات آیت الله بروجردی و مخالفت علما با حکومت پهلوی، سوم و هفتم صفر به عنوان روز ولادت امام محمد باقر و امام موسی کاظم (علیهما السلام) ثبت نشده است.

با توجه به این نکات جمعی از ارادتمندان به ساحت قدسی اهل بیت ‌(علیهم السلام) در پرسش مشترکی از مراجع عظام تقلید وظیفه شیعیان در این روز را جویا شده‌اند که ما در این نوشتار برآن شدیم تا آن نظرات را برای شما عزیزان متذکر شویم:


ادامه مطلب...


      




      
<      1   2   3   4   5   >>   >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ سلام وب قشنگی داری خوشحال شدم که پیامت را دیدم